فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موافقین؟
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
.چهلِذتیبالاترازاینهڪِ•یِنفَـــــر•بِتونه
با•بـــــودَنِش•بهانهیِقَشَنگیباشهبرایِ
•خَنــــدههایِ•ازتهِدلِت.. ♥️✌️
@rooman222
❤️
🔸گناهـانی کـه دعـا را رد می کنند:
🌸امام سجاد(ع):گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت انداز:
🌸بدى نيّت شامل نیت های غیرالهی وشوم
🌸بد ذاتـــــى
یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد
حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری
مردم داشته باشد
🌸نفـــــاق
یعنی با خدا و مردم دوروئی داشته باشد
🌸یقین نداشتن به اجــابت دعـــا
باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد
گویا حاجات او همین الآن آماده است و به سرعت برآورده می شود
🌸به تأخير انداختن نمازهاى واجب و تقرّب نجستن به خدا با نيكى و صدقه
🌸بدزبانـــى و ناســـزا گفتن:
فحش و ناسزا نکته ای که مردم خیلی کم
به آن توجّه دارند
📚معانى الأخبار، ص۲۷۱
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖 🌿💖🌿💖 💖🌿 🌿💖 💖 📬داستان ارسالی ا 📕بنام〰 #مادر_سنگدل #قسمت_هفتم یه روز یکی از دوستای باب
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖
🌿💖🌿💖
💖🌿
🌿💖
💖
📬داستان ارسالی
📕بنام〰 #مادر_سنگدل
#قسمت_هشتم
پدر شوهرم مرد خیلی خوبی بود یواشکی بهش گفتم پیغام بدن به بابا تا پسرمو یک ساعتم شده بیارن من ببینم وگرنه میمیرم دیگه طاقت ندارم.
بعد چند وقت دیدم بابام با مادرم اومدن خونه ی ما به بابا بدون سلام گفتم پسرم، پسرم کو گفته بودم، خواهش کرده بودم، که بیاریدش برای یک ساعتم شده ببینمش. دیگه طاقت ندارم .گفت مادرت صلاح ندید بیاریمش پیش مردم زشته...
افتاده بود چاه ولی خیالت راحت زود خبر دارشدیم درش اوردیم حالش خوبه. وای دیگه طاقت نیاوردم پا رو ابروم گذاشتم فقط جیغ زدم. زدم تو سرو صورتم گفتم مرده مگه نه؟
اینقد خودم وزدم تا از حال رفتم بابام طاقت نیاورد برگشت وجگر گوشه ی منو اورد. بغلش کردم اشک ریختم تو دلم ،تو دل خودم، تو قلبم با صدای بلند خدا را صدا کردم گفتم یه راهی نشون بده تا پسرم از جدا نشه، یه راهی نشون بده تا منو پسرم تنها باهم باشیم با دستهای خودم بزرگش کنم.
از خودم جداش نمیکردم پسرم منو نمیشناخت منو به عنوان فامیل یا اشنا میشناخت از همون نوزادی نزاشتن به من بگه مامان نزاشتن منو بشناسه 😭
خلاصه لحظه ی جدایی رسید پسرم ازم گرفتن و بردن تعریف کردن چقد بلا سرش اومده تو چاه افتاده...زیر موتور مونده....خیلی بلاها خیلی....
بعد از رفتنشون شوهرم به خاطر جیغ هام که پسرم کو گفت آبروشو بردم منو گرفت زیر کتک تا جون داشت زد و خودش وسرزنش کرد که چرا زن بچه دا ر گرفته .گفت با اومدن بچه به خونش ابروش رفته...
بمیرم یرای بچم که هیچ کیو نداشت دلتنگی من روز به روز برای پسرم زیادتر میشد که یه روز برادر بزرگترم اومد خونه ی ما با شوهرم شروع کردن پچ پچ کردن بعد برادرم بهم گفت باید بریم یه سر به پدر مادرم بزنم.من تعجب کردم ونگران سریع متوجه شدم برای پسرم باید اتفاقی افتاده باشه گفتم داداش تورا قسم به خدا برای بچم اتفاقی افتاده گفت نه، فقط زود امادشو بریم
دلشوره ی زیادی داشتم وقتی رسیدم دم خونه ی بابام شلوغ بود.بله درست بود، بچه ی کوچک من مرده بود اون مرده بود.... شب هم زن عمو هم مادرم دروقفل میکردن نمیزاشتن بره خونه. اونم هرشب جایی میخوابیده.
اونشب میره تو خرمن گندم ها رو گندم میخوابه صبح زود هنو افتاب نزده یکی با تراکتور میره خرمن تا گندمهاش وبیاره پسرمنو نمیبینه و اونا زیرچرخ های تراکتور میزاره...... شوکه شده بودم اصلا گریه نکردم فقط نگاه میکردم اونو با تنی خونین به خاک سپردم وبرگشتم ...
#ادامه_دارد..
💖
🌿💖
💖🌿💖
🌿💖🌿💖
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿
🌸انسانهای نظر بلند هرکاری می کنند بازهم با شرمندگی می گویند "ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد"، انسانهای تنگ نظر هرکاری انجام دهند چندین برابر می بینندش.
🌸انسانهای بامحبت در نهایت مهربانی همه را با "جانم ،عمرم ،عزیزم "خطاب می کنند، انسانهای نامهربان هر حرفشان تیری است بردل پراز توهین،تمسخر و...
🌸انسانهای متواضع در مقابل خواسته دیگران می گویند چشم سعی می کنم، اما انسانهای پرتوقع انتظار دارند همه به آنها بگویند چشم.
🌸راستی کدام یک دلنشین تر است؟مبلغ خوبی و مهربانی باشیم.همه انسانها رسولان خدا هستند برای انتشار پیام مهر و دوستی.
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🐜🌋🐜🌋🐜🌋🐜
🍎داستان کوتاه
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت:
معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت:
"تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...
چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست ...
ﺭﻭﺯﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ بحث شاﻥ ﺷﺪ!
ﻣﺎﺭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱِ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﻓﻨﺎﮎِ ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻧﯿﺶ ﺯﺩﻧﻢ!
ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﻤﯽ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ.
ﻣﺎﺭ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﺮﻓﺶ، ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺰﻡ ﻭ ﻣﺨﻔﯽ ﻣﯿﺸﻮﻡ؛ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﺵ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻦ!
ﻣﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻓﻮﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ! ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻣﮑﯿﺪﻥ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺯﻫﺮ ﮐﺮﺩ.
ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﺧﻤﺶ مرهم کرد ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﯾﺎﻓﺖ.
چندی گذشت و ﺳﭙﺲ ﻣﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ
ﻧﻘﺸﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ:
ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ!
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ!
ﺍﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻭﺣﺸﺖ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ، ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻫﺮ ﺭﺍ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻧﻨﻤﻮﺩ!
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ ﻭ ﻧﯿﺶ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻣﺮﺩ...!!!
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ از ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻧﯿﺰﻫﻤﯿﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ.
بیشتر ﻣﻮﺍﻇﺐ باورها و ﺗﻠﻘﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ مان ﺑﺎﺷﯿم!
📚
✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵
.
💎روزی شخص نانوایی مردی با لباس کهنه و فقیرانه ای را دید که به طرف مغازش میآید..با خودش گفت حتما این فقیری است که می خواهد نانی را گدایی کند.وقتی آن مرد رسید گفت نان تمام شده،مرد از آنجا دور شد..دوست نانوا که آن مرد را از سر کوچه دیده بود به نانوا رسید و گفت"او را شناختی.؟نانوا گفت نه..حتما فقیری بود که نان مجانی می خاست و من به او گفتم نان تمام شده..دوست نانوا گفت وای بر تو..آن مرد استاد و زاهد بزرگ شهر است..نانوا تا فهمید به سمت زاهد دوید و گفت مرا ببخش که شما را نشناختم..و از زاهد خواهش کرد که او را به شاگردی قبول کند زاهد قبول نکرد ولی نانوا اصرار کرد که اگر مرا به شاگردی قبول کنی تمام شهر را نان مجانی دهم...زاهد به خاطر شرطش او را قبول کرد...روزی در کلاس درس نانوا از زاهد پرسید که ای شیخ"جهنم کجاست؟
شیخ گفت جهنم جاییست که تکه نانی را برای رضای خدا ندهند و شهری را برای رضای بنده ای نان دهند...
حکایت آشنا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آروم باش
به درد اجازه نده درونت تنفر ایجاد کنه
به خستگی اجازه نده ناامیدت کنه
به سختی اجازه نده آرزوهاتو فراموش کنی
به غم اجازه نده حال خوبتو رها کنی
فقط آروم باش و به خدا اعتماد کن
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آروم باش
به درد اجازه نده درونت تنفر ایجاد کنه
به خستگی اجازه نده ناامیدت کنه
به سختی اجازه نده آرزوهاتو فراموش کنی
به غم اجازه نده حال خوبتو رها کنی
فقط آروم باش و به خدا اعتماد کن
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
یعسوب الدین» یکی از القاب زیبای
مولی امیرالمؤمنین علیه السلام است.
