eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی که راه به باغ توچون نسیم گرفته‌ست صراط را زهمین راه مستقیم گرفته‌ست تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله که عطر، مرقدت از جنّت‌النعیم گرفته‌ست گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی سرم به خاک درت،اُنس ازقدیم گرفته‌ست همیشه سفرهٔ دل باز کرده‌ام به حضورت که فیض بازشدن غنچه ازنسیم گرفته‌ست همیشه عبد حقیر است در برابر معبود به جزتوکی؟سِمَت عبد،باعظیم گرفته‌ست بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت به کف براتِ نجاتِ خودازجحیم گرفته‌ست مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته دراین مقام،فلک خویش رامقیم گرفته‌ست چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟ که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفته‌ست کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر که رنگ وبوحرم تو ازآن حریم گرفته‌ست شاعر: حاج علی انسانی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babolharam
.. ⚠️ کانالِ استوری و وضعیتِ بابُ الحَرَم رو پیگیری کنید. دوستان واقعاً دارن زحمت میکشن و کارایِ تمیزی تولید و جمع می کنند.. 👇 @babolharam_story @babolharam_story یه کانالِ بسیار کاربردی👆
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ به دلم دیدنت برات شده، به خدا صبح و شام منتظرم همه ي روزها ولي به خصوص، آخر هفته هام منتظرم نه شبيهم به هر مسلماني، نه نماز درست و درماني... چه بگويم خودت كه مي داني، من چه اندازه خام منتظرم منبرت جاي خطبه خوانی هاست، چقدر جمعه ها برو و بياست سر سجّاده ها شلوغ رياست، من در اين ازدحام منتظرم ندبه خوان هاي خوش صدا جمعند، همه ي كلّه گنده ها جمعند انتظار خواص، اين جوري ست، من شبيه عوام منتظرم جیب ها جیره خوار سُبحه شده، لقمه ها لقمه های شُبهه شده انتظارت حلال بعضی ها، لب بیت الحرام منتظرم تو كجا؟ من كجا؟ چقدر سراب؟ ساقي سال هاي قحط شراب من ولي با همين وجود خراب، دست در دست جام منتظرم زود تا محتسب خبر نشده، ریشه ی تاک ها تبر نشده کار من تا خراب تر نشده، تا همین جا تمام، منتظرم بي جواب از تو بر نمي گردد، گريه های سلام هيچ كسي السّلام عليك يا موعود، - وَ عليك السّلام منتظرم ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babolharam
بسم‌ الله الرحمن الرحیم از کرانِ بی کران ها جلوه ی مطلق رسید وارث شیر دلیر خیبر و خندق رسید فاتح دل های عاشق صاحب بیرق رسید شرح آیات خدا مصداق جاءالحق رسید شوره زار دیده ی ما لایق باران شده بیشتر یاد توام چون نیمه ی شعبان شده! گرمی خورشید دل ها ماه مجلس آمده تکیه گاه عاشق ناچیز مفلِس آمده هر دل غمدیده ای را یار و مونس آمده یاس زهرا س بر سر دستان نرجس آمده هر چه غم از عالم و آدم فراری می شود نام او را می برم دنیا بهاری می شود می برد دل های ما را شور شیدایی او می دهد حاجات ما را لطف زهرایی او بی نیازم از همه با رزق مولایی او زنده گشتم با نفس های مسیحایی او یابن زهرا س یابن طاها یابن یاسین آمده دردهای شیعیان را نور تسکین آمده تا تبسم می کند احساس پیدا می شود در هوایش حسّ و حالی خاص پیدا می شود از کلامش عطر ناب یاس پیدا می شود در نگاهش غیرت عبّاس ع پیدا می شود نور چشمان علی بن ابی طالب تویی ای امام منتظَر؛ حاضرترین غائب تویی خاکسارم با نگاهت آسمانی می شوم هر سحر سفره نشین مهربانی می شوم شب به شب مهمان بزم همزبانی می شوم تو مرا می خوانی و من جمکرانی می شوم مایه ی آزادی این ناله ی در حَصرِ من دم به دم می خوانَمَت ای سوره ی والعصر من بشنو از نی از غم دوری شکایت می کند در غروب عاشقی گریه برایت می کند می رسی و آه ؛آوینی حکایت می کند جمعه ای فتح نهایی را روایت می کند می رسی و می شود ذکر لبانت بیشمار لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار علّت سرمستی دل های ما جام علی ست هر کسی چشم انتظار توست همگام علی ست پرچم تو پرچم تشخیص اسلام علی ست جشن میلاد تو روز بردن نام علی ست یادگار کربلا از راه می آیی عزیز با تمام شهدا از راه می آیی عزیز ذکر دنیا ذکر عقبا یالثارات الحسین ع ناله ی عشّاق زهرا س یالثارات الحسین ع کربلا می خوانَد این را یالثارات الحسین ع می رسی با یا علی با یا لثارات الحسین ع مرهم زخم فراق سینه ی ما می رسی ای امید آخر آدینه ی ما می رسی خسته ام از ندبه های غمگسار جمعه ها این دل غمدیده ی ما بی قرار جمعه ها هر که را دیدم شده لحظه شمار جمعه ها پیر کرده عاشقت را انتظار جمعه ها ناله ام ؛ حرفم ؛ سکوتم یا اباصالح عج بیا التماس هر قنوتم یا اباصالح عج بیا ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babolharam
بمناسبت سالگردارتحال ملکوتی امام خمینی (قدس) اثر: محتبي صمدي شهاب تاب فراق روی تورا آسمان نداشت داغت به دیده پیک جز اشک روان نداشت ای پیر میکده زغمت باده خشک شد میخانه تاب ناله ی دردی کشان نداشت بعد از عروج روح تو روح قصیده ها جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت یک لحظه نبض ثانیه ها بی صدا طپید زیرا که درک پرزدنت را زمان نداشت روزی که آمدی همه گلها شکفته شد مثل تو خاک خسته ی ما باغبان نداشت ای باغبان باغ شهیدان لاله گون باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت بودی اسیر خال لب دوست ما به تو عشق تو جز به یک یک دلها مکان نداشت بودی تو پیک رحمت پیغمبر عظیم تاریخ شیعه مثل تو نامه رسان نداشت از خطبه های زینبیت کاخ ها شکست سیل هجوم کفر به پیشت توان نداشت مثل علی دلت زگروهی شکسته بود کی گفته نای پر زغمت استخوان نداشت؟ یادش بخیر عطر جماران و عطرتو عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت زهرا(س) چو مادری به عزای تو گریه کرد بزم مصیبت تو جز او نوحه خوان نداشت روزی که جسم تو زسر دستها گذشت در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو تاب وداع روی تو پیر وجوان نداشت ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست جسم حسین جد تو یک سایبان نداشت زینب به قتلگاه برادر نظاره کرد بی کفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5958660871386302141.mp3
4.89M
🔳 (ره) 🌴همواره در عشقِ پاک حسین هستیم 🌴هم غرقه‌ی داغِ پیر خمین هستیم 🎤 👌فوق زیبا @majmaozakerine
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تاب فراق روی تو را آسمان نداشت داغت به دیده پیک جز اشک روان نداشت ای پیر میکده ز غمت باده خشک شد میخانه تاب ناله ی دردی کشان نداشت بعد از عروج روح تو روح قصیده ها جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت یک لحظه نبض ثانیه ها بی صدا طپید زیرا که درک پر زدنت را زمان نداشت روزی که آمدی همه گل ها شکفته شد مثل تو خاک خسته ی ما باغبان نداشت ای باغبان باغ شهیدان لاله گون باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت بودی اسیر خال لب دوست ما به تو عشق تو جز به یک یک دل ها مکان نداشت بودی تو پیک رحمت پیغمبر عظیم تاریخ شیعه مثل تو نامه رسان نداشت از خطبه های زینبی ات کاخ ها شکست سیل هجوم کفر به پیشت توان نداشت مثل علی دلت ز گروهی شکسته بود کی گفته نای پر ز غمت استخوان نداشت؟ یادش بخیر عطر جماران و عطر تو عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت زهرا چو مادری به عزای تو گریه کرد بزم مصیبت تو جز او نوحه خوان نداشت روزی که جسم تو ز سر دست ها گذشت در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو تاب وداع روی تو پیر و جوان نداشت ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست جسم حسین جد تو یک سایبان نداشت زینب به قتلگاه برادر نظاره کرد بی کفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم دوباره آتش غم در دلم زبانه گرفت دوباره زخم دلم طعم تازیانه گرفت دوباره در سر من طرح عقل مبهم شد دوباره بید جنون روی شعر من خم شد دوباره در دل من جا گرفت یاد شبی که روح از می احساس تر نکرد لبی شبی که شیر زمین خورد و بیشه در خون ماند به روی کتف زمان داغ این شبیخون ماند شبی که خیل شغالان به زوزه خندیدند ز باغ روشن دین چون حصار را چیدند به عمق تیره مه پشت آسمان خم شد شبی که سایه خورشید از سرش کم شد خسوف شد رخ تبدار ماه غایب شد نماز وحشت بر قوم خفته واجب شد زمین ضیافت جوش و دمل گرفت آن شب ستاره زانوی غم در بغل گرفت آن شب و پلک مخمل جنگل مچاله شد از درد شبی که ترشی غم هفت ساله شد از درد عقابها ز افقهای دور برگشتند به سمت شب رژه رفتند کور برگشتند سوار شرقی ما بین سایه ها گم شد شبانه قریه اشراق غرق کژدم شد ز کوه غم فوران کرد و بر لبان کویر ز هرم حادثه رویید تاول تقدیر پر از رسوب شد این رود و از خودش جا ماند صدای آب نیامد و دشت تنها ماند امید سوخت یقین دود شد در آن تردید و هر چه زخم نمک سود شد در آن تردید خبر رسید ز غم پشت کوه طور شکست حریم اسم شب و حرمت عبور شکست خبر رسید از آن سوی دخمه های سیاه که در تسلسل خفاش حجم نور شکست سحر که پشت شب تیره دست و پا می زد دمید و قفل در بسته را به زور شکست صدای شیحه اسبان بی سوار آمد سکوت سربی این صبح سوت و کور شکست گلوی تیره مرداب موج را بلعید و بغض سنگی سیاره های دور شکست ز خشم صاعقه ها کهکشان ترک برداشت غرور آبی دریای پرغرور شکست ...و رفت آنکه در آن سالهای بی باران قیام کرد به خونخواهی سیاووشان کسی که لحظه ای از عاشقی عدول نکرد اگر چه رفت در اندیشه ها افول نکرد کسی که گفت خریدار چوبه دار است به شوخ چشمی چشمان یار بیمار است به غنچه ها و به آیینه ها ارادت داشت "و با تمام افقهای باز نسبت داشت" همیشه در حرم لاله ها قدم می زد و در مجله عشق خدا قلم می زد تمام عمر دلش با فرشته ها خو کرد شکوه زندگیش دست مرگ را رو کرد امام! بی تن عشق روح کم دارد سفینه گرچه مهیاست نوح(ع) کم دارد غزل بگو به چه دل خوش کند پس از تو امام؟ و از قلم چه تراوش کند پس از تو امام نهالهای جوان بی تو پا نمی گیرد امام! روح تو در خاک جا نمی گیرد پس از تو در همه آفاق زیستن ننگ است به هر کجا برویم آسمان همین رنگ است در آستانه سجاده جای تو خالی است پس از تو کل جهان سرزمین اشغالی است تو رفتی و جگر تشنه فلسطین سوخت رواق مسجد القصی و دیر یاسین سوخت چنارهای جماران سیاه پوشیدند و نخلهای نجف جام زهر نوشیدند سیاه زخم در اعماق سینه اردو زد و روح زخمی ما پیش درد زانو زد ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴 بند اول: باز خدا روضه خونه دوباره سوخت یه خونه دوباره حمله کردن به خونه ای شبونه آسمون تیره تر شد خونه باز شعله ور شد دوباره باز تداعی روضه ی میخ و در شد باز هیزم و باز طناب باز بوی آتیش و دود باز ضربه ای تازیون باز شونه ای شد کبود تو کوچه آقای ما همه دیدن می برید پیره مردی شصت ساله پشتِ مرکب می دوید غریب امامِ ششم بند دوم: بدونِ یار و یاور با دو تا دیده ی تر کشیدنش تو کوچه شبیهِ باباش حیدر ناسزا می شنید و خونِ دل می کشید و با پاهای برهنه روی خاک می دوید و نه عمامه روی سر نه توی دستش عصا دائم میخورد رو زمین امام مظلومِ ما نفس نفس میزد و توون نداشت دست و پاش شکستن حُرمتشو جلو چِشِ بچه هاش غریب امامِ ششم بند سوم: میونِ کاخِ منصور روضه خونه با زهرا شده زنده دوباره کربلا واسه آقا تا که میبینه خنجر میباره اشکِ ماتم یاده رأسِ بریده میسوزه تو تب و غم توون نداره تنش میاد خون از دهنش چون زهرِ منصور شده ‌رَوونه تو جیگرش خدا رو شکر که نشد تنش دیگه بی کفن خدا رو شکر که سرش جدا نشد از بدن غریب امامِ ششم 🎵📝: (روضه نشین) (طاها تحقیقی)
