eitaa logo
کانال باب الحوائج رقیه(س)
253 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
14 فایل
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌹❤️السلام علیک یا رقیه بنت الحسین...❤️🌹 ارتباط با مدیر @mirza_315
مشاهده در ایتا
دانلود
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 استعمار همیشه هست؛ استعمار مجازی... 🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
🖕🖕👆👆👆👆👆👆👆👆
خواهرم‌ چادرت‌ را محکم‌ بگیرو امیدوارباش‌ به وعده ی شھدا که هرخانمی چـٰادر به سرکند وعفت‌ ورزد، سفارشش‌رابه مولایم‌ ؏ میکنم... خون بهای شهیدان است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
20.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 غیبت در صورت رضایت شخص 💬سوال: 🔹اگر کسی بگوید اشکالی ندارد غیبت من را کنید و من راضی هستم، آیا باز هم غیبت محسوب می‌شود؟ 🔹آیا بیان عیب دیگران به صورت شفاهی و یا به صورت کتبی تفاوتی با هم دارد؟ 💠حجت الاسلام و المسلمین 🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
اگر خدا منِ ناقابل را قبول ڪرد و توفیق شهــــادت داد مزارم را هرکجا خواستید انتخاب کنید و روی قبــرم بنویســید : " سرباز اسلام و مدافع ولایت فقیه " شهید عبدالرضا مجیری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از مردم گمراه جهان راه مجویید نزدیک ترین راه به الله حسین است لبیک یاحسین» 🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
🍀 سلام بر ابراهيم ۱🍀 💥 قسمت هشتاد و هشتم : غروب خونین ( بخش سوم) 👤 راوی: علي نصرالله ديگري گفت: من ديدم كه زدنش. با همان انفجارهاي اول افتاد روي زمين. بي ُ اختيار بدنم سست شد و اشــك از چشمانم جاري شد. شانه هايم مرتب تكان ميخورد. ديگر نميتوانستم خودم راكنترل كنم. سرم را روي خاك گذاشتم و گريه ميكردم. تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشــتم در ذهنم مرور ميشــد. از گود زورخانه تا گيلان غرب و... بوي شــديد باروت و صداي انفجار با هم آميخته شــد. رفتم لب خاكريز، ميخواستم به سمت كانال حركت كنم. يكــي از بچه ها جلوي من ايســتاد و گفت: چكار ميكنــي؟ با رفتن تو كه ابراهيم برنميگرده. نگاه كن چه آتيشي ميريزن. آن شب همه ما را از فكه به عقب منتقل كردند. همه بچه ها حال و روز من را داشتند. خيليها رفقايشان را جا گذاشــته بودند. وقتي وارد دوكوهه شديم صداي حاج صادق آهنگران در حال پخش بود كه ميگفت: اي از سفر برگشتگان كو شهيدانتان،كو شهيدانتان صداي گريه بچه ها بيشــتر شد. خبر شــهادت و مفقود شدن ابراهيم خيلي سريع بين بچه ها پخش شد. يكي از رزمنده ها كه همراه پســرش در جبهه بود پيش من آمد. با ناراحتي گفت: همه داغدار ابراهيم هســتيم، به خدا اگر پســرم شــهيد ميشد، اينقدر ناراحت نميشدم. هيچكس نميدونه ابراهيم چه انسان بزرگي بود. روز بعد همه بچه هاي لشکر را به مرخصي فرستادند و ما هم آمديم تهران. هيچكس جرأت نداشــت خبر شهادت ابراهيم را اعلام كند. اما چند روز بعد زمزمه مفقود شدنش همه جا پيچيد! 📚 منبع: کتاب سلام بر ابراهيم ۱👉🏻 🖤 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee