☁️🌞☁️
#تشرف
🍃❤️شرط درک حضور امامزمان(عج)❤️🍃
🌺حجة السلام قدس میگوید:
«روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیای بود که «لُمعَتین» را تدریس میکرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده میشود.
🌸روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم میشود و وی هر چه میگردد آن را پیدا نمیکند و به تصوّر آنکه بچه هایش برداشته و از بین بردهاند، نسبت به بچهها و خانواده عصبانی میشود، مدتی بدین منوال میگذرد و چاقو پیدا نمیشود و عصبانیت آقا نیز تمام نمیشود.
🍀🌹روزی آن شاگرد بعد از درس به استاد میگوید:
«آقا، چاقویتان را در جیب جلیقۀ کهنۀ خود گذاشتهاید و فراموش کردهاید، بچهها چه گناهی دارند.» آقا یادش میآید و تعجب میکند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.
🌿🌼از اینجا دیگر یقین میکند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او میگوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت میشود، میگوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف میشوید؟
🔮استاد اصرار میکند و شاگرد ناچار میشود جریان تشرّف خود را خدمت آقا به او بگوید.
🔮استاد میگوید: عزیزم، این بار، وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح میدانند چند دقیقهای اجازۀ تشرّف به حقیر بدهند.
🌷مدتی میگذرد و آقای طلبه چیزی نمیگوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمیکند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی میگوید:
آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ میبیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا میکند.
🌷آقا میگوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرمودهاند به حقیر بگویید، چون شما قاصد پیام بودی (و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین)
🌴آن طلبه با نهایت ناراحتی میگوید آقا فرمود:
🌱 ☝️«لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما میآیم.»🌱
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#آخرالزمان
🌷آقا امیرالمؤمنین علیه السلام:
🌻در آخرالزمان برکت از سال و ماه و روز و هفته و ساعت برداشته میشود.
هر سالی به قدرت یک ماه
و هر ماهی به قدر یک هفته،
و هر هفته ای به اندازه
یک روز و هر روزی به قدر
یک ساعت میگذرد
❌و در آن زمان سختیها
بسیار شده و عمرها کوتاه میگردد.
📗کنز العمال، جلد۱۴، صفحه۲۴۴
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#داستانک
🔸پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
🔸پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
🔸روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
🔸وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
🔹ای کاش از الطاف پنهان حق سر در میآوردیم که این گونه ناسپاس خدا نباشیم.
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴تاوان امید بستن به غیر از خدا!
🌺جبرئيل در زندان نزد حضرت يوسف آمد و گفت:
🔹اي يوسف چه كسي تورا زيباترين مردم قرار داد؟
✨فرمود: پروردگار
🔹چه كسي ترا نزد پدر محبوب ترين فرزندان قرار داد؟
✨فرمود : خدايم
🔹چه كسي كاروان را به سوي چاه كشانيد؟
✨فرمود:خداي من
🔹چه كسي سنگي كه اهل كاروان در چاه انداختند از تو باز داشت؟
✨ فرمود:خدا
🔹چه كسي از چاه ترا نجات داد ؟
✨فرمود : خدايم
🔹چه كسي ترا از كيد زنان نگه داشت؟
✨فرمود:خدايم
🌟اينك خداوند مي فرمايد : چه چيز تورا بر آن داشت كه به غير من نياز خود را باز گوئي؟
🔴پس هفت سال در ميان زندان بمان (به جرم اينكه به ساقي سلطان اعتماد كردي و گفتي : مرا نزد سلطان ياد كن )
🌸یوسف علیه السلام به قدری پشیمان شد و در زندان ناله و گريه كرد كه اهل زندان به تنگ آمدند و قرار شد يك روز گريه كند و يك روز آرام بگيرد...
📘نمونه معارف ج3 ص 280
📗لئالی الاخبار ص 92
☁️🌞☁️
(🌤) ازصبح که بر می خیزید تا عصر
هدیه ای پیشکش #آقای خود کنید
تا عصر که آقا #پرونده شما را می بیند
لبخندی و دعایی ازوجود نازنینشان
بر روی پرونده شما منعکس شود ...
(👌)وچه هدیه ای بهتر از #قرآن
@bachehaeyaseman