eitaa logo
کانال ‌متن روضه
79.1هزار دنبال‌کننده
781 عکس
463 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم 95 _ حضرتِ رقیه سلام الله علیها _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یه بچه ای گم شده باشه ، اطرافش پدر مادرِ خودشو نبینه ، هر بزرگتری بهش میرسه ، اولین کلمه ای که بهش میگه ، میگه نترس عزیزم ... نترس ... ولی وقتی خیمه هایِ حسین رو آتش زدن اول شروع کردن بچه ها رو ترسوندن ... خیمه ها رو آتیش زدن که بترسونن ... جلویِ ِچشمِ بعضی بچه ها ، بعضی بچه ها رو به شهادت رسوندن که بچه هارو بترسونن ... بینِ پسر و دختر در ترسیدن خیلی تفاوت هست . اگر پسر بچه ای رو ترسوندن ، اشکال نداره ، نزارید هیچ دختر بچه ای بترسه .... حالا هی برو سرِ راهِ امام حسین ، بگو این دخترتو کجا داری میبری .... اگه امام حسین تونست به شما جواب بده ... چند تا بچه داری با خودت میبری حسین ... هرکی میرسید می گفت حسین این بچه ها رو کجا داری میبری ... امام حسین نمی تونست جواب بده ، به نظرم اگه امام حسین علیه السلام می خواست جواب بده یکی از جواب هایی که میداد می دونی چی بود ؟؟ ... حتما امام حسین علیه السلام می فرمود ، من نخوام این بچه هارو ببرم ، این بچه ها که از من جدا نمیشن ... شما اگه تونستی سکینه رو از من جدا کنید ... رقیۀ منو از من جدا کنید ... من جدایِ از اینکه پدرم ، جدایِ از اینکه امامم ، من حسینم .... ممکنه کسی آغوشِ حسین رو تجربه کرده باشه بعد فاصله بگیره از حسین ...؟؟؟ ممکنه کسی نوازشِ حسین رو تجربه کرده باشه از حسین فاصله بگیره ... ؟؟؟ من حسینم ... اینا بچه هایِ حسینن ، از حسین جدا نمیشن ... کدوم مادری میتونه بچۀ منو نگه داره ببگه بزار بابات بره ؟؟ ... گفته شد که بچه رو نترسونید ، دختر بچه رو خصوصاً نترسونید ... اونوقت دختر بچه بزرگترِ خودشو مظهرِ اقتدار میدونه ، میخوای یه بچه ای رو بکشی ، خودشو بزنی انقدر اثر نداره که بزرگترشُ بزنی .... پدرها اگه یه وقت پیشانیتون شکسته بود پیش دختر بچه نریدا ..... احساس میکنه تمامِ عالم سیاه شده ... وقتی سرِ پدرِ من بشکنه دیگه امنیت وجود نداره ... مظهرِ اقتدارِ منو زدن ، نقطۀ اتکاءِ منو زدن ... این بچه دِق میکنه ها ... بگو خودم مثلا یه طوری شده ، سرم زخم شده ..." یه وقت پیشانیت شکسته بود ، پیشِ دختر نری ... بگی کوچولویِ من پاتو دراز کن سرمُ میخوام بزار رو پات .... یه دفعه ای برمیگرده پیشونیتُ نگاه میکنه ، میگه بابا کی پیشونیتُ شکسته ... و همین گونه شد که رقیه دِق کرد ... همین سرِ باباشو رو پاهاش قراردادن که دِق کرد ... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ http://eitaa.com/babolharam_ir
panahiyan_ babolharam.ir.mp3
1.05M
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم 95 _ حضرتِ رقیه سلام الله علیها _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ http://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ حضرتِ حر بن یزیدِ ریاحی _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یک پیکی از دوستانِ حر نامه آورد برایِ حر ابن یزیدِ ریاحی ، تو اون نامه عبیدالله ملعون نوشته بود راه رو بر حسینُ ببند و بر حسین سخت بگیر . حر نامه رو دید و اومد پیشِ رفقایِ خودش برگشت به اون رفیقِ خودش که نامه رو آورده بود گفت بی چاره این چه نامه ای هست برا من آوردی ؟ خوش خبری آوردی ؟؟ ... گفت خو باید جلو امام حسین رو بگیری ، گفت باشه جلوش رو میگیرم ولی اینجا عبیدالله نوشته بر حسین سخت بگیر " من به حسین بی ادبی کنم ؟؟ تند خویی کنم ؟؟ من نمی تونم ... اومد با احترام به آقا گفت دیگه نمی تونید برید ، تصمیم گرفته خوب بشه ... حسین امامِ زمانِشِ ... اون معرفت نداره به امامِ زمانِش ، امامِ زمانِش که معرفت داره که ... گفت حرتصمیم گرفته با ادب رفتار کنه ، یه امتحانش کنیم ، خودمم کمکش می کنم ... صدا زد حر ، مادرِت به عزات بشینه این چه برخوردیه ... (ببینِ حر از کوره در میره یا نه ) حر ادبِش نجاتش داد ... اومد غضب کنه (ادب اینجا نجات میده) برگشت گفت یااباعبدالله ، چیکار کنم ، مادرت فاطمه ست ... من نامِ مادرت رو بر زبان هم جرات نمی کنم جاری کنم ... اباعبدالله الحسین چی فرمود ؟ علی القاعِده ها (تو دلش میدونی چی گفت ؟) صدا زد خدایا دیدی حر رو ... دیدی چه ادبی داره ... عادت کرده به مادرِ من احترام بزاره ... و اِلا اینجا جایِ هیجان بود ، باید یه چیزی می گفت ... اگه عادت نداشت الان اون هیجانِ غضب او رو بیچاره کرده بود ... جلویِ امام حسین رو گرفت ولی سخت نگرفت ... تندی نکرد ، درشتی نکرد ... تا حسین رسید به کربلا صدا زد اینجا چه سرزمینیه ؟ گفتن اینجا کربلاست ... گفت یکم از خاکِش رو بدید بو کنم ... گفتن آقا چرا ؟ فرمود من یه خاکی رو می شناسم ، رسول خدا وقتی من کودک بودم در آغوشش بودم اُمِ سلمه به من فرمود جبرییل امین صدا زد یا رسول الله این حسینِت رو دوست داری؟ رسول خدا فرمود بله دوست دارم ... رفت برگشت ، آیا حسینِتو دوست داری ؟ گفتن بله خیلی دوسش دارم ... آیا حسینتو دوست داری ؟ بارِ دیگه سوال کرد ... دوست دارم معلومه که دوسِش دارم ، خیلی دوسش دارم ... اصلاً دلبری میکرد اباعبدالله الحسین ، بعد صدا زد جبرییل خدا سلام میرساند می فرماید این حسینِتو می کُشن ... اونجا دیگه شیونی شد ... غوغایی شد ... انقدر رسولِ خدا اشک ریخت ... یه دفعه ای جبرییل امین صدا زد میخوای یه مقدار از تربتِ خاکِ مکانی که حسینِتو به شهادت می رسد رو بیاورم ؟ رسول خدا درخواست کرد ، بله بیاور ... جبرییل امین این خاک رو آورد رسول خدا می بوییدُ گریه می کرد ... ظاهراً این خاکُ همه بوییده بودن .. حسینم هم خودش بوییده بود ... خاک رو آوردن حسین بویید فرمود بله همین جا کربلاست ... عباسم ، اکبرم ، خیمه ها رو برقرار کنید .... ولی با چه احترامی میومدن دورِ خیمۀ مخدرات ... دورِ محملِ مخدرات ... محملِ حضرتِ زینب رو عنانِ ناقه رو اباالفضل العباس گرفته ... علی اکبر ، دستِ عمه اش زینب رو می گیره با چه احترامی این کاروان رو پیاده کردن ... امون از اون شبی که که این کاروان آوارۀ تو بیابان از یک نفر ازین مردهایِ مرد خبری نیست ..... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Panahiyan _ babollharam.ir.mp3
1.11M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ حضرتِ حر بن یزیدِ ریاحی _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _ حضرتِ عبدالله ابن الحسن علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ شجاعتِ آدما این نیست که مظلوم گیر میارن شجاع میشن ، ترسوهایی که مظلوم گیر بیارن شجاع میشن ، معصوم ببینن شجاع میشن ، خیلی ها تو کربلا اینجور شده بود شجاع شده بودن . از این مدل شجاع ها بودن ، یکی از این شجاعانِ ترسویِ بزدلی که شجاع شده بود میدونید کی بود ؟ کسی که شمشیر بلند کرد دستِ عبدالله ابن حسن رو ، رو سینۀ اباعبدالله الحسین قطع کرد ... برگشت گفت ببینید چه شجاعتی داشتم ... نامرد یه بچه رو ضربۀ شمشیر زدی ، بی صدا .... وقتی حسین قطعه قطعه شده افتاده ... شجاعت نشون دادی ؟؟ .... از صبح تا حالا جرات نکرده بودی به یه مردی شمشیر بزنی ... بچه گیر آوردی شمشیر زدی .... چی کار می کنن با حسین ... نامرد میخوای بچه بکشی ؟؟... نامرد از رو سینۀ حسین ببر اون ور شمشیر بزن ... این بچه یتیمه ... یتیمِ امام حسنِ .... حسین همینجوری یتیم میبینه میمیره ... عاشقِ امام حسن بوده امام حسین ... نگاه میکرد داداشِش رو گریه می کرد ... امام حسن می فرمود حسینم چرا گریه می کنی؟ فرمود یاد اون جگرِ زهرآلوده تو می افتم گریه می کنم ... امام حسن می فرمود آخه حسینم ... تو ، کربلا داری ... نامرد شجاع شدی ؟؟؟ ... به خدا این بچه کاری نکرد ... دستاشو دراز کرد صدا زد ای حرامزاده نمیزارم به عموم ضربت بزنی ... چون بچه میفهمه حرام زاده نباشه که به رویِ امام شمشیر نمی کشه .... بچه امام حسن رو نگاه کن ... به به ... یه بچۀ ده یازده ساله حدوداً ، از صبح تا الان دیده کشته ها رو آوردن تو خیمه ، این بدن هایِ قطعه قطعه شده رو دیده ، داداشش قاسم ابن الحسن رو دیده علی اکبرُ دیده ... همه رو دیده ... هرچی عمه ش زینب نگهش میداشت ، عزیزِ دِلم تو نباید بری میدون ، می گفت *وَالله لَا أُفَارِقُ عَمِّی ...* به خدا از عمو جدا نمیشم ... میکشن ، شمشیرِ .... من عمومو میخوام .... عموم رفت ... دیگه نیمد ... من عموم رو میخوام ... شمشیر نمی بینه ، زخم نمی بینه ... دردناک ترین مصیبت برا حسین ، عبدالله ابن الحسنش بودکه رو سینه ش افتاد ... دردناکترین لحظه ش رو بگم ؟؟نمیخوام بی رحمی کنم و از شمشیرُ سنانُ نیزه و تیرُ خونُ و قطعه قطعه شدن حرف بزنم ... دردناک ترین لحظه اون لحظه ای بود که وقتی بچه افتاد رو بدن حسین ، گفت عمو دستم .... عمو کِتفم .... طاقت داری بگم عمو چی گفت ؟؟ ... به زور دستشُ آورد بچه رو به سینه ش چسبوند ، گفت عمو جون صبر کن .... صبر کن ... الان تموم میشه عمو .... صبر کن ....خدایا با حسین داری چی کار میکنی خدا .... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Panahiyan_babolharam.ir.mp3
1.13M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _ حضرتِ عبدالله ابن الحسن علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرتِ قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یاران حسین ... یاران حسین ... اینقدر به زیبایی حماسه نیافرینید ،اینا هی دقُ دلی هاشون بیشترمیشه شما که رفتید همه رو رویِ بروبچه هایِ حسین خالی میکنن ... بچه کوچولو تازیانه زدن داره .... یاران حسین اینقدر زیبا نمایش ندین ... اینا هی داره کفرشون درمیاد بعد که شما رفتید اینا کفر درآمده روکجا تخلیه میکنن ؟؟... قدیما میدونی اصلا چرا زره تنشون میکردن ؟ میخوام فلسفه شو به شما بگم ؛ زره چیکارمیکرد؟ ضربه شمشیرِ کار آمد یا نیزه میومد زره که کاری نمیکرد زره یه لباسی بود که فقط میتونست ضربه های شمشیر بانوک شمشیر بزنن این فقط درد میاد این فقط خونریزی میشه فقط آدم و با شکنجه میکشه جلو اونارو میگرفت زره اینه آقا ... وقتی که اون زره رو از تنش درآورد یعنی من از اون زخم های کوچیکی که میخوای با شکنجه منو بکشید هم نمیترسم اینارو داشته باشید . یه مشکلی امام حسین روز عاشورا پیدا کردی ، مشکل؟ شما تورو خدا راه حلی برای این مشکل امام حسین به ذهنتون میرسه اونم این بود : قاسم ابن الحسن زره به تنش نمیخورد .... عباسم زره بیار نمیشه ... نمیشه عمو ... ول کن ... یه زره دیگه ، یه زره دیگه عمو ، جعفرم یه زره دیگه بیار عمو اینم بزرگه ول کن عمو ول کن ... حالاقاسم هی نشاط داره ، هی میخواد بره ؛ اباعبدالله الحسین قاسمم من میخوام اصلا تو نری حالامیخوای بدونِ زره بری ؟؟ ... یه رحم به عمویِ پیرمردِ خودت کن ... یتیم برادر ... قاسم کشت اباعبدالله الحسین رو ... کشت امام حسین رو ... این روضه شهید مطهری رو دیدید ؟ معروفه ، درمقاتل آوردن وقتی که میخواست خداحافظی کنه حسین اینقدر گریه کرد غش کرد رو زمین افتاد ... چیکار داریم میکنیم من میگم روضۀ بچه هایِ امام حسن برای امام حسین فرقش با روضه علی اصغر و علی اکبر میدونید چیه ؟ ایناخیال پردازی هایِ منه ، اینا تحلیل هایِ منه ؛ من نمیدونم درسته یا غلط روضه علی اکبر بیای تو روضه علی اصغر بیای تو ، اباعبدالله الحسین با افتخار دم در ایستاده ، سربلند ، پدر شهید بفرمایید ... روضۀ قاسم حسین خودش یه گوشه نشسته داره زار زار گریه میکنه نمیدونید قاسم با من چیکار کرد ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Panahiyan_ babolharam.ir.mp3
1.79M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرتِ قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ رباب که میدونید، هم مادر علی اصغر هم مادرِ سکینه اون دختر شیرین زبانی که لحظۀ آخر گفت بابا بیا ... نشست تو بغل بابا ... جانِ بابا رو گرفت حال برو بابا ... دیگه حسین اومد تو لشکر جانشو داده بود پا اون دختر شیرین زبانش ... اباعبدالله الحسین درعشق رباب شعر میگفت،میفرمود: که خونه ای که توش رباب و سکینه هست رو دوست دارم و کسی به من مزمت نکنه که چرا این حرفهارو میزنه شما نمیدونید رباب کیه .. رباب اینجوریه رباب همون کسی که یک سال زیر آفتاب زیر سایه نیومد آقای من بدنش زیر آفتاب میگن در اثر اینکه زیر آفتاب نشست از دنیا رفت یک سال بیشتر گریه نکرد خودش یه شعری داره یه سال گریه میکنن بعدش خداحافظ ... مضمونش شبیه به اینه خیلی رباب عجیبه .. در زنهای صدر اسلام اصلا نام رباب به عنوان یک زن فاقله وجود داره حالا داستان علی اصغر چجوری باید تحلیل کرد رباب داره تو خیمه بال و پرمیزنه حسین کمک میخواد یه مرد نیست اینجا رباب میخواد بیاد خودش رو بندازه جلو حسین تیرها به او بخوره اما مولا دستور داده خانم ها بیرون نیان نقشی که فاطمه زهرا برای علی ایفا کرد رباب نمیتونه یه مانع دیگه هم داره اونم اینکه این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است ... تازینب هست رباب تو کنیز این خانه ای با دلش چیکار کنه رباب هی میخواد بگه ای تیرها به جای اینکه به حسین بخورید به من بخورید اینجوری شد که نمیدونم چی شد که امام حسین فرمود علی اصغرم و بدید باهاش خداحافظی بکنم من چند تا داستان و که میزارم کنار همدیگه ی همچین تحلیلی رو بهش میرسم احتمال داره این تحلیل درست باشه . همه رو امام حسین خداحافظی کرده لحظه هایِ آخر خداحافظی عمرسعد ملعون خاک برسرش بکنن گفت تا وقتی حسین تو خیمه است بین زن و بچه داره خداحافظی میکنه اگه تیراندازی کردید اونو کشتید ... خلاص شدید ازدستش بیاد با شمشیر شمارو امان نمیده نصفتون رو تار و مار میکنه تیرانداز ها اومدن دیگه ... عباسم که نیست میدون بهم خورده آقا ، آقا رو شروع کردن تیر باران کردن تو یه لحظه حضرت مثل خار پشت شدن از بس تیر نشاندن اونوقت حضرت درحال خداحافظی دیگه همچین که لباشُ و گذاشت رو لبهای علی اصغر آرزویِ رباب برآورده شد یکی از تیرها که به گلوی علی اصغر نشست بگو به قلب رباب نشست ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Panahiyan_ babolharam.ir.mp3
1.14M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ چه صدایی ، چه علی چه پسری ، چه دلی میبرد از بابا ... عشقِ یعقوب به یوسف رازِ داستان حضرت یوسفِ ، عشقِ زمینی که یه پدر حق داره اونقدر برا پسرش گریه کنه کور بشه و این پدر هر چند پیغمبرباشه؛ ببین چه خبره " خدا تو قرآن میخواد بفرماید پدرا اگه یه وقتی پسرخوبی داشته باشن نه مثل علی اکبر حتی درحد یوسف پیغمبرم باشن حق دارن اینقدرگریه کنن تا نابینا بشن چون عشق پدر یه عشق پنهانِ ... عشق مادر ابراز میشه پدرا پنهان میکنن ، پدرا اگه یه پسری رو دوست داشته باشن بیچارۀ پسرند بیچارۀ پسرشون میشن ... ازفرسنگها بویِ پیراهن یوسفش رو شنید شما فکرمیکنید که حسین نفهمید علی اکبر پشت لشکر بود افتاد رو زمین ولی نفهمید یعقوب از فرسنگها حالا علی اکبر چرا رفت پشت دشمن .... بعضیامیگن که شایداینجوری بوده که علی اکبر فرقشون شکافته شده بود خون سرشون ریخت روی چشمای اسب ، اسب نمیدید رفت من باور نمیکنم علی اکبر خودش میخواست جلوی بابا جون نده گفت برم عقب علی اکبر بامعرفته ... تنها شهیدیه تو کربلا که صدا زد یااباعبدالله این پیغمبر است که آمده است علی اکبر اشبه الناس خَلقاً و خُلقاًبه رسول الله ساده نیست ... حسین چه لذتی برد از این پسر چه صفایی کرد از این پسر کاش همونجا امام حسین تازه باعلی اکبرآشنا شده بود نه اینکه ریز ریز علی اکبر جلو چشم بابابزرگ بشه ببخشیدمن جگر شما روخون میکنم یااباعبدالله کربلا میام که روضه علی اکبر و نبایدبخونیم بزار اینجا بگیم راحت این داغ دل حسین تازه میشه اینقدر از شما خوشحال میشه لبخند میزنه میگه پس شما فهمیدید علی کی بود حق به من میدید بسوزم مزار شهدای کربلارو کی تعیین کرده بگو آقا امام سجاد علیه السلام همه بدنهای شهدا رو یک جا گذاشت تا نوبت به علی اکبر رسید فرمود اینو بیارید کنار بابا همین امروز و میدید یه ضریح داشته باشن لااله الاالله بگم داد بزنید رفقا این کار امام سجاد میدونی یعنی چی یعنی من میدونم بابام حسین دوست داره تا روز قیامت علی اکبر و بغل کنه بزارید این دوتا پیش هم باشن بزارید این دوتا پیش هم باشن .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Panahiyan _ babolharam.ir.mp3
1.1M
⇦🕊*ذکر توسل _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یه حرفی رو میخوام به جوونای جلسه بزنم راستش من زیاد موافق نیستم آقا پسرا زیاد آقا پسرای خوبی بشن میدونید کجاش و دارم میبینم آقاپسر عبد خدا بشه آقا پسر یک روحیه لطیفه دستور گوش کردن عاشق دستور بودن پیدا بکنه چیکار نمیکنه چه اتقاقی رو در عالم رقم میزنه مامانش خیلی دوسش میداره نه مامانش اولا همیشه دوسش میداره ثانیا مامانش دوسش بداره زیاد مشکلی تو عالم ایجاد نمیشه چراچون مامانش خیلی راحت احساساتشُ به پسرش ابراز میکنه دورت بگردم گل پسرم جگرمن اشکالی که ایجادمیکنه این آقا پسر اینه که دل بابا شو میبره باباشم نمیتونه مثل مامانش ابرازاحساسات بکنه اینم اشکالی نداره کیف میکنه قد و بالای پسرش و میبینه پسرش عبد خدا کیف میکنه چه پسری داره پسرا خوب میشن بدجوری دل بابا رو میبرن دلیلش چیه قرآن" چرا ؟ چون مثال عشق زمینی تو قرآن یعقوب و یوسفِ ازنظر روان شناسی خیلی موضوع پیچیده ایِ ما سه چهار تا دیگه قصه تو قرآن داریم همش عشق پسر به پدرِ ذکریا یحیی شنید آخرین پیامبر پسرش از دنیا میره ذبح میشه گفت خدایا من نمیتونم باید یه پسری به من بدی دل منو ببره بعد سر بریدشو بیارن برام میخوام هلاک بشم برا آخرین پیغمبر بعد خدا یحیی رو بهش داد حالا یحیی کیه وای خدای من خود زکریا در حداعلاست ... یحیی چی شده اینقدر از خوف خدا اشک ریخت یحیای پیامبر روگونه هاش ساییده شده بود مادرش نمد گذاشته بود برا گونه هاش پسرم بسه دیگه اینقدر گریه نکن در عبادت سیر که دل بابارو برد اون واقعه براش پیش اومد ، سر از بدنش جداکرد اون ظالم .. که حالاحضرت ذکریا بشینه سر پسر خودش بگه حسینم حسینم ... داستان عشق پدر به پسرمن ازخانم ها عذرخواهی میکنم نمیخوام کنارشون بزارم تو این صحنه خانم ها مشارکت بکنن همونجوری که زینب یه دفعه ای برای اولین بار اومد بین نامحرمها .... دوید... خودشُ رسوند به علی اکبر حسین ... خانما مشارکت بکنن همراه زینب کبری بدوند اولین بار که زینب و قد و بالاش و نامحرم دید بالای سر علی اکبر پسر نباید زیاد خوب بشه که خوب بشه دل پدر و میبره عشق پنهان پدر به پسر عجیبه آقا پسرا پدراتونو خیلی احترام کنید ... اینا یه عشق پنهان دارند نمیتونن رو کنن مادرت راحتتره احترام مادرتم داشته باش سه برابر بیشتر ولی هوای پدر رو داشته باش همچی که سر تو میندازی میری اونورا حواست باشه یک دفعه میبینی باباهه شروع کرد نگاه کردن قد و بالاتو من دیگه روضه که نمیتونم بخوانم خواستی بری مسافرت رفتی خداحافظی کردی رفتی برگرد دوباره خداحافظی کن نزاری بریا اگه بابات گفت خب پسرم دیده بوسی کردیم برو برو ولی دم دربرگرد دوباره یه لبخند به بابا بزن بگو بابا خداحافظ نزاری بریا ... این بابات دیوونه تو اگه پسر خوبی هستی نمیتونه ابراز کنه پیشنهاد میکنم یبار دیگه برگرد علی اکبر هرچی جنگ کردید انگار مقدر نیست کشته بشه برگشت یه نگاه کرد دید بابا داره خیره خیره نگاه میکنه گفت من خیلی زود خداحافظی روجمعش کردم دیگه حالا بقیشُ برات توضیح میدم دیگه پسر نباید که زیاد خوب بشه که اگه زیاد خوب شد تورو خدا شهید نشه ... یه پدرشهیدی ازپدر شهدای مدافع حرم میگفت این پسرم دیر وقت میومد خونه با من کشتی میگرفت اذیتم میکرد شوخی میکرد میگفتم بابا چرا دیر میای من میخوام تو رو ببینم میگفت بابا دیگه ببخشید دیگه دارم میرم تمرین میخوام برم سوریه و اینا میگه منم زیاد جدی نمیگرفتم رفتنشُ رفت و شهید شد و اینا ؛ میگفتش که وقتی شهید شد روزایِ اولم یه مقدارداغ بودم بعدکم کم یاد اون حرکاتش میفتادم یاد و خیالش میفتادم هلاک میشدم ... یه شب دیگه طاقت نیاوردم خیلی دلم آتیش گرفته بود خدا شاهده الان هست پدرِ ، گفت یه دفعه ای دیدم پسرم تو اتاقِ گفت بابا از تو انتظار نداشتم چرا ناآرومی عزیزم ... یه لبخند بهم زد آروم شدم به من میگفتا میگفت حاجی دیگه بعدش آروم شدم ... این لازم بود بیاد بهم بگه گفتم خواب بود یا بیداری گفت من اصلا نمیدونم این حرفهارو لازم بود بهم بگه ... یه جمله بگم عرضم تمام میگن هفت مرتبه حسین صدا زد علی لب گشا حرف بزن من به فدایِ سخنت ... یه باربگو بله .. یه بار بگو بابا ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Panahiyan _ babolharam.ir.mp3
1.86M
⇦🕊*ذکر توسل _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل _ شب تاسوعا محرم 95 _حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ امام حسین تو مسیرکربلا که میومد رسید به یه روستایی دید قحطی زده ، مسیحی بودن، گفت چرا این گونه هست وضع شما؟! مادری پیرزنی اومد جلو گفت شما احتمالا از اولیای خدا هستی ، شما رو آدم میبینه به این مضامین یاد حضرت مسیح میفته ... فرمود من حسینم پسر آخرین پیامبر دلش روشن شد گفت ما چشمه یمان خشک شده است کجاست چشمه ی شما کنار این سنگ بود نشست لطف کرد چشمه جاری شد آب گوارا روستا رو آباد کرد مهمان بودن برای اونها مدتی این مادر اسمش ام وهب بود پسر تازه ازدواج کرده ای داشت با همسری که عاشق هم بودن ، همچین که خواست از روستا بره آی شبیه مسیح ابن مریم کجا میری با خانواده؟ میشه ما از شما جدا نشیم با شما باشیم ؟ نه ما به نبردی خواهیم رفت، کی با شما میخواهد بجنگد؟ ..کی باشما میخواهد بجنگد .. خب حالا داستان داره پسر و مادر بهم نگاه کردن پسر و همسر بهم نگاه کردن با این مرد برویم ؟برویم ؛ اگر پاش افتاد از این مرد دفاع بکنیم آقا چشمتون و ما آباد کردیم بنشینید زندگی کنید ... چه مسیحیان نازنین و خوبی بودن که وقتی بوی حسین را چشیدند و حس کردن دیگه ازش جدا نشدند بچه ها دیگه بعد از عاشورا دیگه از حسین جدا نشیدا ... ببین حسین چشمه ی اشک تورا جوشان کرده است ... خب من میخوام روضه بخوانم اما با اشاره شما عکس العملتون چگونه خواهد بود نمیدونم ، یا اباعبدالله، بچه ها تشنه اند میشه یه چشمه ای هم اینجا برای بچه های خودت .... شما نه؛قمربنی هاشم ابالفضل العباس لااقل به کنار نهر علقمه نرود میشود ... نه ما برای خودمون نه صدای العطش بچه ها کشت ابالفضل العباس ... این حرف من نیستای جوری اگر میشد ابالفضل العباس نره یه زبانحال هایی که من شان داره یعنی درستم هست برای بچه های حسین درست کردن وقتی امام حسین از کنار نهر علقمه برگشت این بچه ها اومدن دور امام حسین یجوری با زبان بی زبانی بابا ما آب نمیخوایم میشه عمو برگرده .... میشه شما اینقدر گریه نکنی ... میشه عمو برگرده ... آب به خیمه نرسید فدای سرت ... فدای سرت برای آب حسین درمانده دستور گوش میکند شب دستور گوش کردن میشه شب ابالفضل نباشه ؟! میدونید اباالفضل چرا اینقدر مقامش بالاست همه شهدا به حال او غبطه میخورن؟من میخوام یه روضه های دیگه الان بخونن نه براب برای خون جگرهایی که اباالفضل خوردنه برای شهادت اباالفضل وخون جگرهایی که به اهل خیام دادنه برای خون جگرهای ابالفضل العباس میدونیدابالفضل چرامقامش بالاست ؟! برای اینکه اباالفضل هرگز راضی نبود هرگز نمیتوانست تحمل کند جلوی چشم های او علی اکبر به میدان برود شمشیرها بالا برود و بر بدن او اصابت کند و عباس ایستاده باشد مرد وزنده شدبعدازهرشهیدی میومدجلو آقا اجازه ی میدان بده نه عباسم أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی ... چشم تو رو خدا یک فاجعه بزرگ در راه است قاسم ابن الحسن جلوی عمو با یه لاپیراهن عمو خداحافظ حسین به عباس رحم کن نه عباس تو بایست ... فجایع بزرگی رخ داد شهدا یک به یک فهمید اباالفضل العباس فهمید باید این زجر رو بکشه امام حسین آخرین فردش میخواد عباس باشه با برادرها اومدن اجازه گرفتن تا اجازه گرفتن آقا اجازه داد ماجرایی که میدانید بعد اومدن کنار فرمود برادران من اول شما به میدان بروید میخواهم قبل از اینکه رفتنم به میدان اجازه پیدا کنم داغ برادر بر دلم بنشینه چهار تا برادرای عباس رفتن یکی یکی شهید شدن ابالفضل میرفت خم میشد داغ برادر نمیدونم یه چیزایی در موردش میگن در مورد ناتوانی که برای انسان فراهم میکنه آدم حس میکنه که کمرش شکست خم میشد برادر و برمیداشت زیر لب میگفت آخ کمرم به خیمه می آورد داغ برادر دید او همه ی عمر اطاعت میکرد سابقه نداره حرفی به مولای خودش بزنه اما تا حسین اومد بدن عباس و برداره گفت حسین میتونم یه خواهشی ازت بکنم ؟! منو برندار من میدونم تو داری چی میکشی منو برندار ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Panahiyan _ babolharam.ir.mp3
1.89M
⇦🕊*ذکر توسل _ شب تاسوعا محرم 95 _حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_ حاج حسن خلج*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ خوب نیگا کن،که داره بارون می باره آقایِ من مهدی دیگه خواب نداره ... آسمون و زمینُ غصه می گیره مادرشم پیرهَنِ خونی میاره ... دنیا پُر از غم شد پشتِ فلک خم شد ماهِ محرم شد .... همه امیدم همین چِشایِ تَرمه سایۀ این نور یه عمرِ رویِ سرمه لباس مشکی هدیۀ مادرمه ... *رفقا ، اومد فصصلِ عاشقی ... روزا و شبایی که منتظرش بودید رسید ... دیگه ان شالله تو این دهه براش بمیریم ...* همین که روضۀ عطش رسید به سر انگار یه خانوم ایستاده پهلویِ در تا بوده رسم روضه ها این بوده که مادر بیاد برایِ مجلس پسر ... روضه بخون مادر از بوسۀ حَنجر از پیکرِ بی سر ... راسته میگن تو قتلگاه رسیدیُ و ... با قامتِ خَمت همش دویدیُ و ... جسارتِ شمر و سنان و دیدیُ و ... *شبِ اولیِ بریم مدینه ببینیم چه خبره ... بشینیم پایِ حرفایِ امیرالمومنین ... * یه عده بی حیا با هیزم اومدن نامردما خونَمونُ و آتیش زدن ... مثلِ در خونه دلم شعله ورِ تمومِ زندگیِ من پشتِ درِ .... سوخته همه خونه م ابریه بارونَم ماتُ و پریشونم ... آتیش گرفتم از سوزِ آهت فاطمه داری میسوزی تو قتلگاهِت فاطمه خانوم خونه م چی بود گناهت فاطمه *ایشاالله هیچ مادری رو جلو بچه هاش نزنن .... * تو ازدحام جلو چشام تو رو زدن پیشِ نگاهِ بچه هام تو رو زدن ... میریزه لاله از کنارِ معجرت ردِ غلاف خنجرِ رویِ پرت ... بازوت و شکستن (الله اکبر ...) جلو چشای تو دست من و بستن ... *صحبتِ یه خانومِ هجده ساله هستا ... صحبت از یه پیرِ زنِ نود ساله نیستا ...* میلرزه دستات تو موجِ سرد دلهوره خاکایِ کوچه نقشِ غریبه چادرِ .... *رسیمان بستن ... دارن علی رو میکِشن ، میبرن ...فاطمه بینِ در و دیوار پشتِ در افتاده ...به قول بعضی ها نه بینِ در ، در کنده شده .... در نیمه سوخته رو پا بند نبوده ... بی ادبِ بی تربیت چنان به در کوبیده ، در کنده شده رو بی بی افتاده ... علی رو دارن میبرن .... صحنه یه صحنه ای بود علی رسید عبا از دوش برداشت ..... وای ... مادرم ... وای ... مادرم ... چه کنم دهۀ عاشوراست ، فصلِ مردنِ عاشقاس ، الان نگم کِی بگم ..." خوش به حالت علی ، یه عبایی داشتی رو ناموسِت انداختی .... زینب اومد تو گودال ... گفت حسین جانم .... ندارم معجری ......* حسین .... حسین جانم،حسین جانم،حسین جانم جانم جانم ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Khalaj _babolharam.ir.mp3
4.46M
⇦🕊*ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_ حاج حسن خلج*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج حسن خلج*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ کاروان آمده از راه ، پُر از ماه چونان که طرفی در قُرقِ جون و حبیب است و بریر است و در آن سو طرفی هم قرقِ نافعُ و سعد است و زهیر است نفَسِ کرب و بلا زیرِ قدم هایِ علی اکبر و عباس فرو رفت که حرف از زدن تیر و گلو رفت مبادا که مبادا دو شب بعد بگویند عمو رفت ... نفس کرب و بلا رفت فرو دم نزد این خاک و با سینۀ صد چاک،فقط دید و فقط دید فقط زرد شدُ سرخ شدُ سرخ شد از آخرِ این حادثه ترسید ... بگذارید که این بار روایت کنم از زاویۀ دیدِ صحابه،جریان را بگذارید که عابس که خودش هست بهم ریختۀ حضرت عباس روایت بکند صحنۀ جانسوز ورودیۀ هفتاد و دو جان را بگذارید که در پایِ حبیبِ ابن مظاهر بکنم ذبح زمان را بگذارید که این بار نگویم که وزید آه نسیمیُ و دلِ خواهرِ ارباب بهم ریخت بگذارید نگویم که همان بدو ورودیه هم از گریۀ یک طفل دلِ آب بهم ریخت بگذارید نگویم زِصدایِ نفسُ شیحۀ ده اسب،رقیه وسطِ خواب بهم ریخت بگذارید شبی در وسطِ ظهر بگوید که چنان شد بگذارید غلامی که سیاه است و مثلِ شب چارده دارندۀ ماه است و بالقوۀ عون است که بالفعلِ همان عاشق بی واهمه جون است بگوید که حسین ابن علی،کرد نگاهی به علی اکبر خویشُ نگران شد که همان لحظۀ اول قدِ ارباب کمان شد بگذارید که امسال حبیب ابن مظاهر بدهد شرحِ ورودیۀ اربابِ خودش را و به تصویر کشد غصۀ اصحابِ خودش را که پریشانیِ ارباب پریشان بکند نوکرِ خود را و در آن لحظه حبیب ابن مظاهر برَد از شرم به پایین سر خود را که به یک دست حسین ابن علی در بغل آرام کشد دختر خود را و با دستِ دگر یک سره آرام کند خواهر خود را و نگاهش بکند بدرقه کم کم علیِ اکبر خود را نگذارید که امسال ورودیه شود مَدخَل آن روضۀ بی پردۀ گودال نگذارید که امسال ورودیه شود روضۀ باز دو عدد گوش و غم آن دو سه مثقال .... *خیمه ها به پا شد ، آقا نگاه کرد این طرف و ان طرف دید زینب نیست ... سراغِ زینبُ گرفت ... بچه رفتن عمه رو پیدا کنن ... یه وقت دید علی اکبر سراسیمه آمد ، بابا عمه رفته پشتِ خیمه زانوهاشو بغل گرفته ، چی شده؟ چی میگه ؟؟... هی زیرِ لب میگه:حسین جانم،حسین جانم ... حسین جانم جانم جانم جانم ... سایۀ ابی عبدالله رو ، رو صورتش احساس کرد،سرش بالا کرد یه نگا به قدُ بالایِ حسین گفت الهی خدا سایه ت رو از سرم کم نکنه ....(زبانِ حال) نگذارید که بر تل برود خواهری از حال نگذارید که آن چکمه به هر جا بنشیند ... نگذارید که این مرتبه بالا بنشیند نگذارید که با پا بنشیند نگذارید که بر سینۀ آقا بنشیند ... نگذارید که خواهر همۀ فاجعه را آه ببیند و پس از شمر سنان را وسطِ راه ببیند و سکینه بغلش گاه نبیند چه شد و گاه ببیند نگذارید که امسال ببرد زِ قفا شمر گلو را نگذارید که امسال ورودیه فقط شمر بگیرد سَر مو را و سنان بر سر سرنیزه نشاند سر او را .... حسین جانم،حسین جانم،حسین جانم جانم جانم جانم ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Khalaj _babolharam.ir.mp3
4.56M
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج حسن خلج*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌روضه و مصیبت جانسوز_حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم 95_حاج حسن خلج*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ دلم گرفته از خرابه خرابه زندون عذابه برس به داد من بابایی دیگه نجات من ثوابه ..... بیا که ... توونی .... نمونده به تنم *بدجوری میزدن ...* خون گریه میکنه برا من پیرهنم *گرفتی چی شد یا نه ؟!* قد کوچیکم از غمت تا شد دخترت حالا مثل زهرا شد ... *فقط میشه شعر خوند دیگه ،جای هیچ حرفی باقی نمونده* دوستت دارم خودت می دونی .... لبات چرا اینجور شده؟ میشه با این لبای خونی اگه دلت به حال من سوخت یه کم برام قرآن بخونی ) 2 *اومدم بگم مواظب باش جا نمونی دیدم اصلا کسی نیست که گریه نکنه* چندوقته ... نشنیدم ... صدای زیباتو بذار تا ببوسم بابایی لبهاتو جون بده ای کاش دخترت بابا (چی شده مگه قربونت برم؟!) داره خون میره از سرت بابا *تا حالا از من زیاد شنیدید این عبارت و این کلمه رو این جمله رو ؛ زیاد گفتم بذار تیر خلاص بزنم اما تیر خلاص نشد اما امشب میشه ...* چه ماجرایی شد اسیریم شبا همه عزا میگیریم آخه بابایی ریخته دیگه تموم دندونای شیریم ..... *بابا یه دستایی بزرگی داشت ... هرچی بهش گفتم من گم شدم ... خواب بودم افتادم ....* باور کن رقیه ... رو خاکا میخوابه النگوی دستم ... بابا یه طنابه *یه بیت بگم و بشینم دیگه صبر میکنم تا تو آروم بشی....* از وَرَم بسته ... شد بابا پلکم چی بگم من از ... سیلی محکم خودت روضه خوان خودت باش دیگه از من بیشتر از این برنمیاد ... این ناله ها برسه کربلا ... تانفس داری ... حسین جانم جانم جانم .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Khalaj _babolharam.ir.mp3
1.6M
⇦🕊*‌روضه و مصیبت جانسوز_حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم 95_حاج حسن خلج*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌بحر طویل و روضه جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ویژۀ شهادت و روضه امام سجاد علیه السلام _حاج حسن خلج*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ منم قاهر ، منم والی ، منم غالب منم لحظه به لحظه درد را طالب حسین ابن علی را اولین نائب علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ... منم دریایِ بی ساحل منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل نه یک بخشش!تمام بخش هایش کاملاً کامل تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علی اکبرو آیات کوتاه علی اصغر و آیات مکی ابوفاضل منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله با هم مرا گشتند هی قاتل همین که چشم وا کردم خودم دیدیم علی اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد قدم میزد دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش بهم میزد برای قد بابایم خمیدن را رقم میزد ... همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد نفهمیدم چه شد از حال رفتم تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید؟..آی فرزند رشیدش در میان خاک صحرا اربا اربا شد ... *بازم بگم چی دیدم ؟!!...* هراسان نجمه را دیدم که بالای سر نعشی کشیده ... گوییا داغ امام مجتبی دیده که قاسم هست اگر چون آن جگر گوشه برایش مثل آن روزی که می امد جگر های حسن در تشت حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده ... *آخ نمی دونید چه روزی بود اون روز ... چشمم و باز میکردم یه غمِ تازه ...* دوباره چشم بستم ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم صدای داغ هل من ناصرا در گوش من پیچید پدر بر روی دستش برد اصغر را ... دل خانم رباب آشوب شد ترسید،گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید نمی گویم چه شد اما پدر خون علی اصغرش را در هوا پاشید ... نمی گویم چه شد اما پدر در موقع برگشت می لرزید نمی گویم چه شد اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید ... همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و همین که حال من آمد به جایش،خودم دیدم که دارد میرود با چکمه شمر آنجا توی گودال ... دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش .... *حسین ...... اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن ...* باعثِ این شد،بفهمم که پدر هم بی گمان رفته و با علم امامت خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال با نیزه سنان رفته و از بس لطمه دیده سر به نوک نیزه،با زحمت ... نه ! با یک تکان رفته ... وزینب بعد از آنی که نیزه و شمشیرها را پس زده ، سمت حرم لطمه زنان .... منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضۀ مکشوف آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد منم اصلا خوده روضه که هی مجلس به مجلس میرود از کربلا تا شام منم آن مجلسی که سوخته زیر آتشی که ریخته از بام ... منم آن مجلسی که آخرش از اول لبریز اشکش میشود پیدا منم آن مجلس کنج خرابه ، آه ،وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد در این مجلس رقیه تشنه است اما نمی دانم چرا باران نمیگیرد ... منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه،سر بر روی نی ماندست منم بی تاب،منم خسته،منم غمگین،منم والی منم قالب علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ... حسین جانم ... حسین جانم ... حسین جانم جانم جانم .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
5.86M
⇦🕊*‌بحر طویل و روضه جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ویژۀ شهادت و روضه امام سجاد علیه السلام _حاج حسن خلج*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir