#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#اسارت
#کوفه
#شام
#غزل
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من
نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من
مرغ بهشت وحیام و از جور روزگار
ویرانههای شام شده آشیان من
هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
هجده سر بریده شده سایبان من
زن های شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من
زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من
افتاد روى خاک به سنگ یهودیان
از روى نی سر پدر مهربان من
شام بلا و طشت طلا و سر حسین
گردید قاتل پدرم، میزبان من
من سیل اشک ریختم و او شراب ریخت
با آن که بود آیه ی کوثر به شأن من
من سخت ناله میزدم، او چوب خیزران
من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#کوفه
#شام
#چارپاره
اسیری که با طناب بسته بشه
میمونه توو سختیا چیکار کنه
وقتی که با تازیونه میزنن
نمیتونه هیچ طرف فرار کنه
نگاشون به سر عباس میخوره
بچه ها رو بیبهونه میزنن
غیرِ مادر، بچهی آغوشی رَم
گاهی وقتا تازیونه میزنن
لجشون گرفته تازیونه شون
به سرای روی نی نمیرسه
چه بلایی قراره شروع بشه؟
زینبِ کبری چقدر دلواپسه
غُصّهی زینب یکی دوتا که نیست!
تازیونه نرسه، سنگ میرسه
بعد صحرا و بیابون گردیا
نوبت کوچههای تنگ میرسه
غُصّه همسفری با حرمله
غُصّه های ازدحام از یه طرف
غُصّهی دلتنگیِ بیبی رباب
غُصّهی سنگای شام از یه طرف
میزنن پروانه های خسته رو
روی نی خون به دل شمع میکنن
بچههای شهر برا بزرگاشون
میرن از کوچهها سنگ جمع میکنن
توی کوچه و گذر سنگ میزنن
جَوونا به سمت خورشید و قمر
از پس پنجره ها پیرِ زنا
میزنن به قصد اُفتادن سر
چون بلندِ نیزه ها و شهر شلوغ
سرا رو، رو نی عمیقتر میزنن
اونا که رفتن روی پشت بوما
سنگا رو خیلی دقیقتر میزنن
نشونه گیریاشون فرق میکنه!
بین ازدحام و توی هلهله ...
بعضیا میخوان خودی نشون بدن
جلوی تیر و کمون حرمله
بعضیا که ماهِرن توو سنگ زدن
سنگاشون به طرف سقّا میره
بعضیا عجولن و بی حوصله
بیشتر سنگاشونم خطا میره
مثلاً "عون" و نشونه میگیرن
سر "عبدالله" میفته رو زمین
چشم "عباس" و نشونه میگیرن
سر "ثارالله" میفته رو زمین
بارون سنگ میباره اینجا کجاست؟
شده این محله با یه سر طرف
انگاری محلهی "اَزرقه" که
"قاسم" و سنگ میزنن از هر طرف
#عبدالله_باقری
.
#حضرت_زینب
#اسارت
راس تو را به روی نی، هرچه نظاره می کنم
سیر نمی شود دلم، نگه دو باره می کنم
ز اشک و آه سینه ام، میان آب و آتشم
چو با توام، از این میان کجا کناره می کنم
گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان
ز دور بسکه با سرت، به سر اشاره می کنم
به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد
گریه به گوشواره نی، به گوش پاره می کنم
هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت زپی
گاه نگاه نگاه سوی مه، گه به ستاره می کنم
رخت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد
خنده زآه خویشتن به سنگ خاره می کند
علی انسانی ✍
#راس_الحسین_علیه_السلام
.___________________________
.
.
#امام_حسین
#کوفه #شام #اسارت
صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسین
ز آن سبب سر را زدم بر چوبة محمل، حسین
من ز طفلی بر سر دوش نبّی دیدم تو را
از چه بگرفتی کنون بر نوک نی منزل، حسین؟
این تویی بالای نی ای آفتاب فاطمة؟
یا شده خورشید گردون بر زمین نازل، حسین
میخورد بر هم لبت، گوئی تکلّم میکنی
گاه با من، که بطفلان، گاه با قاتل، حسین
ای هلال من ز بس در خاک و خون پوشیدهای
دیدنت آسان، شناسائی بود مشکل، حسین
اختیار دیده را پای سرت دادم ز دست
ترسم از اشکم بماند کاروان در گِل، حسین
با تنت در قتلگه بنشسته جانم در عزا
با سرت بر نوک نی اُلفت گرفته دل، حسین
با تمام دردها و غصّهها و رنجها
نیستم آنی ز طفل کوچکت غافل، حسین
هر چه پیش آید خوش آید، سینه را کردم سپر
با اسارت نهضتت را میکنم کامل، حسین
سوز و شور «میثم» بیدست و پا را کن قبول
گوچه شعرش هست در نزد تو ناقابل حسین
#استاد_سازگار ✍
4_5902322045902914611.mp3
5.41M
#زمینه یا #شور #اسارت #حضرت_زینب سلام الله علیها(اول ماه صفر-شام بلا)
#اول_صفر
#ورود_به_شام
#زمینه_اول_صفر
#شور_اول_صفر
#ایام_اسارت
#پشت_دروازه
🏴بند اول
پشت دروازه ساعات رسیده عمه سادات
سر ارباب روی نیزه سر دیگه باب حاجات
واویلا همراهه شمرو حرمله
واویلا داره میاد یه قافله
واویلا میاد صدای هلهله
واویلا زینب و کوچه های شام
واویلا زینب و دیده ی عوام
واویلا زینب و مجلس حرام
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🏴بند دوم
شروع ماتم عظماست پریشون حضرت زهراست
واسه ی آل پیمبر اوج این مصیبت اینجاست
واویلا انگاری عید شامیاس
واویلا چراغونی محله هاس
واویلا بساط رقصشون بپاس
واویلا رقیه و یه عده پست
واویلا بگم ز سنگینیه دست
واویلا دندون شیریش و شکست
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🏴بند سوم
دختر حضرت حیدر زینت دامن مادر
وارد شام بلا شد همرهه راس برادر
واویلا ز غصه های بی امون
واویلا ز طعنه و زخم زبون
واویلا یزید و چوب خیزرون
واویلا زینب و شیون رباب
واویلا زینب و سینه ی کباب
واویلا زینب و اون بزم شراب
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🎤با نوای زیبای کربلایی سید محسن گندمی
#دروازه_ساعات #شام_بلا
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر
#امام_حسین_علیه_السلام
#نیزه #اسارت
.
.
سری به دست عدو روی نیزه ها میرفت
هزار بغض گلو روی نیزه ها میرفت
مگر که مصحف نوری ورق ورق شده بود...؟!!
که آیه آیه او روی نیزه ها میرفت
.
(هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست:)*
"خضاب بسته به مو روی نیزه ها،میرفت"
مگر به شوق کدامین نماز خواندن بود؟
( ز خون گرفته وضو روی نیزه ها،میرفت)**
.
زبان زبان نگاهست بین شمس و قمر
چقدر راز مگو روی نیزه ها، میرفت...
.
نگاه دخترکی سمت نیزه برمیگشت
نگاه خیره به او روی نیزه ها ،میرفت
ربابماند و سوالی که مشک آب چه شد؟؟!
سکوت تلخ عمو روی نیزه ها،میرفت....!!
.
#عباس_جواهری_رفیع
.
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#اسارت
ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر
ماییم غرق موج خطر دستمان بگیر
بر ما که در کمین بلا گیر کردهایم
با چشم مرحمت بنگر دستمان بگیر
شیعه کم و محب گنهکارتان زیاد
درهم محب و شیعه بخر دستمان بگیر
ما؛ ایحسین، مسلم و هانی نمیشوییم
ما و همین دو دیدهی تر دستمان بگیر
از دست غیر دشنهی دشنام میخوریم
از دست دوست خونجگر دستمان بگیر
**
راهی که پیش روست، دراز است و پای لنگ
ای روی نیزه رفته سفر دستمان بگیر
زینب اشاره کرد به سر، گفت "یاحسین"
ای بر خیام سایهی سر دستمان بگیر
از قامت رشیدهی زنهای خیمهات
جز سایهای نمانده اثر دستمان بگیر
رو کرد بعد بر سر عباس و گفت آه
ماه منیر، قرص قمر دستمان بگیر
هم بر لباس پارهی ما سایهسار باش
هم بر رخ سهساله سپر دستمان بگیر
امیر عظیمی
#حضرت_زینب
#اسارت
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت
مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر به زور آستین معجر به سر رفت
مادر میان چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت
مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت
مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت
مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد
دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت
سیدپوریا هاشمی
#اسارت
از پشت بام بر سر تو سنگ میزنند
عمدً به پیش خواهر تو سنگ میزنند
قرآن نخوان که گوش به قرآن نمیدهند
این ها همه به باور تو سنگ میزنند
از هوش میرود به خدا مادرش رباب
وقتی به سوی اصغر تو سنگ میزنند
آلاله های روی زمین را نگاه کن
بر غنچه های پرپر تو سنگ میزنند
این دختران به نیّت بازی نیامدند
دارند سمت دختر تو سنگ میزنند
آیینه ی غرور تو را تا که بشکنند
بر من مقابل سر تو سنگ میزنند
محمدحسن بیات لو
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_رقیه
#اسارت
دیدم به روی نیزه ها بابا سرت را
دیدم به دست ساربان انگشترت را
بابا بمیرم تشنه بودی بین گودال
پوشانده تیر و نیزه ها آن پیکرت را
بابا تو رفتی و حرم رفته به غارت
خیلی کتک زد قاتل تو خواهرت را
راس تو روی نیزه ها! باشد قبول است
اما به روی نیزه ها زد اصغرت را
دستان ما بستند و در بین اسیری
هنگام رفتن دیده ام بال و پَرَت را
وقتی که افتادم حواست بود بابا؟
حتما تو دیدی حال و روزِ دخترت را
بابا وَرَم دارد تمام صورتِ من
سیلی زده یک مرد جنگی دلبرت را
بابا نشان پیری از موی سپید است؟
گفتی تو روزی سرگذشت مادرت را
آتش میان خیمه افتاد و سرم سوخت
انگار سوزانده کسی موی سرت را
من دخترم، باباییم، تقصیر من چیست؟
بابا بغل کن باز هم این دخترت را
عبدِ کریم
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_رقیه
#اسارت
کار به نوحوُا رسید روضه به ناله
کُنجِ تنور است آرزوی سه ساله
لشکرِ کرب و بلا به کوفه رسیده
چنگِ حرامی ست بینِ موی سه ساله
سمتِ حرم نانِ خشک پَرت نِمودند
بُغضِ عجیبی ست در گلوی سه ساله
عمّه چرا می زنند سنگ به نیزه
پیشِ نگاه تو پیشِ روی سه ساله
صحبتِ آویز نیست حرفِ کنیز است
کاش نَفهمد چه شد عموی سه ساله
زخم شده گردنِ امیرِ اسیران
رحم ندارد خدا عَدوی سه ساله
شام چه ها کرده که سکونتِ کوفه
شد وسطِ ندبه آرزوی سه ساله
حسین ایمانی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#اسارت
#کوفه
#شام
#غزل
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من
نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من
مرغ بهشت وحیام و از جور روزگار
ویرانههای شام شده آشیان من
هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
هجده سر بریده شده سایبان من
زن های شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من
زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من
افتاد روى خاک به سنگ یهودیان
از روى نی سر پدر مهربان من
شام بلا و طشت طلا و سر حسین
گردید قاتل پدرم، میزبان من
من سیل اشک ریختم و او شراب ریخت
با آن که بود آیه ی کوثر به شأن من
من سخت ناله میزدم، او چوب خیزران
من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
4_6046427364143926374.mp3
803K
❣﷽❣
🔘 #سینه_زنی #اسارت #شام
🔘 #ساده_خوانی
.حرکت قافله از کوفه به شام
ای خدا قافله می رود کو به کو
کوفه در پشت سر شام غم رو به رو
خواهری ماه خود می کند جستجو
ماه او روی نی
قلب او با حسین - یا حسین یا حسین ...
🔘یا حسین یا حسین
آیه های بلا دارد اینجا نزول
در اسارت هنوز اهل بیت رسول
همه نسل علی همه نسل بتول
روی نی جلوه گر
نور طاها حسین - یا حسین یا حسین...
🔘یا حسین یا حسین
دارد این قافله سایه ی غم به سر
سوی شام بلا می رود دیده تر
بانوان خون به دل کودکان خون جگر
همره کاروان
جان زهرا حسین - یا حسین یا حسین ...
🔘یا حسین یا حسین
شعله ی سوز و آه شد ز دل ها برون
رأس پاک حسین چون شفق لاله گون
دیر راهب رود این سر غرق خون
بهر راهب شده
چون مسیحا حسین - یاحسین یاحسین...
🔘یا حسین یا حسین
محمود تاری «یاسر»
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#حضرت_زینب_س
#اسارت
بعد از تو برادر جان! بر شام سفر کردم
بر آل ابوسفیان اعلان خطر کردم
دیدم سر تو بر نی، راهت بنمودم طی
تو بر نی و من در پی، بر نیزه نظر کردم
ای خفته به خاکستر! آتش به تو شد بستر
ای خاک مرا بر سر از کوفه گذر کردم
تو کلمه حق بر لب، من از غم تو در تب
ای صبر دل زینب! اینگونه سفر کردم
با بار غم و اندوه، چون شیرزنی نستوه
بر ضد عدو چون کوه پیکار دگر کردم
افتاد یزید از تخت چون کور دلی بدبخت
آن مرکز فحشا را من زیر و زبر کردم
شد گوشه ویرانه بیت الحزن زینب
بر قاتل تو نفرین با خون جگر کردم
#سیدحسن_خوشزاد
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_زینب_س
#اسارت
ای ز داغ تو روان، خون دل از دیده حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخه صور
ز تماشای تجلای تو مدهوش، کلیم
ای سرت سرّ «انا الله» و سنان، نخله طور!
دیدهها، گو همه دریا شو و دریا، همه خون
که پس از قتل تو، منسوخ شد آیین سرور
شمعِ انجم، همه گو اشک عزا باش و بریز
بهر ماتمزده، کاشانه چه ظلمات، چه نور
پای در سلسله سجاد و به سر تاج، یزید
خاک عالم به سر افسر و دیهیم و قصور!
دیر ترسا و سر سبط رسول مدنی
آه! اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
تا جهان باشد و بوده است که داده است نشان؟
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور
سر بیتن که شنیده است به لب، آیه کهف؟
یا که دیده است به مشکوه تنور، آیه نور؟
جان فدای تو! که از حالت جانبازی تو
در طف ماریه از یاد بشد، شور نشور
قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت
حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور
غرق دریای تحیر ز لب خشک تو، نوح
دست حسرت به دل از صبر تو، ایوب صبور
مرتضی با دل افروخته، «لا حَول» کنان
مصطفی با جگر سوخته، حیران و حصور
کوفیان، دست به تاراج حرم کرده دراز
آهوان حرم از واهمه، در شیون و شور
انبیا محو تماشا و ملائک، مبهوت
شمر، سرشار تمنا و تو، سرگرم حضور
#نیر_تبریزی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غزل #اسارت #کوفه #شام
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان
بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان
امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود
دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟!
کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم...
پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان
در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس
می روم حالا میان خولی و شمر و سنان
وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟!
مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان
به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من
خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان
بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند
من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان...
...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین
کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان
وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین
بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران
قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا
شد بهار عمر من در شام یکباره خزان
#علی_میر_حیدری
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
#اسارت #شام
آه، یاران روزگارم شام شد
نوبت شرح ورود شام شد
شام شهر محنت و رنج و بلا
شام، یعنی سخت تر از کربلا
شام یعنی مرکز آزارها
آل عصمت را سربازارها
شام یعنی از جهنم شوم تر
اهل بیت از کربلا مظلوم تر
شام یعنی ظلم و جور بی حساب
اهل بیت عصمت و بزم شراب
در ورود شام، از شمر لعین
کرد خواهش ام کلثوم حزین
کای ستمگر بر تو دارم حاجتی
حاجتی بر کافر دو ن همتی
ما اسیران، عترت پیغمبریم
پرده پوشان حریم داوریم
خواهی ار ما را بری در شهر شام
از مسیری بر که نبود ازدحام
بلکه کمتر گِرد عترت صف زنند
خنده و زخم زبان و کف زنند
آن جنایت پیشه آن خصم رسول
بر خلاف گفتۀ دخت بتول
داد خبث طینت خود را نشان
برد از دروازۀ ساعاتشان
پشت آن دروازه خلقی بی شمار
رخت نو پوشیده، دست و پا نگار
بهر استقبال، با ساز و دهل
سنگشان در دست، جای دسته گل
ریختند از هر طرف زن های شام
آتش و خاکستر از بالای بام
زینب مظلومه بود و گرد وی
هیجده خورشید، بر بالای نی
هیجده آئینۀ حق الیقین
هیجده صورت زصورت آفرین
هیجده ماه به خون آراسته
با سر ببریده بر پا خواسته
رأس ثارالله زخون بسته نقاب
سایبان زینب اندر آفتاب
آن سوی محمل سر عباس بود
روبرو با رأس خیرالناس بود
یک طرف نی سر طفل رباب
بر سر نی داشت ذکر آب آب
ماه لیلا جلوه گر بر نوک نی
گه به عمّه گه به خواهر چشم وی
بس که بر آل علی بیداد رفت
داستان کربلا از یاد رفت
خصم بد آئین به جای احترام
کرد اعلان بر یهودی های شام
کاین اسیران عترت پیغمبرند
وین زنان از خاندان حیدرند
این سر فرزند پاک حیدر است
روز، روز انتقام خیبر است
طبق فرمان امیر شهر شام
جمله آزادید بهر انتقام
این سخن تا بر یهود اعلام شد
شام ویران شام تر از شام شد
آن قدر آل پیمبر را زدند
دختران ناز پرور را زدند
خنده های فتح بر لب می زدند
زخم ها بر قلب زینب می زدند
آن یکی بر نیزه دار انعام داد
این به زین العابدین دشنام داد
پیر زالی دید در شام خراب
بر فراز نیزه قرص آفتاب
آفتابی نه سری در ابر خون
لب کبود اما رخ او لاله گون
بر لبش ذکر خدا جاری مدام
سنگ ها از بام گویندش سلام
از یکی پرسید این سر زآن کیست
گفت این رأس حسین بن علیست
این بود مهر سپهر عالمین
نجل احمد یوسف زهرا حسین
وای من ای وای من ای وای من
کاش می مردم نمی گفتم سخن
آن جنایت پیشه با خشم تمام
زد بر آن سر سنگی از بالای بام
آن سر آن آئینۀ حق الیقین
اوفتاد از نیزه بر روی زمین
ریخت زین غم بر سر خورشید خاک
گشت قلب آسمان ها چاک چاک
#غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
.
#شام #اسارت
مصائب اول ماه صفر
از این خلق شامی خدا نگذرد
از این بد مرامی خدا نگذرد
به توهین بر اهل بیت ِ ولا
ز بی احترامی خدا نگذرد
خدا نگذرد از گروهی پلید
از آل شیاطین از آل یزید
چها شد به حال دل اهل بیت
عزا خانه شد محفل اهل بیت
به طشت طلا راس سالارشان
چه ویرانه ها منزل اهل بیت
پذیرایی از قافله ننگشان
شکسته دل لاله از سنگشان
حرام ازل روح طاعاتشان
نبوده محبت مراعاتشان
به دروازه های جهنم رسد
عذاب ابد کل ساعاتشان
مبدل شود بر عزا ، هروله
که شد موجب شادی حرمله
مسیری که شد کاروان در عبور
خلایق تمامی به جشن و سرور
یکی مست باده به رقص آمده
به پای سر ِ آمده از تنور
لگد زد به نیزه که شد آن چنین
سر روی نی واژگون بر زمین
بلند مرتبه شاه ِ کرب و بلا
در افتاده از نیزه در کوچه ها
دوباره رخ ماه و خدالتریب
به زیر سم مرکب و دست و پا
همه ناکسانه هجوم آورند
لگد میزنند و ثوابی برند
تمام گذرها پر از کینه بود
که بغض ِ علی کنج هر سینه بود
زدند و شکستند به هر چه که شد
پر از رَد سنگی بر آئینه بود
یهودی گرفته کمین وای من
خریدار ناموس دین وای من
چه بر حال غم بار زینب گذشت
تمامش به آزار زینب گذشت
به بازار و انظار نا محرمان
خدا تا کجا کار زینب گذشت
در آن کاروان آب و تابی نبود
بر اهل پیمبر حجابی نبود
دل قافله جمله در التهاب
جراحاتشان زخم ضرب و عتاب
کشیده شده کار غم دیده گان
به جمعی حرامی به بزم شراب
الهی مداوم غروب یزید
خدا بشکند دست و چوب یزید
به هر ضربه ای گوهر جان شکست
چرا حرمت روح قرآن شکست
به مستی چنان ضربه زد ناگهان
لبش زخمی و دُر دندان شکست
یکی زد صدا ضربه ها را نزن
به لب های فرزند زهرا نزن
#محسن_غلامحسینی✍
#ماه_صفر
#راس_الحسین_علیه_السلام
.....................................................
#امام_حسین
#اسارت
#شام
کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من!
وای از شام که بغض پدرم را دارند..
سرهرکوچه معطل شده ام،خسته شدم!
چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند!
سر بازار که رفتیم سرم داد زدند...
ای ابالفضل بیا! نیت دعوا دارند!
جگرم سوخت زمانیکه رقیه میگفت
عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند
دخترانی که پس پرده عصمت بودند..
بعد تو در وسط مجلس می جا دارند!
#سید_پوریا_هاشمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#امام_حسین
#اسارت
#شام
خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان می کردند
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
#علی_اکبر_لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اسارت #شام
شامیان خون به دل عترت طاها نکنید
خنده بر گریه ی ذریه ی زهرا نکنید
ما عزادار عزیزان خداییم ولی
پیش چشم اسرا هلهله برپا نکنید
پای سرهای بریده همگی رقصیدید
لااقل سنگ،نثارِ سر بابا نکنید
گاهی از نیزه زمین خورد سرِ دلبر ما
نقش مرکب دگر آن راس دل آرا نکنید
سر بازار اگر قافله را هو کردید
عمّه ام را سر بازار تماشا نکنید
گرچه ناموس مرا بزم شراب آوردید
صحبت از طفل و کنیزی دگر اینجا نکنید
#محمود_اسدی_شائق
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam