☁️🌞☁️
🔴چگونه آیت الله بهجت بدون انجام هیچ مستحباتی، به مقامات بالا رسید؟!
✍آیت الله فاطمی نیا:
💥عده اي گمان ميكنند صاحبان كرامت فقط با نمازهاي طولاني و روزه هاي زياد به اين مقامات ميرسند!
⭕بله! صاحبان كرامت و اولياء خدا همه اين عبادات را نيز انجام ميدهند،
♻️ اما مطلب مهم اين است كه ريشه كرامت آنها تسليم بودن در برابر خداست. كسي كه تسليم خداست، خوابش هم عبادت است.
🔆آیت اللّه العظمي بهجت در اوايل جواني كه در نجف بودند،
به امر پدرشان تمام مستحبات را ترك كرده بودند و فقط اشتغال به واجبات داشتند.
🔺️ روزي يكي از دوستانشان ميگويد: اينجا (نجف) كه پدرت نيست و اگر مستحبات انجام دهي متوجه نميشود؛ پس چرا انجام نميدهي؟
🔸️جواب داده بودند انجام دادن مستحبات خلاف رضايت پدرم هست! (چه متوجه بشوند چه نشوند)
💥ولي همين آيت الله بهجت در سن شانزده سالگي صاحب كرامت بود و ريشه آن هم حالت تسليم ايشان در برابر خدا و اوامر خدا و پدر بود.
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ(قسمت ۵)
◾️عجب پروندهای! کوچکترین عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود.
در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر میدیدم...
💠در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه احساس کردم تمام کوههای عالم بر گردنم آویختهاند.
💥چون خواستم سبب این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش.
گفتم تا چه زمان باید سنگینی این طوق را تحمل کنم؟
گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من نکیر و منکر برای سؤال کردن میآیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود.
🍀رومان این را گفت و رفت..
✅هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای عجیب و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر میشد و ترس و وحشت من بیشتر...
🔘 تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آنها آهنی بزرگ در دست دارند که هیچکس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند.
☑️در همین حال یکی از آن دو جلو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا میشنیدند، میمردند.
✨ لحظهای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟
⚜ از شدت ترس و وحشت زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمیآمدند.
⚡️ سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم.
💥درست در همین لحظه که همه چیز را تمام شده میدانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای شایستهترین انسانها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید.
💠و این بار آنها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند،
🌺دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبلهام کعبه میباشد...
🔷نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر میرسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم🔥 گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمیدادی جایگاهت اینجا بود،
💐 سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از بهشت داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند.
با وزش نسیم بهشتی قبرم پر نور و لحدم وسیع شد. حالا مقداری راحت شدم.🍀
🍂از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار مسرور و خوشحال بودم.
سرور و شادمانیم ار اینکه در اولین امتحان الهی سربلند بیرون آمدم، چندی نپایید و رفته رفته نوعی احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد.
❄️ با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ با آنها رابطه و انس فراوان داشتم. اما اینک دستم از همه آنها کوتاه است.
♦️سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید، عطر بیشتر و بیشتر میشد.
✨در حالیکه پرونده اعمال بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و ...
✍ادامه دارد..
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#آرامش
👌اراده خداوند بالاتر از هر اراده اے است
#برادرانیوسف خواستند
او رابفروشندڪه #بردهشود، اما پادشاه شد...
👈#خواستندمحبتش را از دل پدر خارج ڪنند، اما محبتش #بیشتر شد...
#ازنقشههایبشرنبایددلهرهداشت...
👌چرا ڪه اراده ے خداوند بالاتراز هر اراده اے است...
یوسف میدانست، تمام درها بسته هستند،
#امابهخاطرخدا ؛
حتے به سوے درهاے بسته هم دوید...
✍و تمام درهاے بسته برایش باز شد...اگر تمام درهاے دنیا هم به رویت بسته شد،
#بهدنبالدرهايبستهبرو
چون خداے "تو"و "یوسف"
یڪیست...
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🥀قال الإمام عليّ عليه السلام:
💐جاهِدْ شَهْوَتَكَ وَ غالِبْ غَضَبَكَ وَ خالِفْ سوءَ عادَتِكَ، تَزْكُ نَفْسُكَ وَيَكْمُلْ عَقْلُكَ وَ تَسْتَـكْمِلْ ثَوابَ رَبِّكَ؛
🌺حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
🌹با هوا و هوست مبارزه كن، بر خشمت مسلّط شو و با عادت هاى بدت مخالفت كن، تاروحت پاك و عقلت كامل گردد و پاداش پروردگارت را به تمامى دريافت نمايى.
غررالحكم، ح 4760
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢مهمترین برنامه شیطان در آخرالزمان❗️
درو کردن مؤمنین در #آخرالزمان⚠️
کلیپی زیبا با سخنان شنیدنی استاد #عالی
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_صوت_مهدویت
#دختران_شیعه_و_شکستن_قلب 💔
#مهدی_فاطمه(س)
حجاب
حیا
‼️اگر با امام زمانیم…
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 توضیحات استاد #رائفی_پور در موکب مع امام منصور درباره برگزاری هرچه پرشورتر #عید_بیعت
📆 وعده ما: آغاز امامت امام زمان (۵شنبه ۱۶ آبان) در اجتماع عظیم مردمی بیعت با امام زمان در کل کشور
🔶#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴عاقبت طمع و گدایی،در عین بی نیاز بودن!
🔶اسماعيل بن احمد مي گويد: سر راه امام حسن عسكري (علیه السلام) نشستم، وقتي كه از نزديك عبور مي كرد،از فقر خود شكايت كردم و در خواست كمك نمودم!
🔹 گفتم: به خدا يك درهم بيشتر ندارم، صبحانه و شام نيز ندارم!
🌷آن حضرت فرمود: به اسم خدا،سوگند دروغ مي خوري... چون تو 200 درهم زير خاك پنهان كرده اي.
🌿سپس به غلامش فرمود: هر چه همراه داري به اسماعيل بده.
🍀غلامش صد دينار به من داد.
⚘سپس امام حسن عسکری به من فرمود: اين را بدان كه هرگاه احتياج بسياري به آن دينارهائي كه در زير خاك نهاده اي پيدا كردي، از آنها محروم خواهي شد.
🔮اسماعيل مي گويد: همان گونه كه امام حسن فرموده بود، همانطور شد...
🌟 زيرا 200 دينار در زير خاك پنهان نموده بودم، تا براي آينده ام پس انداز باشد.
☇اما مدتي گذشت نياز شديد به آن پيدا نمودم، رفتم تا آن را از زير خاك بيرون آورم، خاك را رد كردم ديدم پولها نيست.
❄معلوم شد پسرم اطلاع پيدا كرده و آن پولها را از آنجا برداشته و فرار كرده است..
🔰چيزي از آن پولها به دستم نرسيد و طبق فرموده امام حسن علیه السلام در حالت شديد نياز از آن پولها محروم شدم.
📙اصول کافی،باب مايفصل به دعوي المحق و المبطل حدیث 14، ص 509 -
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🛑 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ (قسمت ۶)
♻️در حالیکه پرونده اعمالم بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و از دیدن شخصی که روبرویم نشسته بود در تعجب فرو رفتم. جوانی خوش سیما و خوش سیرت بود، که با انگشت، اشک از گوشه چشمانم پاک کرد و لبخندی هدیه ام نمود.
🌸به نشانه ادب،سلام کردم و در مقابلش دو زانو، برجای نشستم و خیره به چشمان زیبایش، حیرت زده زیر لب زمزمه کردم:
فتََبارکَ اللهُ احسُنُ الخالقینَ.
💥پس آنگاه با صدایی رسا پرسیدم: شما کیستید که دوست و همدم من در این لحظه های وحشت و غربت گشته اید؟
در حالیکه لبخندی بر لبانش، نقش بسته بود، پاسخ داد: غریبه نیستم، از آشنایان این دیار توام و همدم و مونست در این راه پرخطر.
❄️گفتم: زهی توفیق... اما به راستی تو کیستی؟ بی شک از اهالی آن دنیای غریب نیستی، زیرا در تمام عمر کسی به زیبایی تو ندیده و نیافته ام.
🌷با همان لبخند که بر لبانش نقش بسته بود با طعنه گفت: حق داری مرا نشناسی! چرا که در دنیا به من کم توجه بودی.
من نتیجه ذره، ذره اعمال خیر توام که اینک مرا به این صورت می بینی. نامم نیک و هادی و راهنمای تو در این راه پر خطر می باشم.
🔵آنگاه از من خواست که پرونده سمت راستم را به او بسپارم. پرونده را به او سپردم و گفتم: از اینکه مرا از تنهایی رهایی بخشیدی، و همدم و همراه من در این سفر خواهی بود بسیار ممنونم و سپاسگذار.
🌹گفت: تا آنجایی که در توانم باشد، برای لحظه ای تنهایت نخواهم گذاشت. مگر آنکه...
⚡️رنگ از رخسارم پرید، وحشت زده پرسیدم: مگرچه؟ گفت مگر آنکه آن شخص دیگر که هم اکنون از راه می رسد بر من غلبه یابد که دیگر خود می دانی و آن همراه! پرسیدم آن شخص کیست؟
💥 گفت: تا آن جا که به یاد دارم، فقط نامه اعمال سمت راستت را به من سپردی...
🔥اما نامه اعمال سمت چپ تو، هنوز بر شانه ات آویزان است و چیزی نمی گذرد که شخصی دیگر که نامش گناه است، آن را از تو باز پس خواهد گرفت. آنگاه اگر او بر من غلبه پیدا کند با او همنشین خواهی شد، وگر نه در تمام این راه پر خطر تو را همراه خواهم بود.
〽️گفتم: پرونده او را می دهم تا از اینجا برود. نیک گفت: او نتیجه اعمال ناپسند و گناه توست و دوست دارد در کنارت بماند.
گفتگوهامان ادامه داشت، تا اینکه احساس کردم بوی بسیار نامطبوعی شامه ام را آزار می دهد. آن بوی متعفن تمام فضا را پر کرد و باعث قطع گفتگوهایمان شد. در این لحظه هیکل زشت و کریهی در قبر ظاهر شد....
✍ ادامه دارد..
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🌸امام حسن عسکری علیه السلام
🌺بئسَ العَبد عَبدٌ یَکُون ذاوجهَین و ذالسَانینِ، یطرِی أخاه شَاهِداً، و یأکله غائباً، إن أَعطی حَسَده، و إن ابتَلی خَانَه
🌹چقدر بد است بنده دورو و دو زبان، که در حضور برادرش او را می ستاید و در غیاب او بدگوئیش می کند. اگر عطایی به برادرش رسد حسد برد، و اگر گرفتار گردد او را وانهد.
📚تحف العقول، ص ۵۱۸
@bachehaeyaseman
#توجه و #عنایت #امام_زمان(عج) به شیعیان در زمان غیبت
✨امیرالمؤمنین(ع):
《به پروردگار علی قسم!
حضرت مهدی بین مردم است و در مسیر رفتوآمد مردم و خانه و بازار مردم، درشرق و غرب عالم تردد دارد. با مردم سخن میگوید و بر ایشان سلام میکند》
✨عنایت امام دائمی است گاه در قالب دفع بلا از ایشان و گاه در قالب دعا برای شیعیان و هدایت مردم از طرق مختلف و وساطت و عنایت به علمای دین، امدادهای غیبی و ...
📚بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۵۳، ص۱۷۵
@bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تیزر مراسم #عید_بیعت سال ۱۳۹٨
📆وعده ما: پنجشنبه ١۶ آبان ،سالروز آغاز امامت امام زمان
👥باحضور با شکوه دراجتماع بزرگ مردمی #بیعت با امام عصر درسراسر کشور
👤مشاهده محل های برگزاری در👇
Eidebeyat.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 زخم زبان و #عواقب آن
قابل #توجه افرادی که تیکه میندازن و زبان تند دارن
#استاد_رائفی_پور
@bachehaeyaseman
28-Tasharof dar samera.mp3
5.05M
#تشرف
▫️ما از تو به غیر تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است
#داستان_تشرف به محضر امام عصر علیه السلام در حرم مطهر سامرا و تاثیر شگرف آن.
@bachehaeyaseman
4_732471625399665093.mp3
8.81M
🏴این حسن ها چقدر مظلومند
◾️ (روضه #امام_حسن_عسکری (ع)
▪️بانوای: حاج میثم مطیعی
@bachehaeyaseman
🌺سالروز آغاز امامت آخرین مرد نجات
مایه ی نزول برکات
✨حضرت حجه بن الحسن المهدی (عج) بر همه شیعیان و چشم براهان حضورش مبارک باد..💐✨💫🌹
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#تشرف
🔴ده سوال علما و پاسخ های امام زمان عج...
✅آیت الله مهدی احدی(شاگرد حضرات آیات بهجت ، حسن زاده آملی ، جوادی آملی ، وحید خراسانی و ...) نقل میکند:
💠جمعی در 27 خرداد 1372 (مطابق با روز پنجشنبه 26 ذی الحجه 1413) به محضر آقا ولی عصر ارواحنا له الفداء می رسند.
🔆ین مطلب از قضایایی است که مسجل است برای ما و برای دوستان ما در مسجد.
به مقام معظم رهبری هم گفته شد.البته ایشان راضی نبود پخش شود.ولی ضرورت هایی که دیدیم،ما هم یک وظیفه ای داشتیم .
✅من اینجا این نامه را می خوانم:
✨گفت :نزدیک باب السلام شدیم ، دیدیم سید بزرگوار نورانی آمد.
💥سلام کردیم ، جوابی نشنیدیم. شاید جواب سلام را داد ولی ما متوجه نشدیم.
✅عرض کردیم:
سید بزرگوار...سؤالاتی داریم،اجازه می دهید ما سؤالاتمان را مطرح کنیم ؟
🌸حضرت فرمودند: سؤالاتتان را بپرسید.
⚠️سؤال اول:
شما را در مدینه می توان دید؟
🌹حضرت لبخند زد، فرمود: تا چه کسی باشید؟
✅نماز را شروع کرد و ما به او اقتدا کردیم.
⚠️سؤال دوم را پرسیدیم:
برای دیدن آقا(شما)چه باید کرد؟
🌸در جواب فرمود :
شما اصرار نورزید.همین که علاقه دیدار آقا را دارید،ثواب را می برید.
⚠️سؤال سوم:
برای ظهور شما چه باید کرد؟
🌸فرمود: دعا کنید .
⚠️سؤال چهارم :
ظهور شمارا چگونه زمینه سازی کنیم ؟
🌸فرمودند : آنچه که اهل بیت فرمودند عمل کنید.
⚠️سؤال پنجم : کجا و چگونه باید شروع کنیم ؟
🌸آقا فرمود : بچه های خود را خوب تربیت کنید ، تا امام زمان سربازان خود را از نسل شما انتخاب کند.
⚠️سؤال ششم : آیا حضرت مهدی سربازان خود را از نسل جمهوری اسلامی انتخاب می کند؟
🌸فرمودند: بله.
⚠️سؤال هفتم : آیا انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای مورد عنایت شما بود؟
🌸فرمودند: بله مورد عنایت من بود.
⚠️سؤال هشتم : اگر بخواهیم حافظ کل قرآن بشویم،چه کنیم ؟
🌸آقا فرمود : اگر متوسل به مادرم فاطمه (سلام الله علیها) و اهل بیت (علیهم السلام) شوید ، حافظ کل قرآن می شوید.
⚠️سؤال نهم : اگر بخواهیم اهل بیت از ما راضی باشند چه کنیم ؟
🌸امام به حدیث امام صادق بسنده کرد،
فرمودند :
به حدیث امام صادق عمل کنید ." كونوا لنا زينا و لا تكونو علينا شينا " ، برای ما خوار نباشید برای ما زینت باشید .
⚠️یکی یک سؤالی کرد که امام گریه کرد ، جواب نداد...
من می دانم اگر این سؤال را عرض کنم ، قلب ها می شکند . و آن سؤال این است که گفت آقا...گفت بله .
⚠️سؤال دهم : آقا ، قبر مادرت فاطمه (سلام الله علیها) کجاست؟
🌸آقا گریه کرد...از درب باب السلام با ناراحتی داشت می رفت...
💠گفتند : آقا بایست تو را به خدا...
💫یک نوری آقا را گرفت و رفت،دیگر نگاه نکرد...
📘منبع:
به نقل از آیت الله مهدی احدی با فایل صوتی
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🔴 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ(قسمت ۷)
♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگهان گناه دست کثیف و متعفنش را بر گردنم آویخت و قهقهه زنان فریاد بر آورد: خوشحالم دوست من، خوشحالم و... و باز همان قهقهه مستانه اش را سرداد.
🔰ترس و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفت. زبانم به لکنت افتاد و طپش قلبم شدت یافت و دیگر هیچ نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم، سرم بر زانوی نیک بود.
💠اما با دیدن چهره خون آلود نیک غم عالم در دلم نشست. گمان کردم که آن هیکل متعفن یعنی گناه بر او فائق آمده و پیروز گشته. اما نیک که دانست چه در قلبم می گذرد، صورت بر صورتم نهاد و آهسته گفت: غم مخور، بالاخره توانستم پس از یک درگیری و کشمکش پرونده اش را بدهم و او را برای مدتی از تو دور سازم.
♦️برخواستم و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، دست بر گردن نیک انداختم و گفتم: من دوست دارم تو همیشه در کنارم باشی. از آن شخص بد هیکل زشت رو بیزارم و ترسان. راستی که تنهایی به مراتب از بودن در کنار او، برایم لذت بخش تر است. چرا که وقتی گناه، در کنارم قرار می گیرد، وحشتی بزرگ به من دست می دهد.
🔶نیک با حالتی خاص گفت: البته او هم حق دارد که در کنار تو باشد، زیرا این چیزی است که خودت خواسته ای. با تعجب گفتم: من؟! من هرگز خواهان او نبودم. گفت: به هر حال هر چه باشد اعمال خلاف و گناه تو او را به این شکل درآورده است، و به ناچار بار دیگر او را در کنار خویش خواهی دید.
🔘از این گفته نیک خجل زده شدم و سخت مضطرب، و در حالیکه صدایم به شدت می لرزید، پرسیدم: کی؟ کجا؟ گفت: شاید در مسیر راهی که در پیش داریم....
💠گفتم: کدام راه؟ کدام مسیر؟ گفت: به واسطه بشارتی که نکیر و منکر به تو دادند، جایگاه تو منطقه ای است در وادی السلام، و تو باید هر چه زودتر خودت را آماده سفر به آن مکان مقدس کنی.
💥گفتم: وادی السلام کجاست؟ گفت: مکانی است که هر مومنی را آرزوی رسیدن به آنجاست و بناچار بایستی از بیابان برهوت نیز بگذری، تا در مسیر راه از هر ناپاکی و آلودگی پاک گردی،
🔴 و البته به واسطه رنج و مشقتی که خواهی برد، گناهانت ذوب خواهد شد. آنگاه با سلامت به مقصد خواهی رسید.
🍃گفتم: برهوت چگونه جایی است؟ گفت: کافران و ظالمان در آن جای گرفته و عذاب برزخی می شوند.
آنگاه از من خواست که خود را برای آغاز این سفر پر مشقت آماده سازم.
✍ادامه دارد...
@bachehaeyaseman