eitaa logo
بچه های آسمان ۳۱۳
1.2هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
16هزار ویدیو
83 فایل
آنهایی که دلشان میخواست در کربلای حسین (ع) بودند,بدانند,امروز,هر لحظه یک کربلاست جنگ،جنگ نفس گنه آلودس وهوای هوس، واین طرف میدان مهدی فاطمه(س) غریب وتنها اشک می ریزد. مهدی یاوران #گناه نمیکنند!همین» خادم کانال @nafas_aseman_313 تبادل @i_11n8
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ هر قطره دریا میشود وقتی صحرا شکوفا🌱 میشود وقتی بیایی رمز تمام قفلهای بستهٔ ما🔒 یک لحظه پیدا میشود وقتی بیا ای عزیز دل فاطمه به زخم دل شیعه💔 مرحم بزار 🌸🍃 ‎‎‌‌‎ @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ قسمت ۱۳ 🔵عاقبت ریا هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم. 🔆 نیک که به راحتی می توانست قدم بردارد، با دیدن وضع من به عقب برگشت و از من خواست که دستم را برگردن او آویزم، تا شاید کمکم کند. ❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم، ✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد. 🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت. وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟ 🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد. 💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟ ✨نیک لبخندی زد و گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی. ❓گفتم: کدام مزد؟! گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی. ✅باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد. حسرت و ندامت وجودم را فرا گرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی؟! 🔵مقام شهیدان 🔷همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بی‌انتها ادامه می‌دادیم؛ در حالی که گرمای طاقت‌فرسای آسمان برای لحظه‌ای قطع نمی‌شد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود. 💥در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم. 🌼 صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آن‌ها باقی ماند. ◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: این‌ها چه کسانی بودند؟! نیک گفت: این‌ها گروهی از شهیدان بودند. با شگفتی تکرار کردم: شهیدان ؟!!! گفت: آری، شهیدان. گفتم: مقصدشان کجاست؟ گفت: وادی السلام. با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و پرسیدم: وادی السلام ؟! گفت: آری. گفتم: ما مدت‌هاست که این مسافت طولانی و پررنج و محنت را بر خود هموار کرده‌ایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛ آنگاه تو می‌گویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟ 🌸نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت: تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت می‌کردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی. تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطره‌ای که از خونشان بر زمین می‌نشیند، تمام گناهانشان را از میان بر می‌دارد. و راه را بر ایشان هموار می‌سازد. 🌺در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد می‌شوند آن‌ها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی می‌کنند. 🍃به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب... ✍ادامه دارد.. @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔴هر عملی،نتیجه و عکس العملی دارد ✅یکی از شاگردان بزرگوار شیخ رجبعلی خیاط گفت: فرزند دو ساله‌ام - که اکنون حدود چهل سال دارد - در منزل کار بدی کرده بود و مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید. 🔰خانم پس از یک ساعت تب کرد، تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز شصت تومان پول نسخه و دارو شد، ولی تب قطع نشد، بلکه شدیدتر شد. ❄️ مجدداً به پزشک مراجعه کردیم و این بار چهل تومان بابت هزینه درمان پرداخت کردیم که در آن روزگار برایم سنگین بود. 🔵باری، شب هنگام جناب شیخ را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم همسرم نیز در ماشین بود، جناب شیخ که سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفتم: والده بچه‌هاست، تب کرده. ⚡️دکتر هم بردیم ولی هرکاری میکنیم تب او قطع نمی‌شود. 🌸شیخ نگاهی کرد و خطاب به همسرم فرمود: « بچه را که آن طور نمی‌زنند! استغفار کن، از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب می‌شود. » ✳️پس چنین کردیم و تب او قطع شد! @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🛑چرا خدا گناهانمونو خودش نمیبخشه که به شفاعت دیگران در قیامت نیاز نداشته باشیم؟ یا مثلا سوال پیش اومده چرا ما برای گرفتن حاجت باید به یا و.. توسل کنیم؟ چرا خود نده؟ ‌‌‌ ✍چند تا‌ دلیل داره! 🔴‌اولیش اینه که شاید خدا میخواد مردم تواضع داشته باشن در بـرابـر بـنـده های صالح خدا ،تا اون و غرورشون رو ازشون بگیره! ‌‌ ‌مثل که خدا بهش گفت در برابر آدم کن، اما شیطان با تکبر گفت محاله! آدم کیه مگه؟ خدایا من در برابر خودت فقط سجده میکنم و بس! ‌‌ این تکبرش باعث شد از دستور خدا سرپیچی و در نهایت بدبخت بشه! ‌‌ ✅پس وقتی آدم بدونه بنده های صالح خدا روز اجازه دارن،ناخوداگاه دوست داره بهشون نزدیک بشه،غرورشو میذاره کنار و ازشون تاثیر و بهره های خوب میگیره. ‌ ✅یک علت دیگش اینه که شفاعت یه پاداشی هست از طرف خدا برای بنده های صالحش! ‌ 🌷یعنی خدا میگه چون فلانی بنده ی خوب منه، بخاطر اون هرکیو بگه میبخشم... خب این قدرت خودش یه نوع پاداش برای بنده های خوب خداست دیگه. ‌‌ ‌ممکنه براتون سوال بشه که خوب کیا بهشون مقام شفاعت تعلق میگیره؟ ‌جوابش اینه که کسانی میتونن که ظرفیتش رو به دست آورده باشن. ‌ 🔆مثلا شما رو میبینی که یکسان به همه چیز میتابه، اما آینه نور رو میگیره و منعکس میکنه اما مثلا خاک این قدرت رو نداره. ‌ 📛پس بستگی به ظرفیت ما داره که این رحمت خاص الهی بهمون تعلق بگیره یا نه. ‌ ‌ از جمله کسانی که ظرفیت شفاعت رو دارن میشه اول از همه به اهل بیت،بعد و درجات بعدی شهدا و بندگان و خاص خدا اشاره کرد. اینها کسانی هستن که خدا خیلی به دلشون و خواسته هاشون راه میاد . ‌اما معلوم نیست من نوعی برای خودم دعا کنم موانع اجابت بذارن دعاهام مستجاب بشه یا نه! ‌ ‌🚫‌و مساله آخر اینکه یه عده هستن که در قیامت نه تنها آدم خوبی نبودن بلکه شفاعت آدمهای مومن هم شامل حالشون نمیشه! ‌ 🔥مثل ،مثل کسانی که رو سبک بشمرن(یکی در میون بخونن) مثل کسانی که روز قیامت رو انکار میکنن و... ‌ ‌اینا باید انقدر بکشن تا تهش بالاخره خدا بستگی به نوع گناهشون حالا یا ببخشتشون یا نه... @bachehaeyaseman
دعای خیر آهو! روایتی از مهربانی شهید سلیمانی که در بحبوحه جنگ با هیولای داعش حواسش حتی به دعای بچه‌ آهوها هم بود @bachehaeyaseman
🔸یک روز با جناب شیخ به جایی می رفتیم، یکدفعه دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لباس شیک آنچنانی داشت نگاه می کند! ❗️از ذهنم گذشت که جناب شیخ به ما می گوید: چشمتان را از نامحرم برگردانید و حالا خودش اینطور نگاه می کند!؟ ایشان فهمید وگفت: تو هم می خواهی ببینی که من چه می بینم؟ پس ببین. 🔥من نگاه کردم! دیدم صحنه عوض شد، از بدن آن زن، مثل اینکه آتش و سُرب مذاب به اطراف می ریزد و بسیار صحنه وحشتناکی است! ⚡️حتی آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبال او بود سرایت می کرد. جناب شیخ رجبعلی خیاط گفت: این زن راه می رود و مردم را همین طور باخودش به آتش جهنم نزدیک می کند... 📙نسیمی از ملکوت. @bachehaeyaseman
پاک بودن وظیفه ماست؛ بابت پاک بودنمون از خدا طلبکار نباشیم! @bachehaeyaseman
هــمـیـــــــشـــــــه در خیابان از ⇦ دیدنم 👀 لذت می بَرَد...😍 میدانی چه کسی؟ ⇦ خــــدا را میگویم☺️❣ @bachehaeyaseman
🕊 بعد‌از‌شهادت‌ آقا محسن ؛ دیدم علی همش میوفته ! میخواستم ببرمش دکتر... شب‌ محسن اومد تو خوابم بهم گفت : خانم ، علی چیزیش نیست منو میبینه میخواد بغلم کنه نمیتونه !😭 👈یادمون نره شهدا زنده اند💔 @bachehaeyaseman
🛑تحریم کنندگان شب یلدا، را جشن گرفتند!!!! 🔥 سلبریتی های خارج نشین که در هفته های اخیر نقش لیدر اغتشاشات را بازی کرده و تمام تلاششان را کردند تا شادی در ایران را به هر بهانه ای از شب یلدا تا تولد و... را تحریم کنند 😐شب گذشته به مناسبت آغاز سال جدید میلادی و کریسمس جشن گرفتند!! واقعا طرفدارای اینا، از حجم اینهمه تناقضاتی که میبینن و بازی ای که با فهم و شعورشون میشه ناراحت نمیشن؟!🤔 @bachehaeyaseman
🔺اینم تبلیغ خارجیا برای ▪️خودشون برای جوانی جمعیت و ترغیب به فرزند اوری از هر فرصتی استفاده میکنن، اونوقت ایرانیا رو میخوان سرگرم پت بازی و سگ و گربه گردونی کنن @bachehaeyaseman
❗️هرچی آدم تحصیلکرده و باشعور و فهمیدست طرفدار جمهوری اسلامیه، برعکسش هرچی اپوزیسیون و دلقک و سلبریتی بیسواده ضد جمهوری اسلامی! @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در قلب شعار «زن، زندگی، آزادی» چه می‌گذرد؟ 🔺صدها مرد یک دختر ۱۲-۱۳ساله را محاصره و به‌شدت مضروب می‌کنند. 🔸چرا؟ چون برخلاف عرف به تماشای مسابقه موتورسواری رفته. 🔸کجا؟ سلیمانیه در کردستان، همان‌جا که در ۱۰۰ روز گذشته خود را ولی‌دم «مهسا امینی» دانست و با شعار «ژن، ژیان، ئازادی» خود را نجات‌دهنده حقوق زنان شیراز و همدان و اصفهان جا زد. 💬 علیزاده @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «ویژگی عجیب دعای ندبه» 👤 استاد 🔅 کسی که عصاره تمام انبیا و اولیاست، باید خوشحال باشیم که در این دوره‌ایم... @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 براندازها، حرف درست هم زیاد دارن! حرف حق هم زیاد دارن! برای همینه که ما ممکنه دچار تردید بشیم! چون از کنار حرف حق، فقط متعصبان و جاهلان ساده رد میشن ❌. با حرف‌های حق‌شون چکار باید کرد؟ معیار تشخیص چیه؟ @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸در‌ِ خانه‌ی امام زمان را بزن!! (داستان شنیدنی وآموزنده مرد صابونی) 👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار 👈حتما ببینید و نشر دهید. ‌‌‌‌ 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 ناگفته های تاریخی در موضوع جمعیت 🔸فرزندآوری و بررسی تحولات تاریخی با محوریت خانواده و جمعیت ♻️ انقلاب جنسی و بلایی که بر سر آمریکا آورد!! ⭕️ لزوم عبرت گیری از تاریخ ✅ محمدمسلم وافی @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم رپ اسلامی_انقلابی گوش بدید😊 رپ دوزبانه "تو زنده ای" دروصف حاج قاسم👌 شبزده حرف نداره، انقلابی مشتی... صدای خوبی هم داره انصافا ➖ما تو خط استمرار ❌بی استمداد ⚔علیه اسکتباریم 👈🏿فراری از استبداد 👈🏿تو قوت دادن به استقلالیم💪🏻 @bachehaeyaseman
❤️ یابن‌الحسن دیر می‌شود آمدنتان و نزدیک ‌می‌شود رفتن ما نگذار به گور ببریم آرزوی دیدنتان را ... اللهم عجل لوليک الفرج بحق سيدتنا الزينب علیها السلام @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۴) 🔵آتش حسرت 🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم: چه مقامی! چه منزلتی! در حالیکه من مدت‌هاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیده‌ام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد می‌رسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند. 🔘اشک بر گونه‌هایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد. ♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود... 🔵 گردباد شهوات 🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم می‌شد و در حال حرکت بود. با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود می‌چرخد. با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟ ✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود می‌چرخد. ⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟ نیک گفت: دست‌هایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. 💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک می‌شد و اضطراب مرا افزایش می‌داد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد. 🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل می‌کردم. 🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را می‌شنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد می‌کشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد! 🌾 لحظات بسیار سختی را سپری می‌کردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم. دست‌هایم سست و گوش‌هایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمی‌شنیدم. 📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم... ❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم می‌داد. 🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بی‌وفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح می‌دهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی. ❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافه‌اش اندکی کوچک‌تر شده بود. بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشته‌ای؟ 💠 با ناراحتی گفت: هر چه می‌کشم از دست نیک است. با تعجب پرسیدم: از نیک؟! گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راه‌های مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود. 🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ 🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر می‌شوم و گوشت‌های بدنم ذوب می‌شود. و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند. 💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی... ✍ ادامه دارد... @bachehaeyaseman
👆بخاطر همینه که میگن تو جهنم عالم پیدا میکنی، اما عاقل نه... @bachehaeyaseman