#امام_حسین__ع__روضه
مادرى در کربلا مهمان شاه بى سر است
همچنان ابر بهارى هر دو چشم او تر است
دست بر پهلو گرفته زير لب گويد حسين
ناله هايش در حرم جلوه گر يک محشر است
ميرود تا باشد انجا زائر فرزند خويش
همره او مجتبى و حيدر و پيغمبر است
تا که سر را فاطمه بگرفت در اغوش خويش
ديد روى حنجرش هم رد پاى خنجر است
من سوالى دارم از تو اى حسين بى سرم
از چه رو تير سه شعبه در گلوى اصغر است
هر شب جمعه زيارت ميکند در قتلگاه
مقصد بعدش زيارت از يل آب آور است
گفت برخيز و ببين ياس پر از درد آمده
ديده بگشا چون کنار تو خميده مادر است
تا به اينجا قامت دخت على را کس نديد
ديده بگشا دخت حيدر از چه رو بي معجر است
از چه رو شد پيکرت کوچک رشيد خيمه ها
واقعا اين پيکر فرزند مرد خيبر است
آخرين بيت غزل مضمون حال شاعر است
قطره جارى شده از چشم نوکر گوهر است
امام حسین (ع)
#روضه