ارادت و عرض تسلیت شهادت امام جواد علیه السلام
امروز هم مثل مناسب های قبلی مهمانتون میکنم به چند تا داستان کوتاه از زندگی جوادالائمه علیه السلام
که بتونیم کوتاه و جمع و جور با گوشه هایی از شخصیت حضرت آشنا بشیم.
ایشاالله قرارمون کاظمین
بعد از نماز مغرب
جلوی باب المراد
از همان کودکی دور از پدر بود
اما هم او
هم پدر
عــاشق هم بودند
همیشه برایش از مرو نامه می نوشت
بسم الله الرحمن الرحیم
پدرت فدایت شود
امیدوارم خدا عمر طولانی به جوادم بدهد
و از شر دشمنان حفظش کند
#امام_جواد
📚 تفسیر عیاشی
@babanejad
خبر شهادت پدر
که به مدینه رسید
وارد مسجد پیامبر شد
بالای منبر رفت
شروع به سخنرانی کرد
فرمود: من محمدم
فرزند علی بن موسیالرضا
من جوادم
من به هرچه که شما فکر میکنید آگاهم
من میدانم قبل از خلقت همه شما چه اتفاقاتی افتاده است!
من میدانم بعد از فروپاشی زمین و آسمان ها چه میشود!
من علومی دارم که اگر بشنوید تعجب خواهید کرد.
فقط نه سالش بود.
#امام_جواد
📚 مشارق الانوار
@babanejad
خودش و لشکرش
با خدم و حشم
سر و صدا
خاک و خل
حشمت و جلال
با سرعت و هیبت
حرکت میکردند
هرکسی که از دور میدیدشان فرار میکرد
اما او وسط مسیر ایستاده بود
و حرکت نمیکرد.
راه را بند آورده بود
نگاه خلیفه به او جلب شد!
گفت تو چرا فرار نمیکنی؟!
پاسخ داد: نه کار خطائی کردم که فرار کنم
نه راه را بند آورده ام که نتوانی رد شوی!
پاسخش دندانشکن بود
آن هم جلوی خلیفه و اطرافیانش
پرسید: نامت چیست؟
گفت: محمد
فرزند؟
علیبنموسیالرضا
#امام_جواد
📚 کشف الغمه
@babanejad
گفت: چطور شما امام هستید؟!
امام که نباید اینقدر
تمیز و
مرتب و
شیک و
مجلسی و
خوشبو و
خوش لباس و
باکلاس
باشد!!!
فرمود: پدر و اجدادم
همه خوشبو و مرتب بودند.
مگر نشنیدی که یوسف پیامبر لباس های قیمتی و زیبا میپوشید اما نبی و حکیم بود
مگر نشنیدی که سلیمان نبی هم این چنین بود اما پیامبر بزرگ خدا بود.
#امام_جواد
📚 الخرائج
@babanejad
نه ساله بود
یک امام نه ساله
قبولش برای جماعتی که بعضی هایشان نود ساله بودند سخت بود
امام باید عالم به همهچیز باشد
دورهاش کردند
شروع کردند سوال پرسیدن
از هر چیزی
از هر دری
از هر علمی
چند روز طول کشید
هرچه پرسیدند جواب داد
نه ساله بود
#امام_جواد
📚 الاختصاص
@babanejad
از بغداد به مدینه میرفت
موقع نماز مغرب شد
با جماعتی که همراهش بودند وارد مسجدی شد
برای وضو آب آوردند
نشست کنار یک درخت خشک
وضو گرفت
قطرات آبِ وضو کنار درخت میریخت
وارد مسجد شد
نماز خواند
بیرون آمد
درخت خشک سبز شده بود!
نه فقط سبز
میوه داده بود!
به همه همراهانش میوه رسید
#امام_جواد
📚 اعلام الوری
@babanejad
من گاهی وقت ها به نیت شما
کار خیری انجام میدهم
گاهی هم به نیت پیامبر
گاهی هم به نیت امیرالمومنین
گاهی هم به نیت بقیه ائمه
فرمود: آفرین، کار زیبایی میکنی!
البته گاهی هم به نیت مادر شما،
فاطمهشهیده کار خیری انجام میدهم!
فرمود: آفررررین
این کارت از همه کارهای دیگرت بهتر است.
این را بیشتر انجام بده.
#امام_جواد
📚 الکافی
@babanejad
فرمود:
دوستات رو از دست نده!
حتی اگه شده هرچند وقت
یکبار به دیدنشون برو
ولو مقدار زمانش کم باشه
این کار نشاطت رو بالا میبره
عقلت رو هم زیاد میکنه
#امام_جواد
📚 امالی شیخ مفید
@babanejad
فرمود:
دوست داری بقیه دوستت داشته باشن؟
این سه تا کار رو انجام بده
توی معاشرت با دیگران انصاف داشته باش
موقع مشکلاتشون فراموششون نکن
حواست به قلبت و روحت و معنویتت باشه
#امام_جواد
📚 کشف الغمه
@babanejad
فرمود:
میدونی اولین و مهترین چیزی که از رفاقت با آدم های نفهم یا عاقل بهت میرسه چیه؟
اینکه با هرکدومشون که رفاقت کنی و نشست و برخاست کنی اخلاقت عین همون میشه
با نفهم بشینی نفهم میشی
با عاقل بشینی عاقل
خیلی مواظب رفقات باش
#امام_جواد
📚 کشف الغمه
@babanejad
یه کار قشنگی که ده ساله توی مجموعه ما انجام میشه
اردوی زیارت اولی های مناطق محروم هست.
یعنی کسانی که تا حالا به خاطر شرایط مالیشون یا مشکلات دیگه موفق نشدن به زیارت حضرت رضا مشرف بشن از مناطق محروم جنوب استان کرمان شناسایی میشن و توی قالب یه کاروان راهی مشهد میشن و توی مشهد هم برنامه های مختلف فرهنگی و تفریحی براشون اجرا میشه.
این کاروان امسال هم راهی میشه!
دویست نفر
از شهر زهکلوت استان کرمان
توی روزهای آینده چند تا خاطره از سال های قبل براتون میگم.
عزیزانی هم که دوست دارن توی هزینه های این سفر خاص و ویژه مشارکت کنن، اعلام میکنم که چه جوری میشه مشارکت کرد.
#کاروان_زیارت_اولی_ها
#موسسه_جهادی_سفیر
بذارید براتون خاطره بگم
این عکس رو شاید دیده باشید
توی رسانه
روزنامه
شبکه های اجتماعی
پوسترهای هنری و تبلیغاتی
دفتر کار آدم های مختلف
اون منم، سال ۱۳۸۷
منطقه طبق نمداد
جنوب استان کرمان
یه منطقه کوهستانی
و بیابونی
و ناامن
و خشک
و صعب العبور
با حدود سیصد خانوار جمعیت
توی ده روستا
مردمی که در کمترین سطح معیشت بودند و از جهت فرهنگی هم خیلی پایین بودن
تازه هرکی قتل و جنایت و قاچاق و خلاف و هرکاری کرده بود هم پناهش این کوهستان بود.
اونجا قاچاق مواد مخدر سوسول بازی بود، کشت مواد مخدر انجام میشد.
خب حالا!
چرا رفتم اونجا؟
چه جوری از اونجا سر در اوردم؟
اونجا چه خبر بود؟
الان اونجا چطوره؟
برنامم برای اونجا چیه؟
توی این سال ها چه اتفاقاتی افتاده؟
به همه این سوالا جواب میدم اما الان میخوام درباره یه چیز دیگه صحبت کنم.
توی صحبت با مردم این منطقه طبیعتا یکی از سوالاتی که میپرسیدم این بود که تا حالا کجاها رفتید؟ مشهد رفتی؟ و طبیعتا منتظر این جواب بودم که آره، رفتم.
اما برعکس همه جواب میدانند که نه، نرفتیم!
یه نفر
دو نفر
سه نفر
ده نفر
بیست نفر
چهل نفر
صد نفر
هیچکس نرفته بود!!!
دیگه نهایتا سه چهار نفر از کل این منطقه رفته بودن
همشون هم آرزوی زیارت امام رضا داشتن
با تیم دوستانم تصمیم گرفتیم کنار بقیه کارها و برنامه هایی که برای این منطقه داریم یه کاری کنیم که این مردم مظلوم و دوست داشتنی بتونن راحت و بدون هزینه یا با کمترین هزینه راهی مشهد بشن
این شد که #کاروان_زیارت_اولی_ها شروع شد.
ادامه قصه کاروان زیارت اولی ها رو فردا میگم.
چون پیام دادید و پیگیر داستانک هایی بودید که روزهای میلاد و شهادت اهلبیت کار میکردم چند تا برش از زندگی امام باقر علیه السلام رو خدمتتون تقدیم میکنم.
یه ذره دیر شده، سرم شلوغ بود، پیام شما بهم انرژی داد که داستانک ها رو کار کنم، توی انتشارش کمک کنید.
حتماااا از هیئت و روضه رفتن ثوابش کمتر نیست 🌺
پیرمرد بود
تقریبا نود ساله
از اصحاب پیامبر
افتاده بود روی پاهای فرزند خردسال امام سجاد
میبوسید و میگفت:
جونم فدات؛ پسر پیغمبر
به آرزویش رسیده بود
ساااال ها قبل
پیامبر به او گفته بود
آنقدر عمر میکنی که فرزندی از فرزندان مرا میبینی.
هم شبیه من است
و هم اسمش محمد است
و در تورات نیز نامش آمده
بــاقــــــــر
سلام مرا به او برسان.
سال ها بود که شهر به شهر دنبالش میگشت!
حالا خوشحال بود که بالاخره پیدایش کرده.
#امام_باقر
📚 امالی شیخ صدوق
@babanejad
اهل شام بود
دشمن جدی و پر و پا قرص اهلبیت
اما هر وقت به مدینه می آمد حتما به امام باقر هم سر میزد
میگفت: فکر نکنی که اینجا می آیم به خاطر این است که از پیروان تو هستم.
بخدا قسم از هیچ کسی به اندازه خاندان شما متنفر نیستم!
اما چون مودب و
خوش مشرب و
خوش مجلسی
دوستت دارم
امام فقط با لبخند جوابش را میداد
و از او پذیرایی میکرد.
#امام_باقر
📚 امالی شیخ طوسی
@babanejad
خانه ام در مکه بود
دل است دیگر
ناگهان برای امام باقر تنگ شد
بار سفر بستم و
به طرف مدینه حرکت کردم
نصفهشب بود که به مدینه رسیدم
باران میبارید
سرد بود
خسته بودم
به در خانهی امام که رسیدم پیش خودم گفتم الان که نمیشود در بزنم!
همین جا مینشینم تا صبح شود
هنوز ننشسته بودم که صدای امام از داخل خانه آمد.
در را باز کنید، دوست عزیزم آمده است
در باز شد
مرا در آغوش گرفت ...
#امام_باقر
📚 البصائر
@babanejad
در حیاط خانه نشسته بود
دو گنجشک جلویش روی زمین نشستند و شروع کردند با زبان خودشان حرف زدن
امام هم با همان زبان جوابشان را میداد
کارشان که تمام شد، پرواز کردند و رفتند
چه اتفاقی افتاده بود؟
فرمود: من که فقط امام انسانها نیستم!
امام همه موجودات روی زمینم.
دعوای این زن و شوهر سر موضوعی بود که قرار شد به حرف من گوش کنند
نظرم را گفتم، شنیدند و رفتند.
#امام_باقر
📚 الکافی
@babanejad
خیلی به قیافه و لباس خودش میرسید!
فرمود: من همسرم را خیلی دوست دارم
همه این کارها را برای خوشحالی او انجام میدهم.
#امام_باقر
📚 الکافی
@babanejad
با کاروانی در حرکت بودیم
بین مکه و مدینه
وسط کوهها
ناگهان گرگی از سر یک کوه به سمت کاروان دوید.
مستقیم به سمت امام رفت
حضرت مرکبش را متوقف کرد
گرگ دستانش را روی گردن مرکب گذاشت و سرش را بالا کشید
امام هم سرش را پایین آورد.
انگار داشت با امام زیرگوشی صحبت میکرد.
کارش که تمام شد دوباره به سمت کوه برگشت.
چه شده بود؟؟؟
فرمود: همسر این گرگ پشت همین کوه در حال زایمان است.
از من خواست برای سلامتی همسر و فرزندش دعا کنم.
#امام_باقر
📚 بصائرالدرجات
@babanejad
از آفریقا آمده بود
خودش که هیچ
امام حتی همه دوستانش را میشناخت!
و از وضع زندگیشان خبر داشت
فرمود: من همه شیعیان و محبینم را میشناسم
و میبینم
و از همه کارهایشان باخبرم.
#امام_باقر
📚 الخرائج
@babanejad
خوش تیپ بود
خوش لباس
خوش هیکل
عاشق امام بود.
امام تا دیدش
فرمود: چی شده؟
چرا ناراحتی؟
گرفتهای!
گفت: آقاجان! پیر شدم
چند تار موی سرم سفید شده و ناراحتم.
حضرت فورا دستی به سرش کشید
و فرمود:
سریع یک آینه بیاورید تا خودش را در آینه ببیند.
هرچه نگاه کرد، دیگر موی سفیدی نبود!
شده بود همان خوش تیپ قبلی
خوشحال بود.
#امام_باقر
📚 بصائر الدرجات
@babanejad
مگر شما وارث پیامبر نیستید؟
- بله
مگر همه علوم پیامبران را ندارید؟
- بله
مگر پیامبران مرده زنده نمیکردند و بیماران ناعلاج را درمان نمیکردند؟
- بله
کور بود
امام دست به چشمان و صورتش کشید.
همه جا را میدید.
بهتر از بقیه
#امام_باقر
📚 الکافی
@babanejad
با امام همسفر بودیم
روی شتر
درون کجاوه
پرندهای آمد و روی لبه کجاوه نشست
دستم را دراز کردم تا او را بگیرم
فرمود: کاری با او نداشته باش
این پرنده برای مشکلی به من پناه آورده است.
امام برایش دعا کرد.
پرواز کرد و رفت.
#امام_باقر
📚 بصائر الدرجات
@babanejad