✨﷽✨
✍ جبران گناه
🔺 در توبه، یکی از ارکان مهم، جبران گناه است که موجب شستن آثار گناه شده و باعث زدودن رسوبات گناه میگردد.
🔸از این جبران، در اسلام با عنوان "کفارات و تکفیر" "پوشاندن و پاک کردن" یاد میشود.
🔸"تکفیر" در مقابل "اِحباط" است، احباط یعنی انسان با ارتکاب گناه، کارهای نیک خود را پوچ و بیاثر کند، ولی تکفیر یعنی انسان با کارهای نیک، آثار گناهان از چهره جان خود بزداید، به عبارت روشنتر توبه دارای دو مرحله است:
1⃣ قطع و ترک گناه (پاکسازی)
2⃣ تقویت جان با اعمال نیک (بهسازی)
🔸همانند بیماری که درمان او دارای دو بعد است، یکی خوردن داروهای درمانکننده، دوم خوردن داروهای نیروبخش، تا آثار و ضایعات بیماری را از بین ببرد.
🔸جبران گناه گاهی به مرحلهای میرسد، که باید گناهان سابق را تبدیل به نیکیها کند. یعنی نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشوید، بلکه آثار درخشان کارهای نیک را جایگزین آن بنماید. مثلا اگر شخصی مدتها پدر یا مادرش را آزرده و اکنون توبه کرده، تنها قطع آزار کافی نیست بلکه باید با شیرینی محبت خود، تلخی آزار را جبران کند.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
👌پیام بسیار آموزنده حضرت رضا علیه السلام به شیعیان از طریق سیدالکریم، حضرت عبدالعظیم حسنی
مرحوم شیخ مفید در کتاب اختصاص، پیام جامع، آموزنده و جالبی را از حضرت رضا علیه السلام نقل می کند که آن بزرگوار آن پیام را به وسیله جناب عبدالعظیم حسنی به شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام فرستاده اند.
دوستان گرامی توجه داشته باشند که انتظار مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام از ما شیعیان، مفاد پیامی است که جدّ بزرگوارش، حضرت رضا علیه السلام برای شیعیان ابلاغ فرموده اند.
رُوِيَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ! أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُمْ: أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلاً، وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ، وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ، وَ الْمُزَاوَرَةِ، فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ، وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ، وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ، وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ، وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلاّ مَنْ أَشْرَكَ بِهِ، أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي، أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ، فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ، وَ خَرَجَ عَنْ وِلَايَتِي، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيباً فِي وِلَايَتِنَا، وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِك.(الإختصاص، ص247)
جناب عبدالعظیم حسنی از حضرت رضا علیه السلام نقل می کند که فرمود:
ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو:
در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند،
و آنان را به راستگویی در گفتار، و ادای امانت، و سکوت، ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده امر کن. همچنین به آنان امر کن که به یکدیگر روی آورند، و به دیدار هم روند، زیرا این کار سبب تقرّب و نزدیکی آنها به من می شود.
به شیعیان بگو که بعضی از آنها آبروی دیگری را نبرند که من سوگند خورده ام و با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب چنین کاری شود، و یکی از دوستانم را ناراحت و خشمگین سازد، از خداوند بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی عذاب کند، و چنین فردی در آخرت نیز از زیانکاران خواهد بود.
به دوستان ما آگاهی ده که خداوند نیکو کاران آنان را مورد بخشایش خویش قرار می دهد و از بد کاران آنان به جز آنهایی که به او شرک ورزند می گذرد.
همچنین به دوستان ما آگاهی ده که اگر کسی یکی از دوستداران ما را برنجاند، یا در دلش نسبت به وی قصد سوئی داشته باشد، خداوند وی را نمی آمرزد تا آن که از این نیّت باز گردد. پس اگر همچنان بر این نیّت بماند، خداوند روح ایمان را از قلبش می برد، و چنین فردی از ولایت من خارج می شود و از ولایت ما بهره ای نخواهد داشت، و من از این لغزش ها به خداوند پناه می برم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✍امام صادق عليه السلام:
اَنَّهُ نَظَرَ الصّادِقُ عليه السلام اِلى فاكِهَةٍ قَدْرُمِيَتْ مِنْ دارِهِ لَمْ يُسْتَقْصَ اَكْلُهافَغَضِبَ وَ قالَ: ما هذا اِنْ كُنْتُمْ شَبِعْتُمْ فَاِنَّ كَثيرا مِنَ النّاسِ لَمْ يَشْبَعُوا فَاَطْعِمُوهُ مَنْ يَحْتاجُ اِلَيْهِ.
امام صادق عليه السلام مشاهده كرد سيبى را نيم خورده از خانه بيرون انداخته اند، خشمگين شد و فرمود: اگر شما سير هستيد خيلى از مردم گرسنه اند خوب بود آنرا به نيازمنديش مى داديد.
#اسراف
📚مجموعة الاخبار، باب 171، حديث 4 .
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍امام موسی کاظم علیه السَّلام با جمعی از کاروان از بیابانی در بین مکه و مدینه عبور میکردند، دیدند کاروان اتراق کردند. امام (ع) فرمودند: برخیزید اینجا محل زندگی اجنّه است و شما مزاحمشان شدهاید. ناگاه سر قبیله اجنّه خدمت امام (ع) رسید و گفت: نیازی به تکانخوردن نیست ما خود را از اینجا دور کردیم تا شما به ما آسیب نزنید.
دقت کنیم اجنّه قبل از ما در زمین زندگی میکردند، برخی مکانها برای زندگی آنها است. گاهی برخی افراد در مناطق بایر در اطراف شهر خانهای نو میسازند و گلایه میکنند که در منزلشان صداهایی میآید یا ظروفی می شکند و...
‼️این افراد بدانند در محل زندگی اجنّه خانه درست کرده و مزاحم زندگیشان شدهاند و این علامات از آنها است که آن مکان را ترک کنند.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✍#امام_صادق علیه السلام:
هرگاه عالم به علمش عمل نکند [ اثر ] موعظه اش از دل ها زایل می شود؛ آن چنان که باران از روی سنگ صاف می لغزد
📚کافی، ج ۱، ص ۴۴
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
داستان ارسالی از #زندگی یکی #اعضای کانال 💙🗯با عنوان 👇 #تهمت_ناروا_قسمت_هشتم 🌺فردای اون شب مادرم ز
داستان ارسالی از #زندگی یکی #اعضای کانال
💙🗯با عنوان 👇
#تهمت_ناروا_قسمت_نهم
اول مهر بود به سعید گفت تا عید اگه میشه یه کاری براش جور کنه عید بر میگرده پیش بابام اینا
سعید گفت یه کارخونه هست
یه ادم مطمئن میخوان برای نگهبانی
میخوای برو اونجا حقوق خوبیم میدادند
🌺علی هم قبول کرد رفت شبها نگهبان بود روزا هم میومد خونه ی ما با محمد بازی میکرد یا استراحت
همچنان با من حرف نمیزد ولی من کم کم متوجه شدم که چقد دوسش دارم از اون سه تا داداشم بیشتر دوسش دارم نمیدونم چرا
🌺باهاش حرف میزدم با هیم یا سرتکون دادن جواب منو داد
خلاصه عید شد عیدی خوبی بهش دادن وحقوقشم زیاد کردن چون خیلی ازش راضی بودن پسر خوبی بود 👨💼کم حرف سالم واز رفیق بازی ودود وسیگار متنفر بود
روزها هم همون کارخونه براش کار پیشنهاد شد دیگه خونه ی ما نمیومد روزها خیلی خودش وخسته میکرد
شب ها 🌙هم باید تا صبح نگهبانی میداد
دیگه داشتم نگرانش😢 میشدم بعضی وقت غذا درست میکردیم وبراش میبردیم ولی اون میگف راضی به زحمت نیس
🌺البته اینو به من نمیگفت به سعید میگفت محمدو میبینم خستگیم در میره من نگرانیم به مادرم گفتم
گفتم صلاح نیس روزها کارکنه وشب ها بیدار
🌺خلاصه با مادر👩 تصمیم گرفتیم براش استین بالا بزنیم
تا بلکه راضی شه یا برگرده یا یه شیفت کار کنه
براش از تو اشنا ها مادر یه دختری پیدا کرد وعقد 💍و ...
یادم روز پنج شنبه بود دلشوره ی عجیبی گرفته بودم اصلا حالم خوب نبود سعید هروز یازده میومد خونه دوازده شده بود هنوز نیامده بود هر چی زنگ میزدم ج نمیداد ساعت
🌺شش صبح بود چشم به در بود که دیدم در باز شد سعید رنگ ورو پریده داغون اومد تو....
تا دیدمش زدم زیر گریه گفتم چرا جواب گوشیتو ندادی چطور تونستی منو اینجا تک وتنها 😢غریب بی خبر بزاری
🌺 داغون بود نمیتونس حرفی بزنه لباش میلرزید گفتم ترا خدا بگو چی شده به سختی لبهاشو از هم باز کردو گف علی..😔
گفتم علی چی علی چی شده گفت هیچی دسش لای در مونده شکسته
گریه کردم قلبم داشت از سینه ام میمود بیرون انگار میدونستم یه اتفاقی میفته
🌺گفتم باید منو ببری پیشش گف نه خودش فردا مرخص میشه با اصرارهای من رفتیم بیمارستان خدای من امیدوارم هیچ خواهری با همچین صحنه ای روبه رو نشه 😭
وقتی وارد اتاق بیمارستان 🏥شدم رو تخت دارز کشیده بود
سرم بهش وصل بود پتو هم روش تا منو دید بعد از چند سال تو صورتم نگاه کرد مستقیم تو چشام نگاه کرد انگار داشت با چشاش باهام حرف میزد رنگ تو صورت نداشت
من رفتم کنار تختش سلام کردم گفتم باخودت چکار کردی ولی اون اصلا حرف نمیزد فقط زل زده بود تو چشام فقط نگاه میکرد پتو را دادم کنار یا خداااااا😱
🌺 ادامه دارد... ⬅️
📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
داستان ارسالی از #زندگی یکی #اعضای کانال 💙🗯با عنوان 👇 #تهمت_ناروا_قسمت_نهم اول مهر بود به سعید گف
داستان ارسالی از #زندگی یکی #اعضای کانال
💙🗯با عنوان 👇
#تهمت_ناروا_قسمت_دهم
🌺تو چشام فقط نگاه میکرد پتو را دادم کنار یا خدااااااااا😱
قشنگ صدای تپش قلبم وخودم میشنیدم چشام سیاهی رفت دیگه چیزی نفهمیدم وقتی داشتم به هوش میومدم دوست نداشتم چشامو باز کنم دوس داشتم همه ی اینا خواب باشه
وقتی چشامو باز کردم سعید👨💼 بالای سرم دیدم چشاش کاسه ی خون شده بود داشت دستاش میلرزید هیچی نمیگف سرش پایین بود
🌺خواستم بلند شم نتونستم به کمک سعید برگشتم پیش علی سرمو گذاشتم رو سینه اش با صدای بلند گریه کردم ...
هردومون فقط گریه میکردیم😭 دست چپش از کتف قطع شده بود دستش پیچیده بود لای دستگاه برشوکشیده شده بود پیوند هم نشده بود بزنن.
🌺ارزو میکردم کاش هر دودست من قطع میشد ولی برای داداشم همچین اتفاقی نمی افتاد بعد از دوروز مرخص شد وبه خونه اومدیم
تو این مدت نامزدش به خاطر جواب ندادن تلفن نگران شده بود وبه من زنگ میزد📲 که چرا علی جواب گوشیو نمیده
علی هم اصلا حوصله ی تلفن ونداشت میگف نگو چی شده فعلا تو این چند روز علی تیک های عصبی پیدا میکرد منم کارم شده بود گریه
🌺موقع پانسمان دستش منو از اتاق بیرون میکردن سعید پس از شستشو وپانسمان یک ساعت میزد بیرون وقتی میومد متوجه میشدم خیلی گریه کرده😔 هیچکی جز ما خبر نداشت
مادرم هر روز زنگ میزد ولی نمیدونس چه بلایی سر جیگر گوشش اومده بعد از دوهفته علی اولین چیزی که گفت بیچاره مادرم
🌺بعدش گفت به نظرت نامزدم ازم جدا میشه با این وضعیت من باورم نمیشد علی با من درمورد این موضوع صحبت کنه شکه شده بودم بهش گفتم نه مطمعن باش تو همون علی هستی چه تغییری کردی که بخواد همچین کاری بکنه
ولی اون خیلی نگران بود بیشتر از همه به بهم خوردن نامزدیش فک میکرد تو این مدت تصمیم گرفت دنبال دست مصنوعی یا پیوند بره
سعید مرخصی گرفت با علی رفتن تهران دوهفته ای تهران موندن برای دست مصنوعی🖐 پیش چند تا دکتر رفته بودن ولی علی خوشش نیومده بود حتی سعید به دکتر پیشنهاد داده بود که دست خودش و به علی اگه میشه پیوند بزنن
🌺ولی هم علی هم دکتر مخالفت کرده بودن سعید شاید کمتر نه بیشتر از من علی و دوست داشت خیلی در حقش برادری کرد همش در کنارش بود ومراقبش بودتواین مدت من به تنهایی این غصه ی بزرگ تحمل میکردم
نامزدش 👱🏻♀شک کرده بود واسرار داشت تا علی حتما این هفته برگرده یک ماه از این قضیه می گذشت
🌺 ادامه دارد... ⬅️
📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍️حضرت موسی (ع) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاه رنگارنگی بر سر داشت نزد موسی (ع) آمد. وقتی که نزدیک شد کلاه خود را (به عنوان احترام) از سر برداشت و مؤدبانه نزد موسی (ع) ایستاد. حضرت موسی گفت: تو کیستی؟ ابلیس جواب داد: ابلیس هستم.
موسی (ع) پرسید: تو ابلیس هستی؟!! خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند. ابلیس گفت: من آمدهام بخاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم. موسی (ع) پرسید: این کلاه چیست که بر سر داری؟ ابلیس پاسخ داد: با (رنگها و زرق و برقهای) این کلاه، دل انسانها را میربایم.
موسی (ع) پرسید: به من از گناهی خبر بده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او پیروز میشوی و هر کجا که بخواهی افسار او را به آنجا میکشی. ابلیس گفت: سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن شود، من بر او چیره میگردم: (اِذا اَعجَبَتهُ نَفسُهُ، وَاستَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فِی عَینِهِ ذَنبُهُ)
🔸1) هنگامی که انسان خودبین شود و از خودش خوشش آید.
🔹2) هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمرد.
🔸3) زمانی که انسان گناه در نظرش کوچک گردد.
📖برگرفته از کتاب ارشاد القلوب، ج1، ص50
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
امام علی علیه السلام:
میفرمایند آن رزقی که با کوشش به کسی عطا نشود با کوشش هم به عطا نخواهد شد.
📚نهج البلاغه
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✍امام باقر عليه السلام فرمود:
نگهدارى عمل، از خود عمل دشوارتر است. عرض شد: منظور از نگهدارى عمل چيست؟ حضرت فرمود: آدمى براى خداى يگانه بى انباز( بی شریک) بخشش و انفاقى مى كند و اين عمل پنهانى برايش نوشته مى شود، اما سپس كارش را به زبان مى آورد كه در نتيجه آن، ثواب نهانى[كه بيشتر است] پاك مى شود و برايش[ثواب عملِ ] آشكار مى نويسند، بار ديگر آن را به زبان مى آورد، كه در اين بار عملش پاك مى شود و عمل ريايى نوشته مى شود
📚ميزان الحكمه جلد4 صفحه338
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🍃چگونہ حرف زدن را از قرآن بیاموزیم
✅دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"و از دیدگاہ قرآن ڪریم؛
🌱آگاهانہ باشد. "لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"
🌱 نرم باشد. "قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.
حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم."لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"
🌱منصفانہ باشد."وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"
🌱حرفمان مستند باشد."قَوْلًا سَدِيدًا" منطقے حرف بزنیم.
🌱سادہ حرف بزنیم."قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. "روان حرف بزنیم"
🌱ڪلام رسا باشد." قَوْلاً بَلِیغًا"
🌱زیبا باشد."قولوللناس حسنا"
🌱بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم. "یَقُولُ الَّتے هِیَ أحْسَن"
🌱سخن هایمان روح معرفت و جوانمردے داشتہ باشد. "و قولوا لهم قولا معروفا"
🌱همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم. "قولاً كريماً"
🌱ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف هاے پاڪ باب شود. "هدوا الے الطّیب من القول"
⚘|❀ ❀|⚘
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