از زندگیام ناراضی هستم، چه کنم؟.m4a
16.43M
اگه تو زندگی مشکلاتی داری و
از زندگی ناراضی هستی، حتما
این وویس رو با دقت گوش بده🙏
استاد: امیری ارجمند
با نشر این وویس
در ثواب معنویش
شریک شو🙏
🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
صبح آمـد🪴
دفتر این زندگـی را باز کن
زیستن راباسلام تازه ای آغازکن
ســـــ🌸ـــــلام
صبح زیباتون بخیر
🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
من خدا را دارم♥️
و همین ساده ترین قصه یک انسان است...
🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قبولم نما گر چه آلوده ام...
🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه عاشق او(خدا) شدی
همه رو بیشتر دوس داری...🌷
🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
⭕ خاطراتی از شهید ابراهیم هادی :
عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.
ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.
کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده.
ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد.مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه
شهید #ابراهیم_هادی
🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee