هدایت شده از أسيرِالله
تحت تعقیب ..
مجرمانی که پرونده آنها در دادگاه عدل الهی باز است ..
وقتی اسم دادگاه و مجرم میاد تصویر دادگاه ها و فیلم هایی که دیدیم و اگر خودمون به دادگاه مراجعه کرده باشیم تصویر خاطرات خودمون در ذهن مون،مرور و تصور میشه
اما اگر در تحت تعقیب با ما همراه باشید بعد از این با شنیدن این واژه ها ذهن تون به قسمتِ دیگه ای از تاریخ پرواز میکنه و تمام ناعدالتی هایی که در حقتون شده رو در برابر این ظلم ناچیز و ناچیز و نا چیز میبینید.
با ما همراه باشید تا چهره ی ترسناک ترین مجرمان تاریخ براتون روشن بشه مثل روز
مثلِ روز.
حوالی ساعت ۲۲:۳۰
https://eitaa.com/asireallah135
با علی باش🇵🇸
بعضی توسلها چون شمشیر دودم مولیالموحدین علی میماند... دو لبه، دوروی تیغ...برنده و کاری. شانیت تو
من خیلی رندوم یادم اومد اینو
بهترین موقع برای انجامش همین امشبه.
کاش اگه بیدارین انجامش بدین:″)
امشب امین قدیم دانشگاهمون برنامه داره.
زین پس هیچ یک از شمارا دیگر نخواهم شناخت.😩🥲
سلام رفقا
اینجا کسی هست فی سبیلالله روزی ۵ دقیقه بتونه وقت بگذاره تو بخش رسانه(احتمال زیاد ادمینی) کانون قرآن و عترت دانشگاه شهید بهشتی به دوستانِ ما کمک کنه؟!
@quran_sbu
پیام بدین بهم🥲🤍
با علی باش🇵🇸
سلام رفقا اینجا کسی هست فی سبیلالله روزی ۵ دقیقه بتونه وقت بگذاره تو بخش رسانه(احتمال زیاد ادمینی)
آقا میشه اگه دستتون به جایی بنده این پیامو کپی کنید بذارید توی کانالهاتون؟!🥲
هدایت شده از ڪافونھ🇵🇸
بچه ها میشه هرچقدر میتونین برای راحتی یه مامانی که عمل داره صلوات بفرستین🧡
هدایت شده از پلی لیستِ مداحی!
mehdi.rasouli-taghdire.ali(320).mp3
9.83M
باور بکنی یا نکنی من بی تو میمیرم
زهرا جان؛
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
ثُمّ بَکَیا جَمیعاً ساعة؛ سپس هر دو در واپسین خلوت عاشقانه خویش، سخت گریستند. بغض روزها فروخردهٔ سنگشده در گلویشان ناگهان شکست و بالاخره اشک ریختند. سپس زهــراء چون مادری سالخورده و عطوف سر به زانوی علی گذاشت و دستهای نحیف رنگباخته بر گونههایش کشید که اشک نریز عزیزقلبم؛ چاره چیست؛ بگذار آخرین تصویر چشمانم از علی، همان چهره مردانه استوار باشد که هرگز چین به گوشه چشمانش نمیآمد. اشک نریز؛ که تو خود شایستهتری بر اشکریختن، و از طلوع فردا تو مظلومترین مرد تاریخی. یکّه و تنها. همین.
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
فَوَقع عَلی_ علیهالسلام_ علیٰ وَجهَهُ؛ سپس دو طفل خردسال، گوشهآستین بر دهان و هقهق کنان، بر پشت دربهای مسجد آهسته گفتند که مادر ما فاطمه برای همیشه از دنیای پست شما رفت؛ حالا آسوده باشید. ناگهان علی، سخت به چهره بر زمین خورد. و جهان تاریک شد. و هیچ هنوز روشن نشده. و علی هیچ هنوز برنخاسته. «فَوَقع عَلی_ علیهالسلام_ علیٰ وَجهَهُ» آخرین جمله تاریخ جهان بود؛ و جهان برای همیشه ایستاد. که سقوط علی، سقوط عالم بود. همین.
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
ثُمّ جَلَس علی شَفیرِ القَبر باکیاً حزیناً؛ آنگاه در تاریکای بقیع، سطح زمین را چنان مسطّح و صاف ساخت، که گویی نازکای تن ظریف هیچ دردانه و علت خلقتی زیر خروارها خاک سرد قبرستان مخفینشده. که گویی پدر خاک، حتی صاحب قبری کوچک از زمین برای محبوب خویش نیست؛ بعد چون طفلی یتیم بر فراز قبر نشست؛ زانو به آغوش کشید و یکّه و تنها اشک ریخت. بی آنکه کسی باز سر به زانویش بگذارد و بگوید اشک نریز عزیز قلبم. که تو از حالا مظلومترین مرد تاریخی. همین.
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
فَرَجَعَ؛ تاریخ هیچننوشته که «فَرَجَعوا». تاریخ هیچ فعل جمع ننوشته. تاریخ حواسجمع بوده. رسم در تمام جهان است که بعد از دفن و تجهیز میت، طایفه و عشیره متوفی زیر شانههای خانوادهاش را بگیرند و گلاب بر چهرهاش بپاشند و به خانه بیاورندش. همصحبتش شوند و سه روز غذا طبخ کنند و لحظهای تنهایش نگذارند. تاریخ اما نوشته که «فَرَجع». تنها برگشت. بیهیچ همراه. سپس با خانهای ساکت مواجه شد. و تاریک. و سرد. و بستری خالی از فاطمه در آن کنج مهیب و کشنده خانه. آنگاه تکیه بر دیوار زد و نشست؛ کوهی تکیهزده بر دیوار. گریست و شانههایش لرزید و از ریشهایش قطره اشک چکید و زیر لب گفت که من حالا مظلومترین مرد تاریخم. همین.