#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را
کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را
به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش
کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را
به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام
ولی از دست ندادند تماشایش را
درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش
بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را
کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد
بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را
او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد
جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را
او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار
زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را
قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد
می زند تا شکند بازویِ زهرایش را
دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده
عمه ی کوچک خود دید و نفس هایش را
خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب
کاش می شد که نبیند لبِ بابایش را
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
⚜سه بند زمینه ی جدید امام صادق ع:
بند اول:
نکِشیدش
برده این دویدنا توونشو
بریده نفس زدن امونشو
گردوخاکی کردید آسمونشو
طناب و وا کنید
نداره طاقت اسارتو
عمامه شو بدید
تمومش کنید این حسادتو
پُر از زخمه چجور
تحمل کنه این جسارتو
غریب آقام امامِ صادق
بند دوم:
دود و آتیش
دوباره یاد مدینه و مادر
دوباره سرخیه مسمار و در
دوباره یاد غریبیه حیدر
میگه وای مادر
زمین که میخوره تو کوچه ها
میخونه روضه
یادش میاد چهل تا بی حیا
لگد شد مادر
با محسنش به زیر دست و پا
غریب آقام امامِ صادق
بند سوم:
لب تشنه
میگه از نیزه ها و شمشیرا
میخونه یاد غم عاشورا
غارت خیمه ها و معجرها
می بینه خواهرش
برادر و که تو گوداله
بالا سر حسین
داره می بینه که جنجاله
به زیر دست و پا
عزیز فاطمه بی حاله
غریب ارباب حسینِ مظلوم
شعروسبک:
#علی_علی_بیگی
4_5794271393268896521.mp3
9.13M
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💠💠
🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶
سبک زمینه - شور شهادت
زبانحال امام جعفر صادق علیه السلام
#زمینه_امام_صادق_ع #شور_امام_صادق_ع
#شبونه_حمله_کردن_خونم
بند🌹
شبونه حمله کردن خونم
زدن آتیش به مال و جونم
خیلی به من اهانت کردن
که شکست دیگه قلب خونم
سجّاده میکِشن
از زیر پای من
چه قد اینا بَدَن، بَدَن، بَدَن، بَدَن
جلوی بچّه ها
همش با ناسزا
میزننم صدا، صدا، صدا، صدا
📿 سیدنا المظلوم سیدنا الغريب غریب٣ 📿
بند🌹🌹
دستِ بسته، با حال مضطرّ
میبرَن من رو مثل حیدر
تا که دیدم آتیش در رو
افتادم یاد داغ مادر
اونجا که از جفا
چهل تا بی حیا
دَرو آتیش زدن، زدن، زدن، زدن
مادر من میسوخت
میون شعله ها
صدا میزد حسن، حسن، حسن، حسن
📿 سیدنا المظلوم سیدنا الغريب غریب٣ 📿
بند🌹🌹🌹
اونا که حقّ ما رو خوردن
منو به قصر ظلمت بردن
خنده کردن به حال و روزم
منه پیرو چه بد آزردن
با زهر کینه و
با حرف ناسزا
به قلب من زدن، شرر، شرر، شرر
غرورمو شکست
دشمن رذل و پست
چشام شدن پر از، گوهر، گوهر، گوهر
📿 سیدنا المظلوم سیدنا الغريب غریب٣ 📿
بند🌹🌹🌹🌹
رسیده دیگه جونم بر لب
میسوزم بد جوری توی تب
با دلی غرق خون میخونم
از غم و غصّه های زینب
امون ز شهر شام
سنگای روی بام
امون ز مجلس، شراب، شراب، شراب
امون ز ازدحام
طعنه های مُدام
امون ز غربت، رباب، رباب، رباب
📿 سیدنا المظلوم سیدنا الغريب غریب٣ 📿
«التماس دعای خیر»
🎙به نفس: کربلایی سعید مقدم
📝به قلم: #طاهاتحقیقی #علیرضا_پناهیان
🚩فدائیان امیرالمؤمنین(ع) گرگان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
💠💠
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا خُزّانَ عِلْمِ اللّهِ اَلسَّلامُ ... 🔹
بند اول👇
یه پیرمرد روی زمین افتاده
پای برهنه بردنش تو جاده
هجوم آوردن یه شبی تو خونه ش
کشیدن از زیر پاهاش سجاده
شب اسارت و غریبی آقامه
یه بچه ای داد می زنه نزن بابامه
بستن پیش چشم همسرش دستاشو
نذاشتن حتی بذاره عبا عمامه
فداک امی و ابی یا امام صادق
بند دوم👇
غریب و تنها تو مدینه مونده
با یه بغل بغض تو سینه مونده
حالا میفهمم چقَدَر نامردا
تو دلشون از علی کینه مونده
چقد غریبونه به پشت در افتادن
علی می بینه مادر و پسر افتادن
دستای پهلوون خیبرو که بستن
چهل نفر به جون یک نفر افتادن
فداک امی و ابی مادرم یا زهرا
بند سوم👇
تو سینه بذر کینه کاشتن اما
حیا رو زیر پا گذاشتن اما
حرمتتو شکستن آقای من
کاری به دخترت نداشتن اما
تو کربلا کف میزدند و پا کوبیدن
به گریه ها و ضجه ی رباب خندیدن
به خیمه حمله بردن و برا سوغاتی
گوشواره از گوشای دخترا دزدیدن
فداک امی و ابی یا ایاعبدالله
مظاهر کثیری نژاد
#سبک_مداحی_شهادت_امام_صادق علیه السلام
صدا ۰۰۲-۱۵۰.m4a
1.5M
#نوحه شهادت امام صادق ع😭
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین
مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین
تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما
نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما
انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت
بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت
فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت
راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند
از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند
آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی
از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی
ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی
بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان
خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خوان
مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده
سهم تو در این دیار آشنا غربت شده
بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده
خانۀ امن الهی سلب امنیت شده
آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید
ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید
پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنی ست
نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنی ست
دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنی ست
بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنی ست
کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی
پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی
گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست
راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟
راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟
راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟
راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند
چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟
نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد
نه کسی با تازیانه خواهری را میکشد
نه کسی از پشت موی دختری را میکشد
نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد
نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست
قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_صادق_ع
مولای من سـلام خدا هدیه محضـرت
گلبــوســـه ی ملايـکة الله بـر درت
یا صــادق الائـمــه که قـــران ناطــقی
عــالــم فــدای آن نفــس روح پـرورت
تا ازتوکسب فیض کنند ای شکوه علم
زانـو زننـد خیـل ملک پای منــبـرت
بر کرسی خـطابه لبـت چـونکه باز شد
باغ بهشـت مصـطـفـوی شـد معـطـرت
از تو گــرفـت درس بصـیـرت ابوبصیر
صدها زراره کاتـب و اندیشـه گسترت
سرچشمه ی زلال حقیقت کلام توست
شدجرعه نوش،علم وفضیلت زکوثرت
معراج توست علم ودر آن سـیرنورشد
هفـت آســمان عــالم معـــنا مسخــرت
تنهاجهاد،عرصه ی شمشیروتیغ نیست
روز ازل جهــاد سخـــن شــد مقــدّرت
در دسـت تو کــتاب خدا بود ذوالفـقار
فقه و اصول ، نـیزه و شمشیر دیگـرت
مدیون توسـت مکـتب شیـعه الی الأبد
در ایـن جهـاد ، لطف خــدا بود یاورت
دشـمن که بسـت دسـت یداللهـی تو را
رد شــد تمــام خــاطره ها از بـرابـرت
رفتــی ســرِ بـرهــنه و پـای پیـاده لیک
سیلی نخوردپیش تودرکوچـه همسرت
در طول عـمر ، داغ فــدک با دل تو بود
می زد حـدیث حـــادثه زخــم مکـررت
باشد بـرای اهل ولا ، جـلوه ی حضــور
در گوشـــه ی بقیـــع ، مــزار مطــهـرت
گاهـی نگاه کــن بـه دل بیقـــرار مـن
دست «کمـیل »دامن تو ، جـان مادرت
شاعر:استاد کمیل کاشانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_صادق_ع
دستِ ستم، امام اُمم را ز ما گرفت
زهرا دوباره در غم دیگر عزا گرفت
داغِ دلِ پیمبر و حیدر که تازه شد
بارِ دگر، مدینه غم کربلا گرفت
یک مجتبای دیگر و یک باقرِ دگر
سجادِ دیگری به بقیع باز جا گرفت
□ □ □
کرب و بلای صادق آل عبا رسید
شعله دوباره دامن آل کسا گرفت
آتش رسید باز به دهلیزِ بیتِ وحی
این خانه باز هم ز سقیفه بلا گرفت
با اینکه خانواده، همه در امان شدند
هُرمش، تمام اهلِ حرم را فرا گرفت
تا حال، نیمه شب به حرم حمله ای نبود
این بارِ اول است که این فتنه پا گرفت
دشمن ز در نرفت، ز دیوارِ خانه رفت
بَد فرصتِ نماز ولیِ خدا گرفت
با بددهانی از پسر فاطمه ربود...
سجاده و مجالِ نماز و ثنا گرفت
آن سالخورده را پیِ مرکب ز بس کشید
ناگه میانِ رَه، نفَسَش بی هوا گرفت
□ □ □
در کاخِ ظلم، گرچه فراخوانده شد، ولی
هربار، تیرِ قهرِ رسول خدا گرفت
اینجا چه شد، رسول خدا فرصتِ قتال...
از قاتلانِ صادق آل عبا گرفت؟
اما حسین،،، طعمه ی شمشیرها شد و
بر جای جایِ پیکرِ او نیزه جا گرفت
با چکمه روی سینه ی آقا نشست و گفت:
باید که تیغ بر سرِ تو از قفا گرفت
بس استخوانِ پیکرِ او نعلِ تازه خورد
"اِبنِ زیاد" پای جفا را طلا گرفت
وقتیکه حکمِ حمله به خیمه مباح شد
تازه تمامِ نقشه ی آن بی حیا گرفت
غارت که شد تمامِ حرم، تازه بعد از آن
معجر بروی نیزه ی کفار جا گرفت
محمود ژولیده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم