8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رییس حقوقی و رییس عاطفی در خانه کیست؟ وظیفه پدر و مادر نسبت به هم در حضور فرزندان چیست؟
🎙حجت الاسلام پناهیان
@Rahee_saadat
امام صادق عليه السلام :
👈چون امير مؤمنان بر منبر بالا مى رفت ، مى فرمود : «شايسته مسلمان ، آن است كه از برادرى با سه تن بپرهيزد :
❶ بدكارِ بى شرم ، ❷ احمق ❸ دروغگو .
✅ امّا بدكارِ بى شرم ،
رفتار خود را برايت مى آرايد و دوست دارد كه تو نيز چون او باشى ، در كار دين و قيامتت به تو كمك نمى كند و نزديك شدن به او ، مايه جفا و سخت دلى است و رفت و آمدش ننگى است براى تو .
✅ امّا احمق ،
تو را به خيرى راهنمايى نمى كند ، و گرچه خود را رنجه و خسته كند ، انتظار آن كه بدى را از تو دور كند ، از او نمى رود و چه بسا بخواهد به تو سودى برساند ، امّا به تو ضرر بزند ؛ پس مرگش بهتر از زندگى اش و خاموشى اش بهتر از سخن گفتنش و دورى اش بهتر از نزديكى اش است .
✅ امّا دروغگو ،
با او زندگى برايت گوارا نخواهد بود . سخنت را پيش ديگران مى برد و سخن ديگران را نزد تو مى آورد . هرگاه دروغى ببافد و آن را به سر رساند ، آن را با دروغ ديگرى همچون آن ، درمى پيوندد ، تا آن جا كه گاه ، سخنِ راست مى گويد ؛ امّا تصديقش نمى كنند . ميان مردم ، با دشمنى جدايى مى اندازد و در دل ها تخم كينه مى كارد .
پس ، از خداى عز و جل بترسيد و خود را بپاييد» .
📚 الكافي : 2 / 639 / 1 و ص 376 / 6
@Rahee_saadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡تقدیم با بهترین آرزوها
🍁شروع هفته تون عالی
🧡در اولین شنبه پاییز
🍁بهترین ها را براتون آرزو مندم
🧡بهترین هفته
🍁بهترین ایام
🧡بهترین لحظه ها
🍁بهترین کسب و کار
🧡بهترین پیشرفت ها
🍁و بهترین زندگی را
🧡روزتون زیبا و در پناه خدا
@Rahee_saadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁پـاییز زیبـاتـر میشـود
🍂به شرطی که به اندازه ی
🍁تمـام بــرگ های پاییزی
🍁برای یڪدیگر آرزوی
🍂خـــــوب داشته باشیم...
🍁از صـمیـم قـلبـم ♡
🍂بهترینها را در فصل پاییز
🍂بـراتــون آرزومـنــدم ...
🍁پاییزیتـون زیبـــا
@Rahee_saadat
🔆 #پندانه
✍ دنبال تکیهگاهی برای دعاهایت باش
🔹دو دوست با هم برای سفری مهیا شدند. روز نخست سفر، شب را برای استراحت و در امان ماندن از گزند درندگان و حیوانات در کاروانسرایی اتراق کردند.
🔸در کنج کاروانسرا مرد جوان معلولی را یافتند که گرسنه بود. یکی از آنان طعام خود با آن جوان تقسیم کرد.
🔹دیگری همه طعامش را خورد و گفت:
تو دیوانهای که در این سفر طعام خود به کسی میدهی و نمیدانی در این بیابان از گرسنگی تلف میشوی و از طیِ طریق باز میمانی و کسی نیست به تو رحم کند و طعامی به تو دهد.
🔸چون صبح شد به راه خود ادامه دادند. نزدیک ظهر بود که متوجه شدند مشک آب خود در کاروانسرا جای گذاشتهاند که نه توانِ برگشت به آنجا داشتند و نه توانِ طی طریق برای یافتن آبی در بیابان برای زندهماندن!
🔹هر دو از مرکب پایین آمدند و به سجده رفتند و از خدا طلبِ نشاندادن آبی در بیابان کردند.
🔸رفیق بخیل چون دقت کرد دید رفیق صاحب سخاوتش در سجده گریه میکند.
🔹چون از سجده برخاستند پرسید:
من هرچه کردم مرا اشکی نیامد، تو به چه فکر کردی و خدا را چگونه خواندی که گریه کردی؟!
🔸رفیق مؤمن گفت:
من زمانی که سجده رفتم و خود را نیازمند خدا یافتم، یادم آمد شب طعام خود با بندهای تقسیم کردهام پس جرئت یافتم تا از خدا طلب حاجتی کنم.
🔹به خدا گفتم:
خدایا! تو را به عزتت سوگند بهخاطر آن که بر من رحم نمودی و عنایتی کردی که طعامی از خویش بخشیدم، بر من رحم فرما و در این بیابان آبی بر ما بنمای.
🔸تو هم از خدا این را بخواه و بگو:
خدایا! شب من طعام خود سیر خوردم و به کسی ندادم، به حرمت آن شکمی که شب سیر کردم و خوابیدم دعای مرا اجابت فرما و مرا آبی نشان ده!
