eitaa logo
بچه های آسمان ۳۱۳
1.2هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
15.9هزار ویدیو
83 فایل
آنهایی که دلشان میخواست در کربلای حسین (ع) بودند,بدانند,امروز,هر لحظه یک کربلاست جنگ،جنگ نفس گنه آلودس وهوای هوس، واین طرف میدان مهدی فاطمه(س) غریب وتنها اشک می ریزد. مهدی یاوران #گناه نمیکنند!همین» خادم کانال @nafas_aseman_313 تبادل @i_11n8
مشاهده در ایتا
دانلود
☁️🌞☁️ 🥀🥀 🔟 🔹روزهاى روشن گرى، روز ششم ربيع الأول تا روز آخر ربيع الثانى سال 11 هجرى قمرى 🔶56 ـ مبارزه اقتصادى فاطمه(عليها السلام) فاطمه(س) از يك طرف داغدار پدر است، هنوز مصيبت او را فراموش نكرده است، از طرف ديگر مظلوميّت على(ع)، قلب او را به درد آورده است. اگر چه فاطمه(س) بيمار شده است، امّا هنوز به فكر يارى امام خود است. فاطمه(س)كسى است كه ساليانه هفتاد هزار دينار سرخ درآمد دارد. آيا مى دانى اين مقدار يعنى چقدر پول؟ بيش از سيصد كيلو طلاى سرخ!102 57 ـ تصميم براى غصب فدك در گوشه اى از مدينه جلسه اى تشكيل شده است. در اين جلسه خليفه همراه با عُمَر و جمع ديگرى حضور دارند. عُمَر مشغول سخن گفتن با خليفه است: ــ اى خليفه! تو مى دانى كه مردم بنده دنيا هستند و همه به پول علاقه دارند، تو بايد فدك را از فاطمه بگيرى تا مردم به اين خاندان علاقمند نشوند.103 ــ امّا فدك از آنِ فاطمه است، همه مردم اين را مى دانند، سه سال است كه فدك در دست اوست. ــ من فكر همه چيز را كرده ام، فقط كافى است نماينده و كارگزار فاطمه را از فدك بيرون كنى. ابوبكر سخن عُمَر را قبول مى كند، عدّه اى را مأمور مى كند تا به فدك بروند و كارگزار فاطمه(س) را از آنجا بيرون كنند. 🔹58 ـ اعتراض على(عليه السلام) به غصب فدك على(ع) به ابوبكر اين نامه را مى نويسد: "به خدا قسم، اگر اجازه داشتم با شما جنگ مى كردم و با شمشير خود همه شما را به سزاى كارهايتان مى رساندم...من همان كسى هستم كه در جنگ ها به استقبال مرگ مى رفتم، آيا يادتان هست چگونه به قلبِ دشمن، حمله مى كردم؟ امّا من امروز در مقابل همه سختى ها صبر مى كنم". 59 ـ ترس شديد ابوبكر ابوبكر دستور مى دهد تا مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد براى مردم سخنرانى كند. ابوبكر چنين مى گويد: "اى مردم! من مى خواستم پولِ فدك را صرف تقويت سپاه اسلام بنمايم، امّا على با اين نظر مخالفت كرده و مرا تهديد كرده است، گويا او با اصل خلافت من مخالف است. من از همان روز اوّل، از درگير شدن با على مى ترسيدم و از جنگ با او گريزان بودم".104 🔸60 ـ عُمَر، خليفه را دلدارى مى دهد عُمَر برمى خيزد و چنين مى گويد: "خليفه! چرا اين قدر ترسو و ضعيف هستى؟ من چقدر زحمت كشيدم تا اين خلافت را براى تو آماده كردم، امّا تو حاضر نيستى از آن بهره مند بشوى. من بودم كه نيروهاى شايسته و كاردان را گرد تو جمع كردم و دشمنانت را آرام كردم. اگر من با تو نبودم على، استخوان هاى تو را در هم شكسته بود... از تهديد على وحشت نكن". چه بسا كه سخنان ابوبكر و عمر، چيزى جز عوام فريبى نباشد، آنان قبلاً با هم هماهنگ كرده بودند و اين سخنان را گفتند تا مردم را فريب بدهند.105 🔹61 ـ نقشه ترور على(عليه السلام) جلسه اى در خانه ابوبكر با حضور عده اى برگزار مى شود، در اين جلسه خالدبنوليد هم حضور دارد، آنها از خالد مى خواهند كه فردا صبح، هنگام نماز، على(ع) را به قتل برساند.106 اسماء بنت عُمَيس، همسر ابوبكر است، امّا اين زن با شوهرش از زمين تا آسمان تفاوت دارد، اين زن از شيعيان على(ع)است.107 اسماء كنيز خود را صدا مى زند و به او مى گويد: ــ همين الآن به خانه على(ع) برو، و سلام مرا به او برسان و اين آيه قرآن را بخوان و برگرد. ــ كدام آيه؟ ــ آيه 20 سوره قصص، آنجا كه خدا از زبان دوست حضرت موسى(ع)مى گويد: "اى موسى، مردم مى خواهند تو را بكشند پس هر چه زودتر از اين شهر خارج شو". 🔶كنيز به درِ خانه فاطمه(س) رسيده است، او در مى زند، على(ع)در را باز مى كند، كنيز آيه قرآن را مى خواند. على(ع) در جواب مى گويد: "سلام مرا به اسماء برسان و بگو خداوند نگهبان على است". كنيز خداحافظى مى كند و به خانه برمى گردد.108 ..... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @bachehaeyaseman
🍀مرحوم دولابی ره: 🔆بچه‌ها خوبند، قشنگند. به بچه‌ها خیلی ایراد نگیرید؛ اغلب پدر و مادرها به قصد خوبی کردن به بچه‌ها و تربیت آنها بچه‌ها را خراب می‌کنند چون علم ندارند. 💥حالا که علم نداریم حداقل به حال خودشان بگذاریم و دائم به آن‌ها امر و نهی نکنیم و اذیت‌شان نکنیم. 🔴با همین به اصطلاح تربیت کردن‌هاست که پدر و مادرها بچه‌ای را که با فطرت متولد شده است به راست یا چپ منحرف می‌کنند و یواشکی آن‌ها را یهودی یا نصرانی می‌کنند. ❤️پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر نوزادی بر فطرت الهی متولد می‌شود تا اینکه پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی می‌کنند. 🍃به نظر من اصلاً به بچه دست نزنید. 🔰خودت درست راه برو، بچه که در کنار تو است همین که تو را می‌بیند، برای ساخته شدنش کافیست. 🌸چقدر ائمه(علیهم السلام) فرمودند: مردم را با عمل‌تان و نه با زبان‌تان به راه دین دعوت کنید ... @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔴نقش پدرها در شخصیت فرزند! 🍃آیت الله حائری شیرازی: 🔸حوصلۀ پدر، بچه را با شخصیت می کند ☘پدر وقتی خوش‌اخلاق و با تحمل و باحوصله باشد، بچه باشخصیت می‌شود. 💥حوصلۀ پدر، حوضی است که بچه در آن رشد می‌کند. 🌾 بچه، مثل «ماهی» است و «حوصلۀ پدر» مثل حوض. آن پدری که حوصله‌اش زیاد است، مثل است و بچه تا حدّ ماهی‌های دریاچه رشد می‌کند و بزرگ می‌شود. 💠 پدری که از این هم باحوصله‌تر است، مثل یک دریاست، بچه مثل ماهی در ، به اندازۀ قدرت و جرأت پیدا می‌کند. 🔵شما ببینید حسین بن علی (علیه‌السلام) فرزند دریاست، در دریای حوصله پدرش و جدّش رشد کرده است، از این جهت است که یک شخصیت زنده و بزرگ است... @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔴راحت ترین راه تربیت اسلامی فرزندان! 💎راحت‌ترین راه این است که پدر، دست خانواده را بگیرد و به مسجد بیاورد. 🍀همه آن‌ها در مسجد چیزهایی می‌‌بینند که آن‌ها را تربیت می‌کند. 💥بچه می‌‌بیند مردم نماز می‌‌خوانند؛ لذا نماز خواندن بر او چاپ می‌‌خورد. 💥 می‌‌بیند در ماه رمضان همه روزه می‌‌گیرند، چاپ می‌‌خورد. 💥می‌‌بیند عده‌ای منبر می‌‌روند و از می‌‌گویند، چاپ می‌‌خورد. 💥می‌‌بیند روضه می‌‌خوانند و گریه می‌کنند، چاپ می‌‌خورد. 💠خلاصه همه‌ی این‌ها است. بدون زحمت، خود به خود بچه‌‌‌ها بار می‌‌آیند. 🍀انسان می‌‌بیند بعد از مدتی بچه نماز می‌‌خواند و حمد و سوره‌اش هم درست شده است. 🔰اما اگر بخواهی آن‌ها را به مسجد نیاوری و خودت آن‌ها را درست کنی، حتی اگر بیست و چهار ساعت هم بنشینی، درست نمی‌‌شود. 📘از بیانات عارف بزرگ،آیت الله خوشوقت @bachehaeyaseman.
💠تلنگر.. شاید امروز آخرین فرصت توست از دستش نده! @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ⭕️ ویژه / روایتگری و گریه های شدید حاج قاسم کنار اروند در فراق همرزمانش 💧به همه شهدا 💧به یاد شهید قاسم سلیمانی 💧به یاد قلبهای پاک شهدا 🌹 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❣ @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️روایت از بزرگی که حاج قاسم به پا کرد از روح مطهر او، از اعماق دل تشکر می کنیم 🌹 @bachehaeyaseman
🍃 *﷽ 🍃 ﷽❣ ❣﷽ صوت زیبای تو آرامشِ جان است بیا وَجه پُر نور تو از دیده نهان است بیا دل عُشاق بِسوزد زغمِ دوریِ تو قَد ِ عالم زفراقِ تو کمان است بیا تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج اللهــم عجــل لولیـک الفــرج                @bachehaeyaseman
بچه های آسمان ۳۱۳
☁️🌞☁️ 🥀#حوادث_فاطمیه🥀 #قسمت🔟 🔹روزهاى روشن گرى، روز ششم ربيع الأول تا روز آخر ربيع الثانى
☁️🌞☁️ 🥀 🥀 ️⃣1️⃣ 🔹62 ـ نماز صبح و پشيمانى ابوبكر مردم آماده مى شوند تا نماز خود را با ابوبكر بخوانند، على(عليه السلام) در گوشه اى از مسجد، نمازِ خودش را مى خواند، خالد در مكان مناسبى قرار مى گيرد. 🔸نماز برپا مى شود، طرفداران ابوبكر به او اقتدا مى كنند، آخرِ نماز است، ابوبكر تشهد مى خواند. الآن وقت آن است كه ابوبكر سلام نماز را بخواند. امّا چرا او سكوت كرده است؟ گويا او نمى داند چه كند. سلام نماز را بدهد يا نه؟ اگر سلام بدهد خالد شمشير خواهد كشيد. ابوبكر قبل از سلام مى گويد: يا خالد! لاتَفْعَلَنَّ ما أَمَرْتُكَ: اى خالد! آنچه گفتم انجام نده! و سپس سلام مى دهد. اكنون على(ع) از جاى خود برمى خيزد، و رو به خالد مى كند: ــ اى خالد، خليفه به تو چه دستورى داده بود؟ ــ به من گفته بود كه گردن تو را بزنم. 🔹در اين هنگام، على(ع) دست مى برد و با يك حركت، خالد را بر زمين مى اندازد و گلوى او را مى گيرد. خالد فرياد مى زند و مردم را به كمك مى طلبد، عباس عموى پيامبر جلو مى آيد و از على(ع) مى خواهد خالد را رها كند.109 63 _خطبه فاطمه ( علیهاالسلام) وقتی فاطمه (س) متوجه می شود که خلیفه برای کشتن علی (ع) نقشه ريخته است بسيار ناراحت مى شود. آنها حقّ على(ع) را گرفتند، فدك را غصب كردند، اكنون مى خواهند على(ع)را هم از فاطمه(س) بگيرند. ديگر نمى توان سكوت كرد، وقت فرياد است. فاطمه(س) مى داند كه امروز تمام حقّ در قامت على(ع) جلوه كرده است و او براى يارى على(ع)به مسجد مى آيد. فاطمه(س) در گوشه اى از مسجد مى نشيند، در همان جا پرده اى مى زنند. سكوت بر فضاى مسجد، سايه افكنده است.110 🔶64 ـ سخنان آتشين فاطمه(عليها السلام) فاطمه(س) سخن خود را آغاز مى كند: "من خداى بزرگ را براى همه آن نعمت هايى كه به ما داده است شكر مى كنم، من گواهى مى دهم كه پدرم، محمّد فرستاده اوست...". او سخن خويش را اين گونه ادامه مى دهد: "شما سخن پيامبر خود را در مورد على رها كرديد و به دنبال هوس هاى خود رفتيد، شما به خاندان پيامبر خود خيانت كرديد". سپس رو به انصار (مردم مدينه) مى كند و مى گويد: "اى كسانى كه دين پدرم را يارى كرديد! چرا به دادخواهى من جواب نمى دهيد؟...".111 65 ـ پاسخ ابوبكر ابوبكر با صداى بلند به فاطمه(س)مى گويد: "...من خدا را شاهد مى گيرم كه از پيامبر شنيدم كه فرمود: "ما پيامبران، هيچ ثروتى از خود به ارث نمى گذاريم، ما فقط، علم و حكمت به ارث مى گذاريم،و هر چه از ما باقى بماند براى همه مردم است".112 🔸66 ـ پاسخ فاطمه(عليها السلام) به ابوبكر صداى فاطمه(س) در فضاى مسجد مى پيچد: "اى ابوبكر! قرآن مى گويد كه سليمان از داوود ارث برد، مگر داوود پيامبر نبود، پس چگونه شد كه سليمان از او ارث برد؟...".113 67 ـ نجواى فاطمه(عليها السلام) با قبر پدر اكنون، فاطمه(س) رو به قبر پيامبر مى كند و چنين مى گويد: "تا زمانى كه تو زنده بودى همه مردم به من احترام مى گذاشتند و من پيش همه عزيز بودم، ولى اكنون كه تو از ميان ما رفته اى، در حقّ من ستم مى كنند و من هر لحظه در فراق تو اشك مى ريزم".114 مسجد سراسر اشك و گريه مى شود، سر و صداها بلند مى شود، هياهويى بر پا مى گردد.115 🔹68 ـ نگرانى ابوبكر از عذاب يك روز از خطبه فاطمه(س) مى گذرد، خليفه براى فريب افكار عمومى، به تكاپو مى افتد. او به عُمَر چنين مى گويد: ــ ديدى كه فاطمه چگونه مرا از عذاب فرداى قيامت ترساند. ــ تو نماز بخوان، دين خدا را به پا دار، به مردم احسان و نيكى كن، ديگر نگران نباش، مگر قرآن نخوانده اى؟ ــ چطور؟ ــ قرآن در سوره هود در آيه 114 مى گويد: "كارهاى خوب، گناهان را پاك مى كند"، تو فاطمه را ناراحت كرده اى امّا اين يك گناه است وقتى تو كارهاى خوب زيادى انجام دهى مى توانى آن گناه را از بين ببرى. ــ اى عُمَر، تو چقدر غصّه و غم هاى مرا بر طرف ساختى، خدا تو را براى من نگه دارد.116 البته مشخص است كه ناراحتى ابوبكر، سياست او بود، اگر او واقعاً پيشمان بود بايد حكومت را به على(ع) تحويل مى داد. 🔶69 ـ توهين ابوبكر به خاندان عصمت! مسجد پر از جمعيّت شده است، ابوبكر بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: "او روباهى است كه شاهدش دم اوست. او همانند امّ طِحال است، همان زنى كه دوست داشت نزديكان او دامن آلوده باشند. ببينيد او چگونه فتنه انگيزى مى كند. نگاه كنيد او چگونه دیگران را به یاری خود دعوت می کند". 117 ..... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🌕واسطه گری خداوند در قیامت، برای مسأله حق الناس 🌸رسول خدا صلى الله عليه و آله در حالى كه نشسته بودند، ناگهان لبخندى بر لبانشان نقش بست ، به طورى كه دندان هايشان نمايان شد! از ايشان علت خنده را پرسيدند، ✨ فرمود: - دو نفر از امت من مى آيند و در پيشگاه پروردگار قرار مى گيرند؛ يكى از آنان مى گويد: 🔸خدايا! حق مرا از او بگير! 🌹خداوند متعال مى فرمايد: حق برادرت را بده ! 🔹آن دیگری عرض مى كند: خدايا! از اعمال نيك من چيزى نمانده، متاعى دنيوى هم كه ندارم . 🔸 آنگاه صاحب حق مى گويد: پروردگارا! حالا كه چنين است از گناهان من بر او بار كن ! 🌹پس از آن اشك از چشمان پيامبر صلى الله عليه و آله سرازير شد و فرمود: آن روز، روزى است كه مردم احتياج دارند گناهانشان را كسى حمل كند. 🌹خداوند مهربان به آن كس كه حقش را مى خواهد مى فرمايد: چشمت را برگردان ، به سوى بهشت نگاه كن ، چه مى بينى؟ 🔸او سرش را بلند مى كند، آنچه را كه موجب شگفتى اوست - از نعمت هاى خوب مى بيند، عرض مى كند: 🔸پروردگارا! اينها براى كيست ؟ 🌹پروردگار مى فرمايد: براى كسى است كه بهايش را به من بدهد. 🔸عرض مى كند: چه كسى مى تواند بهايش را بپردازد؟ 🌹مى فرمايد: تو. 🔸مى پرسد: چگونه من مى توانم ؟ 🌹مى فرمايد: به گذشت تو از برادرت. 🔸عرض مى كند: خدايا! از او گذشتم . 🌹بعد از آن ، خداوند مى فرمايد: دست برادر دينى ات را بگير و وارد بهشت شويد! 🌟آن گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: پرهيزكار باشيد و مابين خودتان را اصلاح کنید... 📚بحارالانوار،ج7،ص89 @bachehaeyaseman
🌺پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم): ✳️یکي از افراد(فلان قبيله)که شهيد شده به خاطر سه درهم که به فلان يهودي بدهکار بوده بر دَرِ بهشت زنداني گشته و به وي اجازه ورود نمي‌دهند! 📙طبرسي،ج ١،ص٣٣٣ @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔱راهکار خداوند برای زیبایی و شادابی پوست! 🔴چه خوب میشد اگر بجای اینکه دنبال آخرین راهکارهای غربی باشیم برای زیبا ماندن و انجام انواع و اقسام عمل های وحشتناک! 🌟 سری بزنیم به داروخانه ی خالق انسان،کسی که انسان را خودش آفریده و قطعا بهتر از هرکس دیگری به ساختار و راز و رمزش اگاه هست... 🌹امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فرمودند: ✨پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ♻️«برادرم عیسى علیه السلام) به شهرى عبور نمود که در آن مرد و زنى‏ فریاد مى ‏کردند، حضرت به آنها فرمود: شما را چه مى شود و چرا فریاد مى ‏کنید؟ 🔵 آن مرد عرض کرد: اى پیامبر خدا، این همسر من است و هیچ بدى هم ندارد بلکه زنى است صالحه . ولى در عین حال دوست دارم از او جدا شوم. 🌸حضرت عیسى (علیه السلام) فرمود: به هر حال بگو چه نقصى در او است که مى‏ خواهى از وى جدا شوى؟ 💠آن مرد عرضه داشت: بدون این که پیر شده باشد صورتش شکسته و فرسوده شده... 🌺حضرت به آن زن فرمود: اى زن دوست دارى طراوت صورتت به تو برگردد؟ ✨ آن زن عرضه داشت: آرى. حضرت فرمود: هر گاه غذا تناول مى‏ کنى،پیش از سیر شدن از آن دست بکش؛ زیرا طعام وقتى در شکم و معده زیاد شد طراوت و نشاط صورت را مى‏ برد. ✳️زن به این دستور عمل نمودو بعد از مدتی طراوت و شادابی صورتش دوباره بازگشت... 📒شیخ صدوق، علل الشرایع، ترجمه ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ‏ج ۲، ص ۵۹۰- ۵۹۱، انتشارات مؤمنین‏، قم، چاپ اول، ۱۳۸۰ش @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔵تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج (قسمت اول) 🔴 در سال 1336 هجری از تهران به همراه جمعی از برادران به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. در آن زمان چیزی حدود 250 تومان تا 300 تومان می‌گرفتند و با ماشین‌هایی قرار‌داد می‌بستند که ما را به مکّه رسانده و از آن جا به عراق بازگردانند. 🔵من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیت‌الله الحرام مشرّف می‌شدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت می‌کردم. 💠آن سال در راه بازگشت به عراق بخاطر مسائلی،عربستان قوانینی وضع کرده بود و آن اینکه ماشین‌های زائران خانه خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند. ✍ماشین ما دو راننده به نام‌های محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّه تهران بودند. 💠هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی می‌کرد. از قضا ماشینِ ما در آخر صف، پشت سر همه ماشین‌ها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد 🚫 شروع کرد به غُرولُند کردن و این که: ای بابا در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم. ⛔️️ باید از صفِ ماشین‌ها خارج ‌شویم و برویم در جلوی ماشین‌های دیگر قرار بگیریم. 🔴گم شدن در بیابان 🔰اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشین‌ها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد، اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. 🔹من به خاطر سفرهای متمادی می‌دانستم که بیابان‌های عربستان بی‌سروته و بی انتهاست. ⚡️لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد... 🔵اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازه کافی آب و بنزین داریم و می‌توانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم. 🔹او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند. کم ‌کم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم. ♦️وقتی از ماشین پیاده شدم؛ فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمده‌ایم‼️ 🔹به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همین‌جا بیتوته می‌کنیم و فردا صبح از همان راهی که آمده‌ایم، باز می‌گردیم». 🔹فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم. جهت‌های متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید. 🔴فردا صبح روز سوم، آب و بنزین هم تمام شد. ☑️همه وحشت ‌زده و ناامید شده بودیم. من به عنوان روحانی کاروان گفتم: «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد. اما چاره‌ای هم نیست، 🌟بیاید همگی به امام زمان(عج) متوسّل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید، زهی سعادت و خوشبختی، اما اگر به فریاد ما نرسد همگی در این بیابان مُرده، طعمه حیوانات خواهیم شد.. 🔴بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بی‌رمق بیفتد، هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود 🍃که اگر مرگ به سراغ ما آمد، در آن گودال‌ها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمه حیوانات نشود 🌪و با گذشت زمان، باد وزیده و شن‌ها را روی ما بریزد و در زیر شن‌ها مدفون شویم... ✍ادامه دارد... @bachehaeyaseman
🌹راهکارهای آیت الله بهجت ره برای ارتباط نزدیک با حضرت ولی عصر (عج)... @bachehaeyaseman
🛑اگر یک نماز صبحت قضاشود... @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ راز خدایان و فرازمینی ها ( موجودات فضایی ) پرستش جن از گذشته تا امروز هالیوود و بستر سازی برای پذیرفتن جنیان و شیاطین ✍ایمان اکبرآبادی @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ایرانی بهتره یا خارجی؟ 🔰 بدون هیچ تعصبی این صحبت‌های علمی پروفسور کرمی درباره تفاوت واکسن ایرانی و خارجی رو ببینید @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ برای امام زمانت یوسف باش 👌 باور می‌کنید می‌توانید معشوق امام زمان باشید. 👤 استاد پناهیان 👌 🤲 در این ایام مبارک ظهور و سلامتی و خوشنودی امام زمان علیه السلام را از خدا بخواهیم @bachehaeyaseman
﷽❣ ❣﷽ سلام آقا دوباره و ما در تکاپوی ظهورت بگو که می شود آیا شویم یک لحظه شاهد بر عبورت ☀️تعجیل درظهور و سلامتی مولاعج پنج ☀️ 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @bachehaeyaseman
زیارت امام زمان عج🌸 در روز جمعه✨ @bachehaeyaseman
بچه های آسمان ۳۱۳
☁️🌞☁️ 🥀 #حوادث_فاطمیه🥀 #قسمت1️⃣1️⃣ 🔹62 ـ نماز صبح و پشيمانى ابوبكر مردم آماده مى شوند تا
☁️🌞☁️ 🥀 🥀 ️⃣1️⃣ 🔶منظور ابوبكر از اين سخن ها كيست؟ يعنى او چه كسى را روباه مى داند، چه كسى دم روباه است؟ منظور ابوبكر اين است: "فاطمه(س) براى برپا نمودن فتنه، على(ع)را جلو انداخته است و او را شاهد خود قرار داده است". 🔸به راستى امّ طِحال چه كسى بوده است؟ او زن بدكاره اى بود كه در روزگار جاهليّت به فسق و فجور مشهور بود، او زنان فاميل خود را به زنا تشويق مى كرد، اكنون ابوبكر، چه كسى را به آن زن تشبيه مى كند؟ 70 ـ اعتراض اُمّ سَلَمه اُمّ سَلَمه (همسر پيامبر) فرياد برمى آورد: "اى ابوبكر! آيا تو به فاطمه چنين طعنه مى زنى؟ مگر نمى دانى فاطمه، همچون جانِ پيامبر و پاره تن اوست؟...چرا فراموش كرده ايد كه شما در حضور پيامبر هستيد و او شما را مى بيند؟ واى بر شما، به زودى سزاى كارهاى خود را خواهيد ديد".118 ابوبكر دستور مى دهد تا حقوق يك سال ام سلمه را قطع كنند.119 🔹71 ـ اذان بلال يك روز، فاطمه(س) به ياد روزگار پدر و اذان بلال مى افتد. بلال با خود عهد كرده است كه بعد از وفات پيامبر، ديگر اذان نگويد، به بلال خبر مى دهند كه فاطمه(س)دوست دارد صداى اذان تو را بشنود. بلال به مسجد مى آيد و آماده است تا موقع اذان شود و براى شادى دل فاطمه(س)اذان بگويد: "الله أكبر، الله أكبر"، اين صداى بلال است كه به گوش مى رسد. صداى ناله فاطمه(س) بلند مى شود.... وقتى كه بلال مى گويد: "أشهد أنّ محمّداً رسول الله". فاطمه(س)ضجّه مى زند و بى هوش بر روى زمين مى افتد، به بلال مى گويند: "ديگر اذان نگو كه فاطمه(س)ديگر طاقت ندارد"، بلال اذان خود را قطع مى كند.120 🔹72 ـ ياد پدر مهربان فاطمه(س)هميشه دستمال بر سر خود بسته است. هر وقت كه او حسن و حسين (عليهما السلام) را مى بيند اشكش جارى مى شود، زيرا با ديدن آنها، خاطراتى براى او زنده مى شود. فاطمه(س) چنين مى گويد: "حسن جانم! حسين جانم! آيا به ياد داريد چگونه پيامبر شما را در آغوش مى گرفت و مى بوسيد؟ او كه شما را خيلى دوست داشت كجا رفت؟ چرا او به اينجا نمى آيد و شما را در آغوش نمى گيرد؟".121 روزهاى اندوه، روز اول ربيع الثانى تا 12 جَمادى الأولى سال 11 هجرى قمرى 🔶73 ـ اعتراض فاطمه(عليها السلام) به غصب فدك فاطمه(س) تصميم مى گيرد نزد خليفه برود و با او سخن بگويد: ــ اى ابوبكر! تو كه ادّعا مى كنى خليفه پيامبر هستى، چرا فدك مرا غصب نموده اى و كارگزار مرا از فدك اخراج كرده اى؟122 ــ مگر فدك، مالِ توست؟ ــ آيا نشنيده اى كه پيامبر فدك را به من بخشيد؟ ــ اى دختر رسول خدا، برو براى اين سخن خود شاهد بياور.123 با آن كه حق با فاطمه(س) بود و لازم نبود شاهدى بياورد، زيرا فدك مدّت ها در تصرّف او بود، ولى در اينجا او قبول مى كند و مى رود تا شاهد بياورد. آن روز كه پيامبر، فدك را به فاطمه(س) داد اُم اَيمَن و على(ع)شاهد بودند. ..... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @bachehaeyaseman
بچه های آسمان ۳۱۳
☁️🌞☁️ 🔵تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج (قسمت اول) 🔴 در سال 1336 هجری از تهر
☁️🌞☁️ 🛑تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت امام زمان عج(قسمت دوم) ✳️همه مشغول کندن قبر شدند و هر یک برای خود قبری کند، 💠سپس به حاجیان گفتم: جلوی قبر خود بنشینند تا به چهارده معصوم(علیه السلام) توسّلی بجوییم و خودم شروع به خواندن دعای توسّل کردم. 🌕ابتدا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، بعد به حضرت زهرا(سلام الله علیها و سپس به سایر امامان(علیه السلام) 🔵وقتی به امام عصر(علیه السلام) رسیدم، روضه‌ای خواندم و گریه زیادی کردیم. در این حال الهام شد بهم که همه با هم «آقا» را با این ذکر بخوانیم: 🌹« یا فارس الحجاز أدرکنا، یا اباصالح المهدی ادرکنا، یا صاحب‌الزمان ادرکنا» 🔷همه با حال ناامیدی و گریه و زاری این ذکر شریف را تکرار می‌کردیم و آقا را صدا می‌زدیم. ✨به حاجیان گفتم: « با خدا قرار بگذارید که اگر نجات یافتیم همه اموالی که به همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم، با خدا عهد ببندیم که اگر نیازمندی به ما مراجعه کرد در حقّ او کوتاهی نکنیم و بقیة عمرمان را در برآوردن نیازهای مردم کوشا و ساعی باشیم». 🔰بعد از توسّل و توجّه، هر کسی مشغول راز و نیاز با خدای خود شده، من هم از جمع، جدا شدم و پشتِ تپة کوچکی رفتم و با خدای خود سخنانی گفتم که بماند. 🌟به امام زمان عرضه داشتم: «آقا جان اگر الان به فریاد ما نرسی، پس کی و کجا به فریادمان خواهی رسید». 🍃گریه و توسل عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در مدّت عمرم چنین حالت شیرینی چه قبل و چه بعد از آن حادثه، دیگر در من پیدا نشد 🌺در حال توسّل و تضرّع بودم که یک مرد عرب، به همراه هفت شتر که بارهایی بر آنان بود، در برابرم ظاهر شد.... ✳️خیال کردم از عرب‌ های حجاز است و احیاناً شتربانی است که تصادفاً از این بیابان عبور می‌کرده است. 💠با دیدن او به حدّی خوشحال شدم که از شادی در پوست خود نمی‌ گنجیدم. با خود گفتم: این آقا حتماً راه رسیدن به «جریه» را می‌داند. ♻️درحال شادمانی بودم که دیدم آن آقا به طرف من آمد، من هم از جا برخاستم و با خوشحالی به طرف او رفتم و به او سلام کردم. 🌺در پاسخ فرمود: «علیکم السلام و رحمةالله و برکاته». 🔹به هم که رسیدیم روبوسی کرده، من صورت او را بوسیدم. شمایل او در اوج زیبایی و جذّابیّت بود، و چشم و ابرو و صورت بسیار زیبا و نورانی داشتند🌺 ✨پس از سلام و روبوسی به زبان عربی فرمودند: «ضیّعتم الطریق؛ راه را گم کرده‌اید؟» گفتم: بله. ✨فرمودند: من آمده‌ام که راه را به شما نشان دهم. 💠عرض کردم: خیلی ممنون. ✨بعد فرمودند: از این راه مستقیم بروید و از میان آن دو کوه بگذرید، به دو کوه دیگر می‌رسید، از میان آن‌ها هم بگذرید، جادّه برای شما نمایان می‌شود بعد طرف چپ را بگیرید تا به جریه برسید. 🌺آقا پس از نشان دادن راه فرمودند: « النذور الّذی نذرتم لیس بصحیح؛ نذرهایی که کرده‌اید، صحیح نیست». عرض کردم: چرا، آقای من؟ 🌸فرمودند: «نذر شما مرجوح است، اگر همه دارایی خود را در راه خدا انفاق کنید چگونه به عراق می‌روید؟ 💥در حالی که شما چهل روز در عراق می‌باشید و به زیارت امام حسین(علیه السلام) و امیرمؤمنان(علیه السلام) و سایر امامان(علیه السلام) مشرّف می‌شوید، اگر آن چه راه همراه دارید، در راه خدا انفاق کنید، ⛔️در مسیر، بدون خرجی می‌مانید و مجبور به تکدّی و گدایی می‌شوید و تکدّی هم حرام است. آن‌چه را از مال و دارایی به همراه دارید، الان قیمت کرده و بنویسید و وقتی به وطن خودتان رسیدید به اندازه آن در راه خدا انفاق کنید، اکنون عمل به نذرتان مرجوح است. ✍ادامه دارد.. @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔹سال 72 در محور فكه اقامت چند ماه هاى داشتيم. ارتفاعات 112 ماواى نيروهاى يگان ما بود. بچه ها تمام روز مشغول زيرورو كردن خاك هاى منطقه بودند. شب ها كه به مقرمان بر مى گشتيم، از فرط خستگى و ناراحتى، با هم حرف نمى زديم! مدتى بود كه پيكر هيچ شهيدى را پيدا نكرده بوديم و اين، همه رنج و غصه بچه ها بود. 🔶يكى از دوستان براى عقده گشايى، معمولا نوار مرثيه حضرت زهرا(عليها السلام) را توى خط مى گذاشت، و ناخودآگاه اشك ها سرازير مى شد. من پيش خودم مى گفتم: «يا زهرا! من به عشق مفقودين به اينجا آمده ام; اگر ما را قابل مى دانى مددى كن كه شهدا به ما نظر كنند، اگر هم نه، كه برگرديم تهران...». ✅روز بعد، بچه ها با دل شكسته مشغول كار شدند. آن روز ابر سياهى آسمان منطقه را پوشانده بود و اصلا فكه آن روز خيلى غمناك بود. بچه ها بار ديگر به حضرت زهرا(عليها السلام)متوسل شده بودند. قطرات اشك در چشم آنان جمع شده بودند. هركس زير لب زمزمه اى با حضرت داشت. 🔅در همين حين، درست رو به روى پاسگاه بيست و هفت، يك «بند» انگشت نظرم را جلب كرد. 💠با سرنيزه مشغول كندن زمين شدم و سپس با بيل وقتى خاك ها را كنار زدم يك تكه پيراهن از زير خاك نمايان شد. مطمئن شدم كه بايد شهيدى در اينجا مدفون باشد. خاك ها را بيشتر كنار زدم، پيكر شهيد كاملا نمايان شد. خاك ها كه كاملا برداشته شد، متوجه شدم شهيدى ديگر نيز در كنار او افتاده به طورى كه صورت هردويشان به طرف همديگر بود. 🌀بچه ها آمدند و طبق معمول، با احتياط خاك ها را براى پيدا كردن پلاك ها جستجو كردند. با پيدا شدن پلاك هاى آن دو ذوق و شوقمان دو چندان شد. در همين حال بچه ها متوجه قمقمه هايى شدند كه در كنار دو پيكر قرار داشت، هنوز داخل يكى از قمقمه ها مقدارى آب وجود داشت. 🍃همه بچه ها محض تبرك از آب قمقمه شهيد سر كشيدند و با فرستادن صلوات، پيكرهاى مطهر را از زمين بلند كردند. در كمال تعجب مشاهده كرديم كه پشت پيراهن هر دو شهيد نوشته شده: «مى روم تا انتقام سيلى زهرا بگيرم... 🌸شادی ارواح پاک شهدا صلوات🌸 منبع: www.aviny.com @bachehaeyaseman