4_5879464423227134658.mp3
1.41M
ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول دوباره دیده مامون تر شد تداعی روضه حیدر شد توو مدینه دوباره تکرار انگاری روضه ی مادر شد دوباره روضه های کوچه دوباره غصه های کوچه دوباره دست مردی بسته دوباره ماجرای کوچه ..... بازم نشونه ها /یا تازیونه ها دشنام و ناسزا خدا خدا خدا خدا ..... دوباره حرف بد/با ضربه ی لگد سیلیه بی هوا خدا خدا خدا خدا آه و واویلتا واویلا ٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖ. ☑️بنددوم حق تو شد ادا توو کوچه افتادی زیر پا توو کوچه تورو بردن شنیدم ای واای بی عبا بی ردا توو کوچه ..... شنیدم اقا محزون بودی شنیدم دیده گریون بودی زبونم لال شنیدم چند روز جای ناجور توو زندون بودی ..... گیسو سفیدی و /دیگه بریدی و با تن نیمه جون آقام آقام آقام ...... میونه بستری /شبیه مادری بااین قدکمون / آقام آقام آقام آه و واویلتا واویلا ـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖ. ☑️بندسوم شنیدم بردنت با آزار قوم پست و لعین و اغیار ولی بازم خدا روشکر که تو نرفتی تووکوچه بازار ...... شنیدم وقتی که آزردی توی کوچه زمین میخوردی شنیدم با صدای خس خس نام مادر رو هی میبردی ابن ربیع پست/ میزد با پشت دست به صورتت آقا آقا آقا آقا به زیر ضربه ها میزدی بارها مادر و هی صدا صدا صدا صدا مادرم مادرم وای مادر ٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖ
4_5789515447133013554.mp3
3.83M
ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
شیعیان ، مذهبتان مرهون جهد صادق است هر چه دارید در جهان از این امام حاذق است نشر داد با سعی خود فقه و اصول و فلسفه درس تفسیر و کلام..شیمیّ ُ و طب را واثق است گفت : در صفین علی با یاورانِ ساده اش روی نیزه کاغذو جوهر، ولیُّ الله کتاب ناطق است وارث مولا امیر الموءمنین است این عزیز صادق و صدیق و جعفر . بر امامت شایق است حضرت صادق رئیس مذهب است ای مسلمین هر که او را پیروی کرد مذهبش را لایق است کرد سیرآب از زلال چشمه ی کوثر هزاران فرد را چون نمود تاءسیس دانشگاه ِ علمی فایق است وا مصیبت از بنی عباسیان کز جور و کین ظلم بی حد بر امامُ المسلمین بنمود،زیرا فاسق ست 🍂🥀🍂🌷🍂🥀🍂🌷🍂🥀🍂🌷🍂🥀 وا مصیبت...وا مصیبت حضرت صادق فدا شد وا مصیبت...وا مصیبت چون مدینه کربلا شد وا مصیبت...وا مصیبت زهر منصور ستمگر وا مصیبت...وا مصیبت زاده ی زهرا فدا شد 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
🌷🌷🌷🌷 ✅بنداول مدحی سلام اقا سلام یا حضرت صادق (ع) سلام اقا سلام ای عشق هر عاشق سلام اقا سلام ای هادی و رهبر سلام اقا سلام یا ایُّهاَ الجَعفر(ع) بزرگ مردا تو استاد کلیم بودی مثل جدت امید هر یتیم بودی غریب آقام غریب آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم مدحی هزار جابر شاگرد منبرت اقا روایتها رسید از محضرت بر ما دلم امشب هوای. دردو غم داره چشای من داره از غصه می باره بمیرم من برای غربتت اقا ندار ی تو رواق و گنبدی حتی غریب آقام غریب آقام 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم زبانحال امام (ع) منم صادق غریب ابن غریبم من منم صادق امام غم نصیبم من غریب آقام غریب آقام تا که بستن دوتا دستا مو از کینه کشیدم آه من از عمق دل و سینه من و بردن با دشنام و هزار آزار بی حرمتها شبیه حیدرکرار بی دستارو بی عمامه من و بردن من وپای برهنه خیلی آزردن تا که میزد من و ابن ربیع سیلی می افتادم به یاد صورت نیلی 😭 غریبم من غریبم من غریبم من 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندچهارم گریز به مدینه و کربلا تا که آتیش زبونه میکشید از در من افتادم به یاد پهلوی مادر می سوختم من بادوتاچشمای خونبار یادمادر یاد مسمار در و دیوار تا افتادم رو خاکا خسته و بی حال می افتادم به یاد عمه مو گودال چه حالی داشت وقتی که میدید از رو تل می بریدن سر داداش و تو مقتل 😭😭😭 حسین جانم حسین جانم
4_5888889222152062405.mp3
6.19M
ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مگر که مهر تو سرگرم کیمیاکاری است که دست یافته بر خرمن طلاست خورشید به بوی آنکه جمال تو بیند آورده است هزارها طبق نور رونما خورشید هنوز چشم به راه تو اند ای همه نور جدا سپهر و جدا اختر و جدا خورشید شناخت خورشید عروج کرده به گردون نماز نور بخوان که رو می‌کند به تو امروز خورشید عروج کردی و فریاد هر چه اهل دل است بلند گشته به گردون که ای خدا خورشید امام نور حریر فروغ خود برچید دریغ و درد که رفت از میان ما خورشید در آن غروب غم‌افزا چه لابه‌ها کردیم که شب نیامده از ره بیا بیا خورشید هزار شکر که سر زد دوباره از مشرق به رغم کوردلان گرم و جان فزا خورشید چنان فروغ وی آفاق را منور کرد که لب گشود به تفسیر آن خورشید رسیده‌ایم به محضر به زادروز امام همان که اوست سپهر کمال را خورشید جدا نبوده امام از تو و نخواهد بود کجا به جلوه نشسته است به نظاره خورشید قسم به نور، به کوثر به مادرت زهرا که با توایم همانند ذره با خورشید
4_5886441692088770627.mp3
657K
@majmaozakerine ▪️🎤نوحه سالگرد امام راحل ▪️▪️▪️🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است _____ شده سالگرد رحلت خمینی/ عزادار شیعهٔ پاک حسینی به پا شد در جهان چه شورو شینی / که زهرا مادر او نوحه خوان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است جهان را هاله ائی از غم گرفته /زمین و آسمان ماتم گرفته به جنت مادرش ماتم گرفته / وفات حامی بیچاره گان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است خدایا امت مظلوم ایران / شدند در سوگ رهبر دیده گریان دل غمدیده دارند زارو نالان / که روز زاری درمانده گان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است جهان امروز شده در سوگ عظما / کنار تربتش چه شور و غوغا صدای وااماما وااماما /غریو عاشقان تا آسمان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است دگر برگوش نیاید صوت رهبر /کلام آتشین پر جوش رهبر قسم بروح پاکت ای دلاور /به راهت سرنهیم تا آنکه جان است عزای رهبرمستضعفان است /سیه پوش مهدی صاحب زمان است قاسم جناتیان قادیکلایی
▪️🎤امام خمینی(ره)-ارتحال ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️➖▪️➖ یاد آن مولای نورانی بخیــر یاد خــورشید جمارانی بخیـر کاشکی روح خـــدا معنای نور داشت این ایّام بین مـا حضور مهر عالمتاب آزادی کــجاست؟ رهــروان عشق را هادی کجاست؟ ای خمینی آفــــتاب بام دل ای تو در آیین ما همنام دل مهربانی های نابت را ســلام تا قیامت انقلابت را ســـلام ازتو یاد و یادگاران زنده است تا ابد نام جماران زنده است مست از پیمانه ی عشق توایم تا مقیم خانه ی عشق توایم خنده ی گل نذر لبخند شماست هر چه عاشق آرزومند شماست مردی و مردانگــی را آیتـی لشکر حق را تو نقش رایتــی یوسف مصر ملاحت جز تو نیسـت مهر جانبخش هدایت جز تو نیست نور باران تا به روز محشر است مضجع پاکت که جنّت منظـر است یاس از عطر تو گر با خود نداشت در حریم عشق کی پا می گذاشت ما نه اهل کوفه ایم ای مقتدا گر علی تنها بماند وای مــا با تو بر آن عهد و پیمان نخست ما وفاداریم با عــزم درست از تو و از آرمانهایت جداست با علی هرکو نپوید راه راست راه تو راهی است روشن کورباد دیده ای کوبسته بر این نور باد کاروان عشق را رهبر علی است از شما امروز یادآور علی است با تو هرکس داشت قلب منجلـی می کند امروز اطاعت از علــی از علی آموختیم اخلاص نـــاب در مسیـر نــور بــار انقـلاب دائم از رهبر حمایت می کنیم پاســداری از ولایت می کنیم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️➖▪️➖ ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بگذارید از این خانه عبا بردارد لااقل رحم نمایید عصا بردارد بگذارید در این حلقه ی دود و آتش طفلِ ترسیده از این معرکه را بردارد پیرمرد است نبندید دو دستش نکشید وای اگر دستِ نحیفی به دعا بردارد کوچه ای تنگ و دلی سنگ و زمین خوردن ها استخوانی که تَرَک خورد صدا بردارد آی نامردِ سواره نَفَسَش بند آمد فرصتی دِه قدمی پشتِ شما بردارد رَمَقش نیست ولی می رود و می خواهد که قدم یادِ غمِ کرب وبلا بردارد آخرین روضه ی او روضه ی گودالش بود وقتِ آن است به لب بانگِ عزا بردارد تشنگی بود و لبی چاک و تَنی خون آلود لشگری حلقه زده رسمِ حیا بردارد خوب پیداست چرا این همه نیزه اینجاست هر کسی آمده یک سهمِ جُدا بردارد هر کسی آمده یک تکه بگیرد بکشد حق بده اینهمه زخم از همه جا بردارد کاش می شد که سنان تا که سنان را نزند دست از گیسویِ بر خاک رها بردارد زجرکُش می کند این قاتلِ خنجر در مُشت کاش می شد که از این حنجره پا بردارد (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
باز هم نوبتِ مدینه شُدو در غَمَش باز کربلا میسوخت باز در کوچه یِ بنی هاشم خانه ای بینِ شعله ها میسوخت نیمه شب ریختند در خانه مو سپیدی به ریسمان بستند درِ آتش گرفته را اما ناگهان رویِ کودکان بستند َ به پَرِ دامنی ولی اینبار آتشِ چوبِ شُعله وَر نگرفت پدر از خانه رفت شُکرِ خدا پهلویِ او به میخِ در نگرفت نَفَسَش بند آمده نامرد در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش پیرمرد است میخورد به زمین بینِ کوچه کِشان کِشان نَبَرش شرم از رنگِ این محاسن کُن رحم کُن حالِ کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده اُستُخوانش را حق بده که به یادِ او انداخت گَرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا درِ مسجد داغِ بابا عزایِ محسن داشت حق بده که به یادِ او انداخت عرقِ سردِ رویِ پیشانیش خونِ رویِ جبینِ جدش را عمه و رنجِ کوچه گردانیش حق بده که به یادِ او انداخت عمه اش را گُذر گُذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راهِ تنگ تر بردند حق بده که به یادِ او انداخت گیسوانش که خاک آلود اند گیسویی را که در دلِ گودال غرقِ خون رویِ خاکها بودند رویِ این کوچه ای که از سنگ است همه جایش نشانیِ او بود یادِ یک حنجر است این دفعه نوبتِ روضه خوانی او بود هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر می زدند زینب را تیغ شان مانده بود در گودال با سپر می زدند زینب را چادرش زیرِ پایِ او پیچید بین نامحرمان زمین اُفتاد از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال با کَمَر میزدند زینب را سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر میزدند زینب را یک نفر در میانِ گودال و صد نفر میزدند زینب را (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم کاش خاموش کُنَد اشک ، مُصلایش را کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش کاش می‌شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را به زمین خورد ، زمین خورد ، زمین خورد مُدام ولی از دست ندادند تماشایش را درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را او خودش خواسته تا روضه‌ی مادر گیرد جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد میزد میزند تا شکند بازویِ زهرایش را دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده عمه‌ی کوچک خود دید و نَفَس‌هایش را خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب کاش می‌شد که نبیند لبِ بابایش را (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم باز هم نوبتِ مدینه شُد و در غَمَش باز کربلا میسوخت باز در کوچه‌یِ بنی هاشم خانه‌ای بینِ شعله‌ها میسوخت نیمه شب ریختند در خانه مو سپیدی به ریسمان بستند درِ آتش گرفته را اما ناگهان رویِ کودکان بستند به پَرِ دامنی ولی اینبار