🔹رفیق از این کلام دوست خود احساس تمسخر شدن کرد و گفت:
مرا مسخره کردهای؟ این چه دعایی است که مرا به آن سفارش میکنی؟
🔸رفیق مؤمن گفت:
دوست من! بدان ما در سختیهای زندگی به خوردهها و خوابیدهها و لذتهایی که از زندگی بردهایم نزد خدا تکیه نمیکنیم تا حاجتی از او بخواهیم؛ بلکه به سختیهایی که در راه او کشیدهایم در خود احساسِ طلب از رحمت او کرده و در زمان دعا به آن تکیه میکنیم.
🔹پس باید سعی کنیم در دنیا، کاری برای رضای خدا کنیم تا در زمان سختی، تکیهگاهی برای دعا و خواستن از خدا داشته باشیم.
@Rahee_saadat
🔅 امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام:
✍️ رُبَّ طَرَبٍ يَعودُ بالحَرَبِ
🔴 بسا سرمستى و نشاطى كه به از دست رفتن مال بينجامد.
📚 غررالحكم، حدیث ۵۲۸۱
@Rahee_saadat
🔆 #پندانه
قلبت را غنی کن و بخشنده باش
🔹تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند تا بار بخرند و به شهر خود برگردند.
🔸مرد ثروتمند در راه که به کاروانسرایی میرفتند، به غلام خود مبلغ کمی پول میداد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کاروانسرا رفته و بهترین غذاها را میل میکرد.
🔹غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمیتوانست در راه بخرد و بخورد.
🔸چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلامش به کاروانسرا رفتند تا استراحت کنند.
🔹غلام فرصتی یافت تا در کاروانسرا کارگری کند و ۱۰ سکه طلا مزد گرفت.
🔸بار تاجر از راه رسید، بار را بستند و به قونیه برگشتند.
🔹در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمیکردند غلام سکهای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند.
🔸با التماس زیاد، ترحم کرده اسبها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند.
🔹یک هفته در راه بودند، به کاروانسرا رسیدند، غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد.
🔸تاجر پرسید: تو چرا غذای گرم نمیخوری؟
🔹غلام گفت: من غلام هستم، به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من میپذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمیپذیرد.
🔸تاجر به یاد بدیهای خود و محبت غلام افتاد و گفت: غذای گرم را بردار، به من از "عفو، معرفت، قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.
🔹من کنون فهمیدم که سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد، مال بزرگ نمیخواهد بلکه قلب بزرگی میخواهد.
🔸آنانکه غنی هستند نمیبخشند آنانکه در خود احساس غنیبودن میکنند، میبخشند.
🔹من غنی بودم ولی در خود احساس غنیبودن نمیکردم و تو فقیری ولی احساس غنیبودن میکنی.
@Rahee_saadat
🔆 #پندانه
🔸مردی از راه فروش روغن، ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود میگفت: در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و بر عکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود.
🔹هر چه غلام او را از این کار بر حذر میداشت، مرد توجه نمیکرد ...
🔸تا اینکه روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش، آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد.
🔸وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا طوفانی شد. ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود، خودش و مسافران از خطر غرق شدن برهند.
🔸آن مرد از ترس جان، خیکها را یکی یکی به دریا میانداخت.
🔺در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی.»
@Rahee_saadat
#آشتی
🍃🍂 رفع خصومت 🍃🍂
☄ در حاشیه زادالمعاد از علامه مجلسی
مذڪور شده"آیه ۱۷ سوره یس"را جهت
رفع خصومت و دشمنے بنویسد و نگه دارد
📖 مفاتیح الحاجات ۱۹۸
@Rahee_saadat
🔆 #پندانه
قلبت را غنی کن و بخشنده باش
🔹تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند تا بار بخرند و به شهر خود برگردند.
🔸مرد ثروتمند در راه که به کاروانسرایی میرفتند، به غلام خود مبلغ کمی پول میداد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کاروانسرا رفته و بهترین غذاها را میل میکرد.
🔹غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمیتوانست در راه بخرد و بخورد.
🔸چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود، پس تاجر و غلامش به کاروانسرا رفتند تا استراحت کنند.
🔹غلام فرصتی یافت تا در کاروانسرا کارگری کند و ۱۰ سکه طلا مزد گرفت.
🔸بار تاجر از راه رسید، بار را بستند و به قونیه برگشتند.
🔹در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمیکردند غلام سکهای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند.
🔸با التماس زیاد، ترحم کرده اسبها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند.
🔹یک هفته در راه بودند، به کاروانسرا رسیدند، غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد.
🔸تاجر پرسید: تو چرا غذای گرم نمیخوری؟
🔹غلام گفت: من غلام هستم، به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من میپذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمیپذیرد.
🔸تاجر به یاد بدیهای خود و محبت غلام افتاد و گفت: غذای گرم را بردار، به من از "عفو، معرفت، قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.
🔹من کنون فهمیدم که سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد، مال بزرگ نمیخواهد بلکه قلب بزرگی میخواهد.
🔸آنانکه غنی هستند نمیبخشند آنانکه در خود احساس غنیبودن میکنند، میبخشند.
🔹من غنی بودم ولی در خود احساس غنیبودن نمیکردم و تو فقیری ولی احساس غنیبودن میکنی.
@Rahee_saadat