eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
66 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم کسی بدون دلیل از صدا نمی‌افتد لب کلیم ز سوز دعا نمی‌افتد کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود به دست بسته شده، از عطا نمی‌افتد اگر چه خاک نشسته به روی لب‌هایت عقیق، پا بخورد از بها نمی‌افتد مگر چه گفته به تو این زبان‌دراز یهود؟ همیشه از دهنش ناسزا نمی‌افتد چه آمده به سرت پنجه می‌کشی بر خاک؟ به هر نفس، لب تو از ندا نمی‌افتد به سینه‌ای که لگد خورد پشت در سوگند بدون درد سر این ساق، جا نمی‌افتد کسی که در تن او پیرهن شده پاره به یاد بی‌کفن کربلا نمی‌افتد تو گیر یک نفر افتاده‌ای چنین شده‌ای تن تو در گذر گرگ‌ها نمی‌افتد پس از سه‌روز تو را عده‌ای کفن کردند سر بریده‌ی تو زیر پا نمی‌افتد سنان و شمر به هم با اشاره می‌گفتند: مگر که نیزه نخورده‌؟ چرا نمی‌افتد؟ ز دور حرمله می‌گفت گودی حنجر حسین نحر نگردد ز پا نمی‌افتد
بسم ‌الله الرحمن الرحیم مُردم ز غربت تا شبِ تارم سحر شد تنها غُل و زنجیر از حالم خبر شد درد و بلایِ شیعه را بر جان خریدم من ضربه ها خوردم که این رَه بی خطر شد از این قیامی که دگر شکل رکوع است طوبایِ این مذهب همیشه بارور شد قعرِ سجون در پنجه هایِ سردِ زندان آهم به هر دیوار خورد وبی اثر شد سِندی چه آورده سرم شیعه نداند از چه ز خون آبه همیشه دیده تر شد از خون ِ رویِ کعبِ نی پیداست کامل بر ضربه هایش دستهای من سپر شد از بسکه پیچیده به دورم تازیانه از چادرِ مادر لباسم پاره تر شد سر پنجه های آهنین چکمه هایش بر پهلویم کاری شبیهِ میخ در شد سربسته گویم بی ادب حرفِ بدی زد با ناسزاهایش غرورم شعله ور شد گر مویِ پیشانی بهم می ریخت اما شکل محاسن از سرم آشفته تر شد در دستِ این نامرد چون گودیِ گودال حتی بلندیِ محاسن، درد سر شد درپیشِ چشمِ مادرم سر را بریدند ازاین مصیبت مادر ما نوحه گر شد وقتی که با ضربه جدا می کرد سر را فریادهایِ «یا بنی» بیشتر شد «نَحنُ رَضَضنَا الصَّدر بعد الظّهر »یعنی زیرِ سمِ مرکب بدن زیر و زِبَر شد دنبالِ گیسویِ پریشانی به نیزه در کوچه و بازار زینب در به در شد زینب کجا و سکّویِ برده فروشان در مَعرَضِ چشمان صدها رهگذر شد رأسِ بریده چند جا خون گریه کرده در مجلسِ نامحرمان حرفی دگر شد لبهایِ خشکی که ضریحِ مصطفی بود بازیِ دستِ خیزران در تشتِ زر شد
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حال زارش را ببین حال بکایش را ببین بین این زندان بی روزن صفایش را ببین زحمت زنجیر دارد در قنوت نافله.. باهمین دست ورم کرده دعایش را ببین سرفه های خونی اش بدکاره را‌ هم پاک کرد در مریضی هم دم مشکل گشایش را ببین یک نفر میگفت موسی رفته از زندان مگر؟! یکنفر میگفت نه! زیر عبایش را ببین! آن امامی که‌ به تخت عرش اعلی می نشست در سیه چالش بیا امروز جایش را ببین آنقدر زنجیر سنگین بود ساقش خرد شد دل اگر داری خودت اوضاع پایش را ببین! دست بر دیوار سنگی زد رخش آتش گرفت نوکر زهرا!گریز روضه هایش را ببین لیله القدر نبی در پشت در آتش گرفت دستهای شرمسار مرتضایش را ببین چادر زهرا پرش به چادر زینب گرفت از مدینه روضه های کربلایش را ببین سنگ خورد و مشت خورد و به نماز شب نشست در سجود این خدای غم خدایش را ببین..
بسم ‌الله الرحمن الرحیم چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست لایق برای دیدنش فردای محشر نیست زندان عقول ناقص مستان قدرت بود زندان مکانی هست که موسی بن جعفر نیست حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست از روزه هایش، «روضه» ی شلاق بدتر بود از درد هایش ،ضعف جسمانیش بهتر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت او دست کم از شمشیر و خنجر نیست ** در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست
https://farsnews.ir/my/c/122339 برخورد قاطع با ترویج بی‌دینی توسط بعضی سلبریتی‌ها. دوستان لطفاً به لینک بالا مراجعه و حمایت کنند. 🆔 @babollharam
💠 سبک واحد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام 💠 چهارده ساله تو زندونه زیر بار زنجیر هو المَسجونُ المُعَذَّب فی ظُلَمِ المَطامیر چهارده ساله دلش خونه خسته از زمونه چهارده ساله همش زیره ضرب تازیونه چهارده ساله مثه زهرا قامتش کمونه رضا ومعصومه ش پریشونن که حال بابارو نمیدونن برازخم دوریه از بابا زمین وزمونم نمکدونن امون ای دل آه وواویلا چهارده ساله که خورشیدو روشنی نداده چهارده ساله که زخمایِ تو دلش زیاده چهارده ساله تک وتنها همزبون نداره چهارده ساله غریبونه بالباس پاره چهارده ساله دوتا چشماش ابرای بهاره گاهی یاد زهراس توی گریه گاهی یاد دردای رقیه لعن الله بنی العباس لعن الله بنی امیه امون ای دل آه وواویلا... حالا موقع رهاییِ از قفس رسیده رضا بابارو توی هفت تا کفن پیچیده بمیرم واسه غریبیه پاره پاره پیکر توکربلا شد کفن واسه ش تیر وتیغ وخنجر میزد به سینه میگف زهرا ای غریب مادر یه مجروحِ زخمی که بی حاله آقام تشنه لب بین گوداله سکینه زیر ضرب کعب نی صدا میزد بابا رو با ناله امون ای دل آه وواویلا... .
بند اول به درد ما تویی فقط، اقا معالج۲ دست منو دامان تو باب الحوایج۲ این شبا غرق گریه و به شور وشینم۲ حس میکنم الان توصحن کاظمینم،به شوروشینم... عزای تو شده عزیز قلب حیدر به سینه میزنم برات، موسی ابن جعفر امضا بکن امشب اقا، باسوز وفریاد یه کربلا، یه مشهد و پنجره فولاد۲ باب الحوایج سیدی، موسی ابن جعفر بند دوم دیدن این صحنه چقدر،خدایی سخته۲ تن عزیز فاطمه،به روی تخته۲ سندی شاهک لعین،دستاشو بسته۲ فشار زنجیر ساق پاهاشو شکسته۲ صدامیزد بالب روزه بچه هاشو، نبود یه کاسه اب که تر کنه لباشو، کسی اقا رو اینجوری غریب ندیده، از ضرب تازیانه قامتش خمیده۲ باب الحوایج سیدی موسی ابن جعفر بند سوم تو این سیاه چال بلای قوم کافر۲ از زهر کینه من شدم نحیف ولاغر۲ کسی نمیشنوه تو این زندان صدامو۲ غل وزنجیر شکست خدا. دست و پاهامو۲ اسم غل وزنجیر اومد،اشک وشکوفه بازم یاد اقا اومد بازار کوفه، دستای زینب بسته بود بین عوامی، میرقصیدن از روی بام، زنای شامی۲ باب الحوایج سیدی موسی ابن حعفر
علیه‌السلام 🔹روضۀ خونگی🔹 گداى خونۀ آقا موسى‌بن‌جعفرم دردم دوا می‌شه، تا كه اسمش رو مى‌برم روضۀ خونگی، برکت خانوادمه بیرق روضه‌مون، چادرسیاهِ مادرم اى خاطرات شیرینِ زندگیم مشکل‌گشای اجدادم از قدیم بابُ الحوائجِ اِلی الله، ای کریم یاد اشک روی گونه‌های مادر توى مشكلاتم مى‌خونم با باور «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو ابر رحمتى، تو آسمون قلب من خورشید عزتى، هم ظاهراً هم باطناً تو سر پناهمى، بهشت عالم حرمت نور ولايتى، نور دل ابالحسن اى خادم درگاه تو جبرئیل آب سقاخونه‌ت آب سلسبیل به ضریح نگاه تو بستم دخیل آبرو به من می‌دی تو روز محشر اى دعاى خیر تو پناه نوكر «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ كبوتر دلم، پر زده سمت كاظمین ره‌توشۀ منه، اشكاى جارى از دو عین سلام اولم، اَلسلامُ عَلَى الرّضا سلام آخرم، اَلسلامُ عَلَى الحُسین «حَلیف السَّجدَةِ الطّویلة» اى غریب ذكر حسین حسین رو لب اَمَّن یُجیب زخم تنت روضه‌خونِ شیب‌الخضیب بهشت منه روضۀ شاه بى‌سر اعتقاد من بوده و هست تا آخر «نَحنُ فِی اَمانِ اولاد حیدر» شاعر و نغمه‌پرداز:
💠 غزل مصیبت امام کاظم علیه السلام دلگیر شد دریا،تلاطم می کند گاهی "اشکم" مرا رسوای مردم می کند گاهی بیچاره "چشمانم" تمام عُمر را لال است نامت که می آید تَکَلُّم می کند گاهی این بار بُنجُل را نخر..،باشد..،نگاهی کن "معشوقه" به "عاشق" ترحم می کند گاهی وقتی کبوترهای بامت آنقَدَر مستَند حتّی کلاغی میل گندم می کند گاهی وقت اذان،جبریل بالش را به خاکت زد اینگونه او قصد تیمُّم می کند گاهی شب ها دلم مثل کبوتر های صحن تو گاهی هوای مشهد و قم می کند گاهی دختر ز داغت سالیان سال باریده دختر نمی خندد..،تبسّم می کند..،گاهی با روضه های تو چُنان می سوزد آن دم که زندان سردی را تجسّم می کند گاهی از بس تمام عمر با غم همنشین بودی "تقویم" میلادِ تو را گُم می کند گاهی .