آتشِ چوبِ شُعله وَر نگرفت پدر از خانه رفت شُکرِ خدا پهلویِ او به میخِ در نگرفت نَفَسَش بند آمده نامرد در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش پیرمرد است میخورد به زمین بینِ کوچه کِشان کِشان نَبَرش شرم از رنگِ این محاسن کُن رحم کُن حالِ کودکانش را این چنین رفتن و زمین خوردن درد آورده استخوانش را حق بده که به یادِ او انداخت گَرد و خاکی که بر محاسن داشت مادرش را که تا درِ مسجد داغِ بابا عزایِ محسن داشت حق بده که به یادِ او انداخت عرقِ سردِ رویِ پیشانیش خونِ رویِ جبینِ جدش را عمه و رنجِ کوچه گردانیش حق بده که به یادِ او انداخت عمه‌اش را گُذر گُذر بردند از مسیری که ازدحام آنجاست یعنی از راهِ تنگ‌تر بردند حق بده که به یادِ او انداخت گیسوانش که خاک آلود اند گیسویی را که در دلِ گودال غرقِ خون رویِ خاکها بودند رویِ این کوچه‌ای که از سنگ است همه جایش نشانیِ او بود یادِ یک حنجر است این دفعه نوبتِ روضه خوانی او بود هرچه او بیشتر نَفَس میزد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را چادرش زیرِ پایِ او پیچید بین نامحرمان زمین اُفتاد از سَرِ تَلِّ خاک تا گودال با کَمَر میزدند زینب را سَرِ شب کودکان همه در خواب تا سحر می‌زدند زینب را یک نفر در میانِ گودال و صد نفر می‌زدند زینب را (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم کاش میشد بگذارند مُهیا گردد شبِ او صبح به محرابِ مصلا گردد شبِ او صبح نشد ، نیمه شب او را بردند تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد شعله بر خانه‌اش انداخت حرامی تا زود درِ این خانه به یک ضربه‌یِ پا وا گردد درِ آتش زده کم بود بیاُفتد رویَش باز کم بود که میخی به تَنی جا گردد پیشِ طفلان پِیِ مَرکب پدر پیری رفت تا که این کوچه پُر از ناله‌ی بابا گردد دو قدم راه نرفته به زمین می‌اُفتاد که پُر از زخمِ تنِ خسته‌ی مولا گردد فرصتی هیچ ندادند و کشیدند تنش قبل از آنی که نفس تازه کُنَد پا گردد گرچه می‌خورد زمین گرچه کشیدند به خاک روضه‌ای خواند غمش باز مُداوا گردد روضه‌ی غربتِ پیری که به زانو آمد به امیدی که گُلِ گُمشده پیدا گردد پیرمردی به سرِ نعشِ جوانش آمد شاهدِ کَم شدنش وقت تَقَلا گردد اِرباً اِربا بدنی دید به دستش فهمید هرچه کردند نشد تیغِ دگر جا گردد دشنه و تیغ و تبر دست به دستِ هم داد بدنی باز شود مثل معما گردد دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد دست و پا زد پسری تا کمری تا گردد دست انداخت به دورِ بدنش ریخت زمین دست انداخت دهانش نَفَسش وا گردد چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود کاش میشد نظرش قسمتِ بابا گردد چند عضو از بدنِ اکبرش آنجا کَم بود خواهرش بود ولی حلقه‌یِ نامحرم بود (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم تشنه‌ی زمزمه‌ام کاش به زمزم برسم میوه‌ی کالم و ای کاش که من هم برسم فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم ای اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست نه ، فقط باش که یکبار حرم هم برسم دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم هر زمان که به سرِ سوره‌ی مریم برسم* آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر ‌اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم هر قدم می‌شمرم تک‌تکِ تیرَکها را تا که بر موکبِ عباس معظم برسم اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس کاش بر سایه‌ی آن صاحبِ پرچم برسم این شهیدانِ حرم همسفر ما بودند قسمتم نیست چرا پیش رفیقم برسم کم‌کم ای ناله بیا موقع مقتل خوانی است وای کم مانده به گودال مقرم برسم ای بقیع تربتی از خود به سرم می‌ریزی کاش ای کاش به این خاک پُر از غم برسم (حسن لطفی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده (حسن لطفی ۹۶/۰۴/۲۸)