آیا میدانید «یعسوب» به چه معناست؟
عرب به فرماندهی زنبورهای عسل «یعسوب» میگوید. هنگامی که زنبورهای کارگر گلها را برای درست کردن عسل میمکند و به کندو باز میگردند، ابتدا مورد بازرسی قرار میگیرند.بدین صورت که فرمانده زنبورها (یعسوب) در جلوی در کندو میایستد. آنگاه زنبورها را بو میکند، هر زنبوری که بر روی گل بدبود نشسته باشد و توشه بدبو به همراه داشته باشد حق ورود به کندو را ندارد، بلکه مورد تهاجم زنبورهای نگهبان واقع میشود، و اگر موفق به فرار نشود لاشه او موجب عبرت سایر زنبورها خواهد شد.
آری امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در روز قیامت بر در بهشت میایستد، و هر کسی را که بوی ولایت آن حضرت را با خود نداشته باشد از ورود به بهشت محروم مینماید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 درود بر شما عزیزان ، صبح بخیر
🗓 به شنبه خوش آمدید
☀️ ۱۱ تیرماه ۱۴۰۱ خورشيدی
🎄 ۲ ژوئیه ۲۰۲۲
🌙 ۲ ذیالحجه ۱۴۴۳ قمری
امروز میخوام خود را با عشق مورد توجه قرار بدم
از خودم میپرسم همين الان چه کاری
میتونی انجام دهی که تورو خوشحال کند؟
چه کاری امید رو در تو تقویت میکنه؟
و ته ته همه چی به خودم میگم اگه
به فرض محال هیچ کاری هم نتونی بکنی ،
یک لبخند بزن و همون کارهای روزمره رو
با عشق انجام بده و مطمئن باش كه كائنات
عشق به زندگى رو به بهترين شكل پاسخ میده
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
🎈
❣حتما بخون خیلی قشنگه
پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محله های شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگش ت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد.
آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:
بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر
تو سایه سر منی
مادر امید اخر منی....
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از رویایی ترین جاده های ایران 😍
که حال و هواش خریدنیه ، جنگل دالیخانی
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی آفرینش 😍😍
اشکورات ، رودسر ، برداشت چای
الهی شکرت ...
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖 🌿💖🌿💖 💖🌿 🌿💖 💖 📬داستان ارسالی 📕بنام〰 #مادر_سنگدل #قسمت_هشتم پدر شوهرم مرد خیلی خوبی ب
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖
🌿💖🌿💖
💖🌿
🌿💖
💖
📬داستان ارسالی از اعضای کانال
📕بنام〰 #مادر_سنگدل
#قسمت_نهم
بعد برگشتن دیگه نگران نبودم که پسره کوچکم کجا میخوابه ،چی میخوره ،چی میپوشه، از کی کتک میخوره ،شب جای خواب جای گرم داره یا نه ،کسی هستش نوازشش کنه یا نه،دیگه نگران این چیزا نبودم او از دست همه ی ما راحت شده بود. تو این دنیای بزرگ جایی برای پسر من نبود امیدوارم اون دنیا منو ببخشه و روحش در ارامش باشه .......
خلاصه بعد یک سال صاحب پسری شدم تنها تو خونه زایمان کردم هیچی برای خوردن نداشتیم که من شیر داشته باشم، به بچم شیر بدم تنها وبی کس بودم تو سرمای زمستون نه بخاری نه چراغی هیچی تو خونه نداشتیم.بچمو بغل میکردم واز سرما دندونام بهم میخورد.
یه روز خبر اوردن خواهرم مریضی سختی گرفته، شوهرم منو به دیدن خواهرم برد مادرم بهمون خیلی خیلی بی محلی کرد.خواهرم تو رختخواب بود گفت میخواد باهام تنها حرف بزنه خیلی لاغر ورنگ پریده شده بود.
وقتی تنها شدیم دیدم چند تا النگو پیش رختخوابشه گفتم اینا چیه گف مادرم بعد رفتن تو خیلی اذیتم کرد، گفت برای پسر منم خیلی غصه خورده.لباسش و زد کنار بدنشو بهم نشون داد جای سالم تو بدن لاغر وظریفش نبود همش کبود.
گفت مادرم بعد مریضی رفته براش النگو خریده ولی خواهرم اصلا تو دسش نکرده بود، میگفت دیگه به این دستهای زخمی واستخونی النگو نمیاد که بندازه. خیلی گریه کرد گف میدونم که دارم میمیرم دوست ندارم دم اخری مادرمو ببینم .
