eitaa logo
باعلی (ع) تا مهدی(عج)
49 دنبال‌کننده
240 عکس
80 ویدیو
0 فایل
ما نهج البلاغه میخوانیم ارتباط با ادمین👇👇 @Sarbaz31377 انتقادات و پیشنهادات خود را به ما برسانید
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هشتاد و هشتم ✳️ میهمانی در منزل دوستان 🔸در خانهٔ احنف 🔻[ احنف‌بن‌قیس غذایی تدارک دیده بود. من و همراهانم را به منزلش دعوت کرد. به همراه یارانم وارد منزل او شدم. احنف با دیدن چهره اصحابم متحیر شد و پرسید: ای امیر‌المومنین، چه بلایی بر سر یاران تو آمده است که به چنین حال و وضعی افتاده‌اند؟ آیا از کمبود غذاست یا از نگرانی‌ها و سختی‌های جنگ چنین حالی پیدا کرده‌اند؟ به وی پاسخ دادم: ] 🔻چنین نیست احنف. خداوند سبحان دوست دارد جماعتی که در این دنیا بندگی او را می کنند، همانند بندگانی باشند که قبل از مشاهده قیامت به آن علم و آگاهی پیدا کرده‌اند و به یقین می‌دانند که آن روز نزدیک است و نهایت کوشش را به کار گیرند! آنان وقتی صبح قیامت را تصور می‌کنند که روز عرضه شدن اعمال به پیشگاه خداوند است، به یاد می‌آورند که شعله بزرگی از آتش جهنم بیرون می‌آید! 🔻همه مردم نزد خداوند متعال، یکجا گرد هم می‌آیند. در آنجا کتابی در برابر دیدگان همه مردم و شاهدان اعمال قرار دارد که تمام زشتی‌های گناهان در آن آشکار است. در این حال، نزدیک است که جان‌هایشان ذوب و همچون سیلاب روان شود یا دل‌‌هایشان با بال‌های ترس و هراس به پرواز درآید! آن‌ها خود را در پیشگاه خداوند، تنها می‌بینند و همانند دیگ جوشانی به جوش‌و‌خروش در‌می‌آیند و عقل از سر آن‌ها می‌پرد! آن‌ها ناله و فریاد می‌زنند، مانند کسی که در قعر تاریکی‌ها سرگردان مانده است! از ترس آنچه فهمیده و بر آن آگاهی یافته‌اند، درد و رنج می‌کشند و زندگی خود را در این حال سپری می‌کنند: جسمشان لاغر و خشکیده، دل‌هایشان اندوهگین، چهره هایشان دگرگون، لب‌هایشان خشکیده و شکم هایشان خالی است. 🔻آنان را می بینی که مدهوش از وحشت مشاهدات شب هنگام هستند! از شدت غرق در خوف و خشوع، گویی همانند مشک‌های پوسیده‌اند. در پنهان و آشکار، اعمال خود را برای خدا خالص کرده‌اند و دل‌هایشان از ترس آن روز آرام نمی‌گیرد؛ بلکه همانند نگهبانان بارگاه سلاطین، پیوسته مراقب و هراسان‌اند. 🔻اگر آنها را در نیمه‌های شب، هنگامی که چشم‌های مردم به خواب رفته و صداها آرام گرفته و پرندگان در لانه‌هایشان از جنب‌و‌جوش افتاده‌اند ببینی، خواهی دید که ترس از روز قیامت و وعده عذاب الهی خواب را از چشمانشان ربوده؛ همان‌گونه که خدای متعال فرموده است: " أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ؛ آیا اهل شهرها ایمن شدند از فراگرفتن عذاب ما آنها را شب هنگام که در خواب‌اند؟" 🔻ای احنف، شاید اگر خوب به چهره آنها بنگری، در عین دیدن تازگی و نورانیت، دردی نهان در پس آن احساس کنی. این خانه‌ای که تو را به خود سرگرم کرده است، با نقش‌هایی که در سقف‌هایش زده و پرده‌هایی که بر درهای آن آویخته‌ای، در معرض طوفان و بلاها قرار دارد و به سوی خرابی می‌رود. این خانه، خانه ابدی و باقی تو نیست. برای تو خانه‌ای را امید دارم که خداوند متعال آن را از لؤلؤ سفید آفریده است. در آن، چشمه‌های فراوان جاری کرده، درختان بسیار پرورانده، میوه‌های رسیدهٔ آن سایه بر زمین انداخته، حوریان جوان را در آن خانه به خدمت گمارده و دوستان و اهل طاعتش را در آن مستقر کرده است... 🔸در خانهٔ علاء‌بن‌زیاد 🔻[ به عیادت علاء رفتم. منزل بزرگی داشت. به وی تذکر دادم: ] با این خانهٔ وسیع در دنیا چه می‌کنی، وقتی در آخرت به آن نیازمندتری؟ آری، اگر بخواهی، می‌توانی با همین خانه به آخرت برسی. اگر در این خانه وسیع میهمانان را پذیرایی کنی و با خویشاوندان با نیکوکاری رفتار نمایی و حقوقی که بر گردن توست به صاحبان حق برسانی، آنگاه با همین خانه وسیع به آخرت نیز می‌توانی دست یابی. 🔻[ علاء از برادرش، عاصم، شکایت کرد که زندگی را رها کرده و دست از دنیا شسته و به عبادت پرداخته است. برادرش را خواستم و به وی گفتم: ] ای دشمن جان خویش! این شیطان است که تو را سرگشته و سرگردان کرده است. آیا به همسر و فرزندان رحم نمی‌کنی؟ آیا چنین پنداری که خداوند نعمت‌های پاکیزه‌اش را حلال کرده است، اما دوست ندارد تا از آن‌ها استفاده کنی؟ تو در برابر خدا کوچک‌تر از آنی که این‌گونه با تو رفتار کند. 🔻[ عاصم پاسخ داد: ای امیرالمومنین، پس چرا تو خود با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می‌بری؟ به وی توضیح دادم: ] وای بر تو! من مانند تو نیستم. خداوند بر پیشوایان حق و عادل واجب فرموده است که خود را با مردم ضعیف و ناتوان همسان کنند تا فقر و نداری، نیازمندان تنگ‌دست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند. 📚منابع: ۱. قرآن کریم، سوره اعراف، آیه ۹۷ ۲. نهج البلاغه، کلام ۲۰۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت ۳۷ بخش اول.mp3
5.78M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 1⃣ ⭕️ ضرورت ترك آداب جاهلى 🎙حجت الاسلام
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (1) 🔷 ضرورت ترک آداب جاهلی 📔 درود خدا بر امیرالمؤمنین ، فرمودند: (در سر راه صفین دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شده و پيشاپيش آن حضرت مى دويدند. فرمود : چرا چنين مى كنيد؟ گفتند: این عادتى است كه پادشاهان خود را احترام مى كرديم، فرمود): "به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نبردند و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مى افكنيد، در آخرت دچار رنج و زحمت مى گرديد و چه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد و چه سودمند است آسايشى كه با آن امان از آتش جهنّم باشد". 🔻 حکمت ۳۷ نهج البلاغه حاوی نکات بسیار بسیار دقیق و مهمی است که امیدوارم خواهران و برادران بزرگوار به این نکات توجه بفرمایند. قصّه از این قرار است که در سر راه جنگ صفین، دهقانان شهر انبار در عراق تا امام (علیه السلام) را دیدند از مرکب ها پیاده شده و پیشاپیش آن حضرت می‌دویدند، حضرت با دیدن این رفتار فرمود: چرا چنین میکنید؟ گفتند : این عادتی است که پادشاهان خود را با آن احترام می‌کردیم. حضرت فرمود: به خدا سوگند که امیران شما از این کارتان سودی نبردند و شما در دنیا با آن خود را به زحمت می افکنید و در آخرت هم دچار رنج و زحمت می شوید وچقدر زیانبار است رنجی که عذاب در پی آن باشد و چقدر سودمند است آسایشی که با آن امان از آتش جهنّم باشد. 🔻 خوب محتوای این حکمت کاملاً واضح است. حضرت از این رفتاری که فقط بر اساس عادت، نوعی ذلّت برای افراد می آورد و برای آن فرد حاکم هم ممکن است عُجب و خودپسندی بیاورد تعجّب می‌کنند و نهی می‌کنند. 🔻نکته ای که ممکن است در اینجا برای خیلی ها پیش بیاید این است که اگر امیرالمؤمنین با آن عظمت غیرقابل رقابتش، در دوران حکومتش اجازه نمی‌دهد که کسی جلوی مرکبش بدود پس چگونه حاکمان امروز نظام اسلامی ما که ادعای پیروی و تأثی به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارند وقتی به سفرهای استانی می روند، جمعیت‌های بعضاً چند میلیونی به استقبال آنها می‌آیند و آنها نه تنها نهی نمی کنند مردم را، بلکه با رفتار شاد خودشان نشان می‌دهند که از این حرکت خشنودند. اگر کسی چنین شبهه ای بکند چه باید جواب بدهیم؟ در واقع اگر بگوید حاکمان نظام اسلامی شما، که ادّعا می‌کنند پیرو علی هستند خلاف سیره امیرالمؤمنین عمل می‌کنند و بعد حکمت ۳۷ را شاهد بیاورند. 🔻 ما در جواب چنین کسی یا ذهنیّتی می‌گوییم اولاً همین که شما رفتار حاکمان امروز را با امیرالمؤمنین مقایسه می کنید و آن را مستند به نهج البلاغه می‌کنید معلوم می‌شود که اولاً امیرالمؤمنین را حجّت می‌دانید و ثانیاً نهج‌البلاغه را قبول دارید. پس اگر این چنین است ما از طریق نهج‌البلاغه و خود امیرالمؤمنین این شبهه را جواب می دهیم. خلاصهٔ شبهه شما این است که امروز حاکمان جمهوری اسلامی، برخلاف سیره حضرت علی (علیه السلام) رفتار می کنند . 🔻من از شما سؤال می‌کنم اگر از نهج البلاغه ای که آن را قبول دارید و به آن استناد می‌کنید جایی را نشان بدهم که در آن اینگونه به ذهن می‌آید که امیرالمؤمنین، خلاف دستور پیغمبر عمل می‌کرده است چه می کنید؟ فرض کنید چنین جایی داشته باشیم که به ذهن اینگونه بیاید که پیغمبر دستوری داده‌اند که امیرالمؤمنین بعد از رحلت پیامبر نسبت به آن دستور بی اعتنا شدند. شما چه می کنید؟ می توانید خدای نکرده امیرالمؤمنین را متّهم به تخلّف از سیره پیامبر کنید؟ نه! چون معصوم است .پس چه می کنید؟ خودتان را به جهل متّهم می کنید. یعنی می‌فهمیم که قطعاً در این ماجرا حکمتی هست که ما آن حکمت را نمی‌دانیم. ↩️ ادامه دارد... 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
خطبه 220 تا 217.mp3
2.19M
🔈 نهج البلاغه گویا 🌹سهم روزانه نهج البلاغه ✅ خطبه ۲۲۰ تا خطبه ۲۱۷ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
شرح کلی و ساختاری خطبه ۲۲۰ تا خطبه ۲۱۷.mp3
3.1M
🔊 شرح کلی و ساختاری خطبه ۲۲۰ تا خطبه ۲۱۷ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 پویش «باعلی تا مهدی» علیهما السلام •┈┈••••✾•🌿🌹🌿•✾•••┈┈•
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۲۲۰ تا خطبه ۲۱۷ ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄ 📜 : در وصف سالكان 🔹پوينده راه خدا ♦️عقلش را زنده کرد و نفس خويش را كشت، تا آنكه جسمش لاغر و خشونت اخلاقش به نرمی گراييد، برقی پرنور برای او درخشيد و راه را برای او روشن كرد و در راه راست او را كشاند و از دری به در ديگر برد تا به در سلامت و سرای جاودانه رساند، كه دو پای او در قرارگاه امن با آرامش تن استوار شد، این پاداش آن بود كه دل را درست به كار گرفت و پروردگار خويش را راضی كرد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : (در ميدان نبرد جمل در سال ۳۶ هجری وقتی به جنازه طلحه و عبد الرحمن بن عتاب رسید،فرمود:) 🔹تأسف بر كشتگان جمل ♦️ابومحمد (طلحه) در اين مكان غريب مانده است، به خدا سوگند خوش نداشتم قريش را زير تابش ستارگان كشته و افتاده بينم. به خونخواهی بر فرزندان "عبدمناف" دست يافتم، ولی سركردگان "بنی جمح" از دستم گريختند، آنان برای كاری كه در شان آنها نبود سر برافراشتند و پيش از رسيدن به آن سركوب شدند. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : درباره كسانی برای جنگ با حضرت به بصره رفتند 🔹 افشای خيانت ناكثان ♦️بر كارگزاران و خزانه داران بيت المال مسلمانان كه در فرمان من بودند و بر مردم شهری كه تمامی آنها بر اطاعت من و وفاداری در بيعت با من وحدت داشتند هجوم آوردند، آنان را از هم پراكندند و به زبان من در ميانشان اختلاف افكندند و بر شيعيان من تاختند، گروهی را با نيرنگ كشتند و گروهی دست بر شمشير فشرده با دشمن جنگيدند تا صادقانه خدا را ملاقات كردند. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : گله از قریش 🔹شكوه از قريش ♦️خدايا من بر ضد قريش و يارانشان از تو كمك می خواهم، كه پيوند خويشاوندی مرا بريدند و كار مرا دگرگون كردند و همگی برای مبارزه با من در حقی كه از همه آنان سزاوارترم متحد گرديدند. و گفتند: «حق را اگر توانی بگير و يا تو را از حق محروم دارند، پس يا با غم و اندوه صبر كن، يا با حسرت بمير». به اطرافم نگريستم ديدم كه نه ياوری دارم و نه كسی از من دفاع و حمايت می كند، جز خانواده ام كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد، پس خار در چشم فرو رفته، ديده برهم نهادم و با گلویی که استخوان در آن گير كرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشيدم و در فرو خوردن خشم در امری كه تلخ تر از گياه حنظل و دردناك تر از فرو رفتن تيزی شمشير در دل بود شكيبایی كردم. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هشتاد و نهم ✳️ عبدالله‌بن‌عباس؛ استاندار بصره 🔹امیدوار به تقوای ابن‌عباس 🔻[ عبدالله‌بن‌عباس را به استانداری بصره منصوب کردم و به مردم اطلاع دادم: ] ای جماعت مردم، من عبدالله‌بن‌عباس را جانشین خودم در سرزمین شما قرار دادم. به سخنانش گوش فرا دهید و مادامی که او از خداوند و رسولش اطاعت می‌کند، شما نیز فرمان او را گردن نهید؛ اما اگر در میان شما بدعتی پدید آورد یا از حق فاصله گرفت، به اطلاع من برسانید تا او را از استانداری عزل کنم. من امیدوارم که او را عفیف و باتقوا و پارسا بیابم و اگر او را به این مسئولیت برگزیدم، برای این بود که درباره وی چنین گمانی دارم. خداوند ما و شما را بیامرزد! ✳️ تذکرهایی به ابن‌عباس [ و به عبدالله‌بن‌عباس سفارش‌هایی نیز کردم: ] 🔻ای فرزند عباس، تو را سفارش می‌کنم به رعایت تقوای الهی و اقامه عدل درباره کسانی که بر آنان ولایت داری. با مردم با چهره گشاده برخورد کن و به آسانی زمینه حضور آنان را نزد خودت فراهم ساز و با بردباری با آنان رفتار کن. تو را بر‌حذر می‌دارم از خشم، که گذرگاه شیطان است. تو را بر‌حذر می‌‌دارم از پیروی هوای نفس که از پیمودن راه حق بازت می‌دارد. و متوجه باش که هر آنچه موجب تقرب تو به خدا باشد، موجب دوری تو از آتش نیز خواهد شد و هر آنچه تو را از خدا دور کند، به یقین موجب نزدیکی تو به آتش خواهد شد. خدا را بسیار یاد کن و غافلان مباش. ✳️ خروج از بصره 🔻[ هنگامی که می‌خواستیم از شهر بصره خارج شده و به سمت کوفه رهسپار شویم، با اشاره به لباس خودم، به مردم بصره گفتم: ] ای مردم بصره، چه جای انتقاد از من است؟! به خدا سوگند، این لباسی را که به تن من است، خانواده‌ام بافته‌اند. [ و با اشاره به کیسه غذای خودم، به آنان گفتم: ] ای مردم بصره، چرا باید از من انتقام بگیرید؟ به خدا سوگند، این خوراک من از مزرعه‌ای که در مدینه دارم، تهیه شده است. اگر از نزد شما با چیزی بیشتر از همین که می‌بینید بیرون رفتم، در پیشگاه خداوند از خیانت‌کاران باشم. ✳️ رعایت انصاف با مردم و احسان به آنان 🔻[ پس از خروج از بصره، نامه‌ای از عبدالله‌ابن‌عباس دریافت کردم که نشان‌دهنده وجود اختلاف بین مردم بود. در پاسخ وی نامه‌ای نوشتم: ] از بنده خدا علی، امیرالمومنین، به عبدالله‌ابن‌عباس اما بعد، حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است و صلوات خدا بر سرور و سالار ما محمد که بنده و رسول خداست. فرستاده تو نزد من آمد و آنچه درباره مردم بصره یاد کردی و چیزهایی را که پس از خروج من از بصره دیدی و شنیدی، به اطلاع من رساند. 🔻من نیز به تو خبر می‌دهم که مردم بصره چند گروه هستند: گروهی از آنان در اطاعت تو باقی می مانند؛ زیرا به تو امید دارند. گروهی از ترس مجازات دست به شورش نمی‌زنند. پس با کسانی که به تو دل‌بسته و امیدوارند، با رعایت عدل و انصاف و نیکی رفتار کن و با کسانی که هراسناک و نگران‌اند، این‌گونه باش: عقده ترس را از دل‌های آنان بگشای و آرامش خاطر برایشان ایجاد کن. 🔻متوجه این نکته هم باش که مردم بصره برای فرمانروایشان شأن و عظمتی معتقد نبودند و جز به اندکی از آنان، به بقیه احترامی نمی‌گذاشتند. به تذکرات من توجه کن و در رعایت آنها جدی باش. نیز به قبیله ربیعه نیکی کن و به همه کسانی که در نزد تو هستند، در حد توان خویش احسان کن. ان شاء الله. والسلام. 📚منابع: ۱. الجمل، ص۴۲۰ ۲. مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۹۸ ۳. الامامة و السیاسة، ص۱۰۵ ۴. نهج البلاغه، وصیت۷۶ ۵. وقعة صفین، ص۱۰۵ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت ۳۷ بخش ۲ ضرورت ترک آداب جاهلی.mp3
6.09M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 2⃣ ⭕️ ضرورت ترك آداب جاهلى 🎙حجت الاسلام
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (2) 🔷 ضرورت ترک آداب جاهلی 🔻خوب حالا برویم سر واقعی‌ترین مثال ؛ حکمت ۱۷ نهج‌البلاغه را ببینید. طبق حکمت ۱۷ معلوم می‌شود که پیامبر اسلام در زمان حکومت و حیات خودش به کسانی که پیر شدند و محاسن و موهایشان سفید است با لحنی تند و دستوری محکم فرمودند: خضاب کنید، رنگ کنید و شبیه یهودیان نباشید. فردی در زمان پیامبر حضور داشته و این امر پیامبر و این شدت پیامبر را دیده است ،حالا بعد از سال‌ها از رحلت پیامبر، امیرالمؤمنین در سن ۵۸ سالگی ،حاکم جامعه است و محاسنش سفید شده ولی رنگ نمی کند، این مسلمان هی دائماً در ذهنش جنگ بود که چکار کنم ، بگویم علی دارد خلاف حرف پیامبر عمل می کند؟ که نمی‌شود. بگویم موافق پیغمبر عمل می‌کند؟ که پیامبر فرمود خضاب کنید و شبیه یهودیان نشوید. اما علی مو و محاسنش سفید شده اما رنگ نمی کند. نهایتاً تصمیم گرفت از خود مولا بپرسد. 🔻پرسید: یا امیرالمؤمنین آن که پیامبر می فرمود پیرمردها رنگ کنند و شبیه یهودی‌ها نشوند یعنی چه؟ حضرت متوجه شدند که این بنده خدا در چه مخمصه فکری گیر کرده است. فرمودند : "برادر! آن روز که پیامبر دستور می داد پیران رنگ کنند تا شبیه جوانان باشند " به خاطر این بود که حکومت اسلامی نوپا بود و تعداد یارانش اندک بودند و دشمنانش قدر بودند در واقع با رنگ کردن سر و روی پیرمردها، پیامبر یک تاکتیک عملیات روانی به کار بردند تا در جنگ‌ها وقتی دشمن از دور نظاره می کند ، لشکر پیغمبر را پر از جوان ببیند و بترسد و کنار برود. 🔻 اما امروز که من حاکم شدم - یعنی امیرالمؤمنین - اصلاً رنگ کردن ریش پیرمردها هیچ اثری در اقتدار حکومت من ندارد، چون دامنه حکومت من نصف جهان را فرا گرفته است. پس در این شرایط هر کس خواست رنگ کند مستحب است، هر کس نخواست رنگ کند اشکالی ندارد، چون آن فلسفه ضرورت رنگ کردن زمان پیامبر از بین رفته است. 🔻نکته دیگری که در این حکمت خوب است یاد بگیریم این است ، حالا اگر ما ثابت کردیم امیرالمؤمنین برخلاف سیره پیامبر عمل نکرده بلکه دستور پیامبر مربوط به شرایط خاصی بود که دیگر آن شرایط منقضی شده است. 🔻 حالا برمی‌گردیم به حکمت ۳۷ ، امروز که تمام دنیای استکبار علیه ملّت اسلامی ما و نظام اسلامی ما توطئه می‌کنند همین که ملت دور رهبر خودشان و حاکمان خودشان عاشقانه می‌ریزند مثل رنگ کردن ریش پیرمردها دشمن را می ترساند و قدرت این نظام و ملت را تقویت می کند. انشاالله در آینده ای نزدیک که قدرت مسلمین قدرت برتر جهان بشود نیازی به این حرکات نخواهد بود. 🔻نکته آخر هم این که شاید به ذهن کسی در این توضیحات من برسد که ، خوب اگر پیامبر دستور داده بود که رنگ کنید و شبیه یهودی ها نشوید حالا که می گویید امیرالمؤمنین فرموده شرایط از بین رفته ، پس دیگر رنگ کردن مو و ریش مرد های پیر مستحب هم نباید باشد. جواب این است که چرا ، وقتی امر خدا یا پیامبر یا امام معصوم بر اساس شرایط زمان تغییر می‌کند و الزامش از بین میرود، آن دستور به پایین تر از مرحله قبلی خودش تنزل می‌کند و کلاً محو نمی‌شود. مثلاً اگر امامی واجب کرده بوده و حالا وجوبش از بین رفته، امر امام در حد مستحب باقی می ماند ، یا اگر از چیزی نهی کرده و نهی آن در حد حرمت بوده و بعد از رفع آن حرمت آن نهی همچنان باقی است و به کراهت تنزل می‌کند. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع