#حدیث
❤️ يَا أَبَانَا...اى پدرِ ما
🔸يَا عَلِيُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ
🔹اى على!من و تو پدران اين امت هستيم.
🔸شرح حدیث:
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:اى على!تو برادر و وارث و وصى و جانشين من در ميان خاندان امت من خواهى بود؛چه در دوران حيات من و چه پس از وفات من.دوست تو دوست من است و دشمن تو دشمن من است.اى على!من و تو پدران اين امت هستيم.اى على!من و تو و امامان معصوم عليه السّلام از نسل تو سروران دنيا و شاهان آخرت خواهيم بود.هركس ما را نيك بشناسد،خداوند را نيك شناخته است و هركس فضيلت ما را انكار كند،خداوند را انكار كرده است.
📚الأمالی (للصدوق) / ترجمه هدایتی ج ۲ ص ۵۲۱
@Rahee_saadat
✨﷽✨
🌼سیر از گرسنه خبر ندارد
✍️اشرافزادهای، در راه پیرمردی دید که بار سنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند، لنگ لنگان قدم برمیداشت و نفس نفس صدا میداد. به پیرمرد نزدیک شد و گفت: مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی میبری. هر کسی را بهر کاری ساختهاند. گاری برای بار بردن است. پیرمرد خنده ای کرد و گفت: این گونه هم که فکر میکنی نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه میبینی؟
اشرافزاده با لبخندی گفت: پیرمردی که بار هیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است. پیرمرد گفت: میدانی آن مرد، اولادش از من افزونتر است ولی فقرش از من بیشتر است؟ اشرافزاده گفت: باور ندارم، از قرائن بر میآید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد.
پیرمرد گفت: اعلی حضرت! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه کودکانش مرا آزار میداد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد. بار سنگین هیزم، با صدای خنده کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک میشود. آنچه به من فرمان میراند خنده کودکان است.
@Rahee_saadat
✍امام صادق علیه السلام میفرمایند:
هر مومنی آرزوی خدمت به صاحب الزمان را داشته باشد و برای تعجیل در فرجش دعا کند، کسی بر قبر او می آید و او را به نامش صدا میزند که فلانی، مولایت ظهور کرده، اگر میخواهی بپاخیز و به خدمت امام شرفیاب شو و اگر میخواهی تا روز قیامت بیارام.
بالاترین آرزوی مومنان مشتاق این است که اگر ظهور حضرت از این زمانها به تاخیر افتد، و به این نزدیکی به فیض دیدارش نایل نشویم، بار دیگر در زمان ظهورش به دنیا باز گردیم.
و این مهم با دعا برای فرج حاصل میشود.
📚مکیال المکارم، ص ٢٣٧
@Rahee_saadat
انسان شناسی ۲۴.mp3
10.84M
#انسان_شناسی ۲۴
#آیتالله_حقشناس
#استاد_شجاعی 🎤
⚠️ همهی حریفهات رو که کنار زدی،
تازه میرسی به خطرناکترین حریف ❗️
حریفی که اگه حواست نباشه و بهش باج بدی،
تا بخوای بفهمی که داری اسیر میشی؛
به اژدهایی تبدیل میشه و چنان تو رو میبلعه که دیگه نمیتونی بلند شی! ♨️
-کدوم حریف؟
-چرا اینقدر خطرناک؟
-حالا چکار کنم باهاش؟
@Rahee_saadat
4_5924754466816394483.mp3
10.83M
#محبت_درمانی ۶۳
عشــ❤️ـــق، خوابُ از چشمای آدم میگیره!
و برای خلوت با محبوبت، بیقرارت میکنه!
راستی؛
عــ✨ـاشق ترا....شب زنده دارترند!
@Rahee_saadat
بکگراند | 𝖣𝗂𝗌𝗇𝖾𝗒🌸 •
💚تلاوت آیه ۴۵ #سوره_عنکبوت 🎤 قاری: #عبدالرحمن_مسعد @Rahee_saadat
💠پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
امت من چهار گروه هستند:
۱_گروهی نماز می خوانند، ولی در نمازشان سهل انگارند «ویل» برای آنهاست، و «ویل» نام يکي از طبقات زيرين جهنم است، خداوند فرمود:
(فويل للمصلين الذينهم عن صلاتهم ساهون) سوره ماعون آیات ۴ و ۵
پس «ویل» برای نمازگزاران است، آنهایی که در نمازشان سهل انگارند.
۲_ گروهی گاهی نماز می خوانند و گاهی نمی خوانند، پس «غی» مال آنهاست، و «غي» نام يکي از طبقات پايين جهنم است. خداوند متعال فرمود: (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا) .