خیلی اشک ریخت دستای کوچکش تو دستام بود ودردل های اون بی نهایت که چشای نازش وبرای همیشه بست
انقدر مادرم اذیتش کرده بود که برای اولین بار ما بچه ها اشک هاشو یواشکی میدیدم خودش عذاب وجدان گرفته بود. که فک نمیکنم وجدانی داشته باشه...
بعد خاکسپاری ما برگشتیم خونمون....یکسال بعد من صاحب دختر شدم بعد به دنیا اومدنش شوهرم اخلاقش فرق کرده بود.خدای من متوجه شدم شوهرمم زیاد دختر دوست نداره پسرم با مداد رو دیوار خونه خط کشیده بود شوهرم اونا بهونه کرد که چرا مراقب نبودی. منی که دوروز بود زایمان کرده بودم گرفت زیر کتک. انقد با کفش توسرم زد که بیهوش شدم بعد منو به بیمارستان رسونده بود.
منو یک هفته بیمارستان نگه داشتن شوهرم زیاد مرد بدی نبود فقط دهن بین بود مادرشوهرم یادش میدادن اون موقع مثل الان رسم بود برای زایمان دخترا مادر دختر ده روز برای کمک پیش دختر میرفت، ولی مادرمن اولین مادری بود که هیچ وقت نیومد. اینم همیشه بهونه وعقده بود برای مادر شوهرم و ازم سوء استفاده میکرد...
#ادامه_دارد..
💖
🌿💖
💖🌿💖
🌿💖🌿💖
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی وقتها باید دست برداریم از
غصه خوردن و خراب کردنِ روزهایمان.
باید بدانیم اگر تلاشمان را کردیم و راهمان را درست انتخاب کردیم
پس بقیهاش دیگر دستِ ما نیست.
ما وظیفهمان را انجام میدهیم بقیهاش دیگر دست خداست و خواست خودش.
بسپاریم به خدا و آرام باشیم ،
با وجود همه ی مشکلات و سختیها به زندگیمان ادامه دهیم چون چشم بینایی و دست توانایی در تمام لحظات کنارمان هست .
برای خوب شدن حالمان دست به کار شویم. با توکل بر خدا ،امید، تلاش و کمک خواستن از خودش
پس لطفا غصه ممنوع...!
جهاندار عالم خداست
خودش میدونه کی و چجوری!
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
مهم نیست که
چقدر در جاده اشتباه پیش رفته ای ....ّ
همین الان دور بزن ...
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
•••
تا حالا شده تو ماشین باشید
یه دفعه چشتون به ویترین یه مغازه بخوره که خوشتون بیاد؟
به زور جای پارک پیدا می کنی
میری سمتش...
اما انگار فقط از دور قشنگ به نظر میرسیده!
برمی گردی سمت ماشین میبینی جریمه هم شدی.
خیلی از آدما تو زندگی،
مثل اون مغازه ها ميمونن
حواسمونو بدیم
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
نوستالژی از این زیباتر و خوشبوترم مگه داریم؟؟😍♥️
بویِ هل و چایِ نبات زعفرانیِ اعلا مادربزرگ ڪه دوای تمام دردای بچگیمون بود ..
#نوستالژی
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
God will never leave you alone. trust him with all your might.
خدا هیچوقت تنهات نمیزاره، با تمام وجودت بهش اعتماد کن
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
به خودت برس
هیچ کس تو این دنیا تو رو اندازه خودت دوست نداره
تو تنها کسی هستی كه به خودت دروغ نمیگی
به خودت خیانت نمیکنی
خودتو هیچوقت تنها نميذاري..
"تو" تنها کسی هستی كه دل خودتو نميشكونی ...
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺻﺪﺍی ﮔﺮﻡ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎی ﺁﻓﺘﺎﺏ
ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎی ﺩﻟﻨﻮﺍﺯ
ﺑﺎﺯﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎی ﻛﻮﭼﻪ ﻭﻧﺴﻴﻢ ﻭﭘﻨﺠﺮﻩ
ﻳﻚ روز ﺗﺎﺯﻩ,ﻳﻚ ﺳﻼﻡ
ﻓﺮصتی ﺑﺮﺍی ﺯﻧﺪگی
زند گــــــــــی ســــــــــلام😍😍
✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد بگیر خودت مرهم زخمهایت باشی...
هیچکس مثل خودت
از شدت و عمق زخمهایت خبر ندارد..
دست هرکسِ دیگری باعث عفونت
زخمهایت خواهد شد...!
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