eitaa logo
باعلی (ع) تا مهدی(عج)
47 دنبال‌کننده
240 عکس
80 ویدیو
0 فایل
ما نهج البلاغه میخوانیم ارتباط با ادمین👇👇 @Sarbaz31377 انتقادات و پیشنهادات خود را به ما برسانید
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سهم : خطبه ۲۱۱ تا خطبه ۲۱۰ ┄═❁🍃❈🌹🍃❈🍃❁═┄ 📜 : شخصی از احادیث بدعت آور و گوناگونی که در میان مردم رواج داشت پرسید امام (علیه السلام) فرمود: 1⃣ اقسام احاديث رواج يافته 🔻احاديثی كه در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم دروغ، هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص، هم محكم هم متشابه، هم احاديثی كه به درستی ضبط گرديد و هم احاديثی كه با ظن و گمان روايت شد. در روزگار پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد كه ايستاد و خطابه ايراد كرد و فرمود: «هر كس از روی عمد به من دروغ نسبت دهد جايگاه او پر از آتش است.» 2⃣ اقسام راويان حديث 🔻افرادی كه حديث نقل می كنند چهار دسته اند، كه پنجمی ندارد. 🔹اول- منافقان نفودی : نخست منافقی كه تظاهر به ايمان می كند و نقاب اسلام بر چهره دارد، نه از گناه می ترسد و نه از آن دوری می جويد و از روی عمد دروغ به پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) نسبت می دهد. اگر مردم می دانستند كه او منافق دروغگو است، از او نمی پذيرفتند و گفتار دروغين او را تصديق نمی كردند، اما با ناآگاهی می گويند: او از اصحاب پيامبر است، رسول خدا را ديده و از او حديث شنيده و از او گرفته است، پس حديث دروغين او را قبول می كنند، در صورتيكه خدا تو را از منافقين آنگونه كه لازم بود آگاهاند و وصف آنان را برای تو بيان داشت، آنان پس از پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) باقی ماندند و به پيشوايان گمراهی و دعوت كنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزديك شده پس به آنان ولايت و حكومت بخشيدند و بر گردن مردم سوار گرديدند و به وسيله آنان به دنيا رسيدند، همانا مردم هم با سلاطين و دنيا هستند، مگر آن كس كه خدا او را حفظ كند، اين يكی از آن چهار گروه است. 🔹 دوم- اشتباه كار : دوم كسی كه از پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) چيزی را به اشتباه شنيده و سخن آن حضرت را درست حفظ نكرده است و با توهّم چيزی را گرفته، اما از روی عمد دروغ نمی گويد، آنچه در اختيار دارد روايت كرده و به آن عمل می كند و می گويد من از پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) آن را شنيده ام، اگر مسلمانان بدانند كه او اشتباه كرده و غير واقعی پنداشته از او نمی پذيرفتند، خودش هم اگر آگاهی می يافت كه اشتباه كرده آن را رها می كرد. 🔹 سوم- ناآگاهانی كه حديث شناس نيستند: و سومی شخصی كه شنيده پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) به چيزی امر فرمود، سپس از آن نهی كرد و او نمی داند، يا شنيد كه چيزی را نهی كرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهی ندارد، پس نسخ شده را حفظ كرد ولی ناسخ را نمی داند، اگر بداند كه حديث او منسوخ است تركش می كند و اگر مسلمانان نيز می دانستند روايت او نسخ شده آن را ترك می كردند. 🔹 چهارم- حافظان راست گفتار: دسته چهارم، آنكه نه به خدا دروغ می بندد و نه به پيامبرش دروغ نسبت می دهد، دروغ را از ترس خدا و حرمت نگهداشتن از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) دشمن دارد، در آن چه از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) شنيده اشتباه نكرده، بلكه آن را با تمام جوانبش حفظ كرده است. و آن چنانكه شنيده بدون كم و كاست نقل می كند، پس او ناسخ را حفظ و به آن عمل كرد و منسوخ را حفظ و از آن دوری جست، خاص و عام، محكم و متشابه را شناخته، هر كدام را در جای خويش قرار داده است. 3⃣ اقسام اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) : 🔻گاهی سخنی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دارای دو معنا بود، سخنی عام و سخنی خاص، كسی آن را می شنيد كه مقصود خدا و پيامبرش را از كلام نمی فهميد، پس به معنای دلخواه خود تفسير می كرد و بدون آنكه معنای واقعی آن را بداند، كه برای چه هدفی صادر شد و چرا چنين گفته شد، حفظ و نقل می كرد. همه ياران پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان نبودند كه از او چيزی بپرسند و معنای واقعی آن را درخواست كنند تا آنجا كه عده ای دوست داشتند، عربی بيابانی يا سوال كننده ای از آن حضرت چيزی بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، اما من هر چه از خاطرم می گذشت می پرسيدم و حفظ می كردم، پس اين است علل اختلاف رواياتی كه در ميان مردم وجود دارد و علل اختلاف روايات در نقل حدیث. ┄═❁🍃❈🌹🍃❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۸۹) 📚 انتشارات عهدمانا عبدالله دستی به محاسن بلندش کشید و گفت : « اگر حق با علی نبود ، من و امثال من هرگز در کنار او به جنگ معاویه نمی رفتیم . اختلاف ما با علی پس از واقعهٔ حکمیّت بود ؛ علی نباید تن به حکمیت می داد ، یا باید پس از آن توبه می کرد که نکرد. » مرحب پرسید : « فکر نمیکنی تعیین تکلیف از سوی شما برای خلیفهٔ مسلمین کمی دور از عقل باشد ؟ و آیا بهتر نبود برای حفظ وحدت بین پیروان علی ، سکوت می کردید تا معاویه قدرت نگیرد و این همه در بلاد اسلامی آشوب نکند ؟ » عبدالله پاسخ داد : « نه ! ما باید به تکلیف شرعی خود عمل می کردیم که کردیم. » مرحب پرسید : « و حالا تکلیفی بر دوش خود احساس نمی کنید ؟ در حالیکه معاویه یکّه تازی هایش را گسترش داده و شام و مصر را از حدود حکومت علی خارج ساخته است. » عبدالله احساس کرد اگر بحث ادامه یابد ، ممکن است نیت پنهان او فاش شود ، بنابراین پس از لحظه ای سکوت گفت : « تکلیف ما به زمان و مصلحت هایمان بستگی دارد . فعلاً قصد مبارزه با علی را نداریم . من به کوفه آمده ام تا مدتی در این جا باشم و اقوام و دوستانم را زیارت کنم. » آن شب ، شب نوزدهم ماه رمضان ، عبدالله سحری اش را که خورد ، اسبش را زین کرد ، لباس سفر پوشید ، غلاف شمشیر را به کمر بست و در حالیکه خود را در لباس و عمامهٔ سیاهی پوشانده بود ، راهی مسجد جامع شد. تیغهٔ شمشیرش را تیز کرد و آن را به زهری کُشنده آغشته کرد. امیدوار بود که دوستانش برک و عمرو در چنین شبی به مراد خود رسیده باشند . نافع بن اشعث ، دوست قدیمی عبدالله مقابل در مسجد با دیدن او ایستاد و با کنایه پرسید: تو اینجا چه میکنی عبدالله؟ نکند تو هم از توّابین شده ای؟؟ ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجت‌الاسلام مهدوی ارفعشرح حکمت ۷۴ ضرورت یاد مرگ.mp3
زمان: حجم: 3.96M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 ⭕️ ضرورت یاد مرگ 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح 🔹ضرورت یاد مرگ 💠 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۷۴ می‌فرمایند: «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ » ؛ " نفس کشیدن انسان در واقع، نزدیک شدن قدم به قدم به اجل و مرگ است. " 🔻 در ماجرای أجل، نکات جالبی در نهج‌البلاغه است که یکی از مهم ترین آنها، مخفی بودن اجل است؛ آنچه که مهم است، این است که انسان بالاخره یک أمَد و زمان مشخصی از علم خدا برای سفر از دنیا و مرگ دارد. پنهان بودن این زمان مرگ، عاملی می‌شود برای اینکه انسان هر لحظه را، آن لحظهٔ پایانی بداند و با تمام توان و توجه و اخلاص و طهارت، کار بکند و تلاش بکند که پاک از دنیا برود و توشه خودش را ببرد؛ 🔻 لذا حضرت علی(علیه‌السلام) در خطبه ۱۴۹ نهج‌البلاغه می‌فرماید: « أَيُّهَا النَّاسُ كُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا يَفِرُّ مِنْهُ فِي فِرَارِهِ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ» ؛ " ای مردم‌! هر انسانی از مرگی که از آن می‌ترسد و فرار می‌کند، بالاخره آن را ملاقات خواهد کرد؛ به خاطر اینکه اجل، سرآمد زندگی است و نفس انسان را تعقیب می‌کند. " 🔻 همچنین مولا علی (علیه‌السلام) ، در نامه ۷۲ این حقیقت را بیان می‌کنند که ما نمی‌توانیم از اجل خودمان جلو بزنیم؛ آنچنان که در قرآن کریم خدا فرمود: « لاَیستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یسْتَقْدِمُونَ » ؛ " لحظه ای نمی‌شود أجل را جلو یا عقب انداخت." 🔻 در نامه ۷۲ می‌فرماید: «فَإِنَّكَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَكَ »؛ " تو نمی‌توانی جلو بزنی از اجل و زمان مرگی که خدا معیّن کرده است. " 🔻و در حکمت ۳۰۶ فلسفه این اجل را، و اینکه اجل پنهان است، در سه کلمه اینگونه بیان می‌فرمایند: «كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً » ؛ " برای نگهداری انسان از گناه و لغزش، همین اجل کافیست. "(یعنی اگر کسی فقط به اینکه اجلی دارد و از دنیا زمانی خواهد رفت و اینکه آن زمان هیچ مشخص نیست برای انسان توجه کند، هر لحظه خودش را نگه می‌دارد از گناه و معصیت.) 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۹۰) 📚 انتشارات عهدمانا نافع ادامه داد : « لباس سفر به تن داری ؛ تازه از راه رسیده ای یا عازم سفری ؟ » عبدالله بی آنکه پاسخش را بدهد ، به طرف شبستان مسجد به راه افتاد. هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بود که نافع کتف او را چسبید. عبدالله به ناچار ایستاد . بدون اینکه برگردد و به نافع نگاه کند ، گفت : « تو از من چه می خواهی نافع ؟ چرا دست از من برنمی داری ؟ » نافع کنارش ایستاد و گفت : « بگو با چه قصدی به کوفه آمده ای ؟ اینجا چه می خواهی ؟ می خواهی در نماز به علی اقتدا کنی ؟ » عبدالله بر خود مسلّط شد و به نرمی می گفت : « به قصد و نیت خیری به کوفه آمدم ، به زودی خواهی فهمید نافع ... » سپس با پیمودن چند گام بلند به اندرون مسجد رفت . بدون اینکه سرش را بلند کند ، در انتهای مسجد چهار زانو نشست و در حالیکه غلاف شمشیرش را زیر عبایش پنهان کرده بود ، سرش را روی سینه اش خم کرد و مشغول گفتن ذکر شد و تا زمانی که صدای همهمه ای شنید ، سرش را بلند نکرد. وقتی به اطراف نگاه کرد ، علی را در جمع نمازگزاران دید . سرش را دوباره به زیر انداخت تا نگاهش در نگاه علی تلاقی نکند ، تا نمازگزاران به نماز بایستند ، تا آرامش و سکوت فضای مسجد را پر کند ، تا صدای تکبیر علی برخیزد ، تا علی حمد و سوره را بخواند و به رکوع برود و آن وقت او از جا برخیزد و به طرف محراب یورش ببرد و با ضربت شمشیر زهرآلود ، علی را به قتل برساند . علی در سجده بود و جز او ، همهٔ نمازگزاران صدای محکم پاهای عبدالله را شنیدند . کسی انگار می دوید ؛ کسی که نعرهٔ بلندی کشید و پیش از آنکه علی سرش را از سجده بردارد ، او را در محراب نقش زمین کرد. آنهایی که سر از سجده برداشتند ؛ دیدند که مردی با شمشیر خون آلود به طرف در خروجی مسجد می دوید . فریاد نافع ، اولین فریادی بود که برخاست : «بگیرید این حرام زاده را ! بگیرید !» چند نفری به طرف او یورش بردند و پیش از اینکه از در خارج شود ، به چنگش آوردند . صدای تکبیر و واویلا از محراب بلند شده بود. از جایی که علی ، غرق در خون هنوز زیر لب سبحان ربي الأعلى و بحمده می گفت. ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح 🔹 توجّه به فناپذیری دنیا 💠 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۷۵ می‌فرمایند: «كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ » " هر چیزی که قابل شمردن باشد، پایان می‌پذیرد و هر چیزی که توقّع آن را داری می‌رسد. " 🔻در واقع در قالب دو عبارت کنایی، حضرت ؛ 1⃣ هم فناپذیری و پایان پذیری عمر و فرصت حضور در دنیا را بیان می‌فرمایند ؛ 2⃣ و هم حقیقت مرگ را و رسیدن مرگ را متذکّر می‌شوند. 🔻 دو واقعیتی است که در نهج‌البلاغه، با الحان مختلف، بیان های متفاوت، دائماً متذکر شده اند حضرت؛ اگر دلی، قلبی، سالم باشد و تذکر پذیر باشد. یعنی اینکه عمرت دارد تمام می‌شود و اینکه مرگت دارد می‌رسد. 🔻مثلاً حضرت در حکمت ۳۱ نهج‌البلاغه که ارکان ایمان را بیان می‌کنند ؛ در رکن اول که صبر است، چهار شعبه قائل هستند: 🔸۱. یکی شوق بهشت است، 🔸۲. دوم ترس از جهنم است، 🔸۳. سوم زهد نسبت به دنیاست 🔸۴. و چهارم ترقّب و توقع مرگ است. 🔻درباره توقع مرگ می‌فرمایند: " کسی که توقع مرگ داشته باشد(یعنی بداند که بالاخره مرگ واقع خواهد شد) و منتظر مرگ باشد، در انجام حسنات و خوبی ها، شتاب می‌کند. " 🔻درباره قابل شمارش بودن و پایان پذیری فرصت عمر هم در حکمت ۷۴ خواندیم؛ فرمود: " (هر نفسی که می‌کشی، یک قدم به اجل نزدیک می‌شوی.) هر نفسی انسان را یک قدم به مرگ و أجل به قبر نزدیک می‌کند. " 🔻 یا در حکمت های نهج‌ البلاغه فرمود: " وقتی که تو به سمت مرگ می‌روی و مرگ هم دارد به سمت تو می‌آید، پس ملاقات با مرگ چقدر نزدیک خواهد بود. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
حجت‌الاسلام مهدوی ارفعشرح حکمت ۷۵ توجه به فناپذیری دنیا.mp3
زمان: حجم: 3.25M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 ⭕️ توجّه به فناپذیری دنیا 🎙حجت الاسلام
🌹 سهم : از خطبه ۲۰۹ تا خطبه ۲۰۴ ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : پس از جنگ بصره بر علاءبن زیاد واردشد که از یاران امام بود. وقتی خانه بسیار بزرگ، مجلل و وسیع او را دید فرمود: 1⃣ روش استفاده از دنيا 🔻با اين خانه وسيع در دنيا چه می كنی؟ در حالی كه در آخرت به آن نيازمندتری، آری اگر بخواهی می توانی با همين خانه به آخرت برسی. در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرایی كنی، به خويشاوندان با نيكوكاری بپيوندی و حقوقی كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانی. پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز می توانی برسی. (علاء گفت: از برادرم عاصم بن زیاد به شما شکایت میکنم. فرمود: چه شده او را ؟ عبایی پوشیده و از دنیا کناره گرفته است. امام علیه السلام فرمود: او را بیاورید، وقتی آمد به او فرمود:) 2⃣ برخورد با تفكر ترك دنيا 🔻ای دشمنك جان خويش، شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمی كنی؟ تو می پنداری كه خداوند نعمتهای پاكيزه ای را حلال كرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده كنی؟ تو در برابر خدا كوچكتر از آنی كه اينگونه با تو رفتار كند. (عاصم گفت: ای امیر مومنان! پس چرا تو با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می بری؟ امام فرمود: ) وای بر تو! من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و نداری،تنگدست را به هيجان نياورد و به طغيان نكشاند. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : هنگام شورش یاران، پیرامون حكميت فرمود: 🔹نكوهش از نافرمانی كوفيان 🔻ای مردم! همواره كار من با شما به دلخواه من بود تا آنكه جنگ شما را ناتوان كرد، به خدا اگر جنگ كسانی را از شما گرفت و جمعی را گذاشت، برای دشمنانتان نيز كوبنده تر بود، من ديروز فرمانده و امير شما بودم ولی امروز فرمانم می دهند، ديروز بازدارنده بودم، كه امروز مرا باز می دارند، شما زنده ماندن را دوست داريد و من نمی توانم شما را به راهی كه دوست نداريد اجبار كنم. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : در یکی از روزهای نبرد صفین، امام حسن(علیه السلام) را دید که به سرعت در لشکر دشمن در حال پیشروی است، فرمود:) 🔹ضرورت حفظ امامت 🔻اين جوان را نگه داريد تا پشت مرا نشكند كه دريغم آيد مرگ، حسن و حسين (علیهما السلام) را دريابد، نكند با مرگ آنها نسل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از بين برود. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