هدایت شده از دیگراشتباهنمیکنم.
کسی که مینویسد همیشه خودخواسته پشت میز ننشسته. گاهی کلمات زیر پوست قِل میخورند، گاهی پشت چشم میجوشند، تا بالأخره یک روز آنها را به تسلیم وا میداری. خودکار را در دست میگیری، انگشتانت را میچرخانی، و تمام آنچه در سرت فریاد میزد را آرام روی خطها مینشانی. نوشتن یعنی زنده ماندن بیسر و صدا، یعنی راه باریک نجات وقتی بقیهی راهها آجر شدهاند.
هدایت شده از آنروزیکهدیگرنیستم.
اگر منعم کند دین از شرابِ خون گیرایت
دو فنجان قهوه مینوشم، به یادِ مردمکهایت