۵۹ سوره مبارکه مریم
سپس جانشین آن مردم خداپرست قومی شدند که نماز را ضایع کرده و از شهوات پیروی کردند، و اینها به زودي در «غي» افکنده خواهند شد.
۳_ گروهی هیچ وقت نماز نمی خوانند، «سقر» برای آنهاست، «سقر» هم نام یکی از طبقات زيرين جهنم است که خداوند متعال فرمود:
(ما سلککم في سقر قالوا لم نک من المصلين)
سوره مدثر آیه ۴۲
(اهل بهشت از اهل جهنم سئوال می کنند) چه چیزی شما را به «سقر» کشاند؟ در جواب می گویند : ما از نمازگزاران نبودیم.
۴_ گروهی همیشه نماز می خوانند، و در نمازشان خشوع دارند. خداوند متعال فرمود: (قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون)
سوره مؤمنون آیه ۱ و ۲
مؤمنان رستگار شدند، آنهایی که در نمازشان با خشوع هستند. (۳)
امیدواریم خداوند متعال همه ما را از گروه چهارم قرار دهد.🤲🤲🤲
و اقم الصلاة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر.(عنکبوت، ۴۵)
نماز را بپادار، که نماز انسان را از هر کار زشت و منکر باز می دارد و یاد خدا بزرگتر است.
📚منبع: المواعظ العددیه، باب چهارم ، ص 122
@Rahee_saadat
#تلاوت_روزانه 🌺
#سوره_نحل🌺
#صفحه_۲۶۸🌺
💠متن عربی و ترجمه فارسی💠
ترجمه: ترجمه خواندنی قرآن نوشته حجتالاسلام علی ملکی
@Rahee_saadat
#تلاوت_روزانه 🌺
#سوره_نحل🌺
#صفحه_۲۶۸🌺
💠متن عربی و ترجمه فارسی💠
ترجمه: ترجمه خواندنی قرآن نوشته حجتالاسلام علی ملکی
@Rahee_saadat
✨﷽✨
🌼امانت داری
عبدالرحمن بن سیابه می گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه. او کیسه ای که محتوی هزار درهم بود، به من تحویل داد و گفت: این پول را بگیر و از سود آن زندگی خود را اداره کن. بعدا اصل پول را به من برگردان! من با خوشحالی پیش مادرم دویدم و این خبر را به وی رساندم. هنگام شب پیش یکی دیگر از دوستان پدرم رفتم و او زمینه تجارت را برایم فراهم کرد. به این ترتیب که با یاری او مقداری پارچه تهیه کرده، در مغازه ای به تجارت پرداختم. به فضل الهی کار معامله رونق گرفت و من در اندک زمانی مستطیع شدم و آماده اعزام به سفر حج گردیدم.
قبل از عزیمت پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او در میان گذاشتم. مادر به من سفارش کرد که پسرم! قرضهای فلانی را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نیز چنین کردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد که گویا من آن پولها را از جیب خودم به وی بخشیدم و به من گفت: چرا این وجوه را پس می دهی، شاید کم بوده؟ گفتم: نه، بلکه چون می خواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول کسی نزدم باشد.
عازم مکه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدینه به حضور امام صادق (ع) شرفیاب شدم. آن روز خانه امام(علیه السلام) خیلی شلوغ بود. من که در آن موقع جوان بودم، در انتهای جمعیت ایستادم. مردم نزدیک رفته و بعد از زیارت آن حضرت، پاسخ پرسشهایشان را نیز دریافت می کردند.
هنگامی که مجلس خلوت شد، امام به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. فرمود: آیا با من کاری داری؟ عرض کردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سیابه هستم. به من فرمود: پدرت چه کار می کند؟ گفتم: او از دنیا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسلیت گفت و به پدرم رحمت فرستاد. آن گاه از من پرسید: آیا از مال دنیا برای تو چیزی به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه به مکه مشرف شدی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را برای آن بزرگوار شرح دادم. هنوز سخن من تمام نشده بود که امام پرسید: هزار درهم امانتی آن مرد را چه کردی؟ گفتم: یابن رسول الله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالی گفت: احسنت!
سپس فرمود: آیا سفارشی به تو بکنم؟ گفتم: جانم به فدایت! البته که راهنماییم کنید! امام فرمود:
عَلَیک بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ تَشْرَک النَّاسَ فِی أَمْوَالِهِمْ هَکذَا وَ جَمَعَ بَینَ أَصَابِعِه؛
بر تو باد راستگویی و امانت داری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: این چنین. عبدالرحمن بن سیابه می گوید: در اثر عمل به سفارش امام، آن چنان وضع مالی من خوب شد که در مدتی کوتاه سیصد هزار درهم زکات مالم را به اهلش پرداختم.
📙 کتاب بحارالانوار،ج 47، ص 384
@Rahee_saadat