eitaa logo
بچه های آسمان ۳۱۳
1.2هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
15.5هزار ویدیو
83 فایل
آنهایی که دلشان میخواست در کربلای حسین (ع) بودند,بدانند,امروز,هر لحظه یک کربلاست جنگ،جنگ نفس گنه آلودس وهوای هوس، واین طرف میدان مهدی فاطمه(س) غریب وتنها اشک می ریزد. مهدی یاوران #گناه نمیکنند!همین» خادم کانال @nafas_aseman_313 تبادل @i_11n8
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه های آسمان ۳۱۳
☁️🌞☁️ 🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۱۸) 🍀عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را می‌شناختم در اطراف رهبر
☁️🌞☁️ 🔴 (قسمت ۱۹) ☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمی‌شود کاری کنی که من برگردم؟ ♦️ نمی‌شود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود. اصرار کردم... 🔆لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی. 🍀 به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود. 💠 مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد. ♦️ به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم. هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم. پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند. 🔰در تمام لحظات، شاهد کارهای ایشان بودم. مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت. حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمی‌خواستم حتی برای لحظه‌ای از آن لحظات زیبا دور شوم. 🍃 من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم. چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم. افراد گرفتار را دیدم. من تا چند قدمی رفتم. مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد... 🌸حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود. دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آن‌ها می‌خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند. 💠 همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد... 💥مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. 🔆 یکی دو نفر از بستگان می‌خواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند... به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم.... 🔰بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم. 💥احساس می‌کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، باطن اعمال و رفتار... 🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم می‌ترسیدم باطن غذا را ببینم... ✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها می‌کرد. ☘ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم. ⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم... 🌟دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم. ❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمی‌توانستم ادامه دهم. 💠خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم. چقدر لحظات زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود. با یک نگاه آنچه می‌خواستیم منتقل می‌شد.حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود. ✅ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که شده بودن! 🔷می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟! ادامه دارد... @bachehaeyaseman
بخشش و مهربانی بی اندازه ..🌺 @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔵نتیجه ی ناامید نشدن از درگاه الهی 🔰ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯﻧﯽ ﭘﺎﮎ ﺳﺮﺷﺖ ﻧﺰﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ علیه السلام ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: 🌹ﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺻﺎﻟﺢ ﻋﻄﺎ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﺪ . 🌸ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ نیز ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﻋﻄﺎ ﮐﻨﺪ. 🌟 در همان حال ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: که ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﻭ ﻧﺎﺯﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ. 🌹ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ. 💠ﺯﻥ غمگین ﺭﻓﺖ ﻭ یکسال ﺑﻌﺪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﮔﻔﺖ یا موسی میشود دوباره ﺩﻋﺎ ﮐﻦی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻫﺪ؟ 🌺ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ علیه السلام باز ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ ﻭباز ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ✨ﮐﻪ ای موسی ﻣﻦ ﺍﻭﺭﺍ ﻧﺎﺯﺍ ﻭ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ. 🌹ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ باز ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ که ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ ﺗﻮﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﻡ.. ⚡️ﺁﻥ ﺯﻥ غمگین ﺭﻓﺖ .... 🌹ﺑﻌﺪ ﺍﺯ یکسال ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺍﺷﺖ. ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﮐﯿﺴﺖ؟ 🍃زن ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. 🌸ﭘﺲ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺗﻮ فرمودی ﺍﻭﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﯼ؟! 💥ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻘﯿﻢ، ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﺣﯿﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪ... 🌟ﭘﺲ ﺭﺣﻤﺘﻢ ﺑﺮ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ او ﭘﯿﺸﯽ ﮔﺮﻓﺖ... 📔از مجموعه داستان های پیامبران @bachehaeyaseman
🔸می‌دانستم با کسی زندگی می‌کنم که حتی به خانواده اش نمیتواند سربزند! همیشه درحال مهاجرت از این محله به آن محله وازاین شهربه آن شهر... بالاخره فعالیت های ایشان آن قدر برای ساواک اهمیت داشت که در آن زمانی که دلار هفت تومان بود، برای سر این بزرگوار شش میلیون تومان جایزه گذاشته بودند!... . 💝 وقتی میگفت «من می‌دانم حتماًمادرم (حضرت زهرا )کاری می‌کند» من واقعاً حضور حضرت زهرا(سلام الله علیها) را احساس میکردم که آنجا ایستاده است!... یک روز به من گفت «بالاخره می‌بینی! یک روزی جمهوری اسلامی می‌شود. امام خمینی به  تشریف می‌آورند... پیشگویی‌هایی می‌کرد که من امروز آنها را به چشم می‌بینم! 🌟حتی یک بار گفت، «آقایی به نام سیدعلی رئیس جمهور می‌شود و پس از مدتی هم   میکند ؛ به خدا هرکس دست از این آقا سیدعلی بکشد ضرر کرده است! ». چون نام خودش هم سید علی بود، گفتم، «نکند خودت می‌خواهی رئیس جمهور شوی؟» ✍جواب داد«نه! من آن موقع نیستم. مسئولیت من خیلی سنگین است.» این چیزی است که شهید اندرزگو به گفت... 🌺شادی روح همه شهدا صلوات🌺 @bachehaeyaseman
🛑لشگر های بی اختیار و برده‌ ی غرب! که برای مهسا امینی اشک تمساح ریختید!! زمین شیراز از خون هموطنانتون رنگین شد، نظری ندارید؟؟ @bachehaeyaseman
🔥هر کس در گل آلود کردن فضای کشور نقش داشته و باعث شده تروریستها از التهاب فضای امنیتی کشور سوءاستفاده کنن،در ریخته شدن خون این بیگناهان شریک است.. ✊لعنت الله علی قوم الظالمین @bachehaeyaseman
🔺‏آیا میدانستین خانواده مهسا امینی اهل هستن و اصولا اهل تسنن هیچ اعتقادی به درگذشتگان ندارند!؟ آیا هنوز هم فکر میکنید اینها عزادار مهسا اند؟ ➕ ‏مناسک عبادی چقدر طرفدار داشته ما خبر نداشتیم! از خنده دار بودن اصرار عده‌ای سکولار و آتئیست برای برگزاری چهلم که سُنی هست، بگذریم (بماند که چهلم گرفتن در اهل سنت حرامه) قسمت جالب ماجرا اینجاست که اسرائیلی های یهودی هم خواهان برگزاری چهلم شدند و فراخوان دادند!:))) @bachehaeyaseman
شماره‌ی 232 کفش هایت را از سیدالشهدا(علیه السلام) تحویل بگیر ...😔 @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «سیرِ تغییر مردم» 👤 استاد 🔸 از امامی که با هلهله صداشو نمی‌شنون تا امامی که آرزوی شنیدن صداش رو دارن... چی عوض شده؟! @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵دستگیری امام رضا (ع) در قیامت ! 🎙 🔥هنگام دریافت نامه عمل 🔥هنگام آمدن به پل صراط 🔥هنگام سنجیدن میزان 🌱یا امام رضا علیه السلام ما رو هم فراموش نکن @bachehaeyaseman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آزادیِ فحاشی! صحبت های استاد پیرامون وقایع اخیر دانشگاه ها: 🔻مسئله، مسئله علمی، سیاسی و دانشجویی نیست، مسئله‌ی چاقو کشی و چاله میدانی شده است. 🔻طرفدار گفتگوی آزاد و طرفدار فحاشی را باید بشناسیم. 🔻دانشجو در برابر دانشجو نیست، حق و باطل در برابر هم قرار می‌گیرند. @bachehaeyaseman
😍✋ ای صاحب ایام بگو پس تو کجایی کی میشود ای دوست‌ کنی جلوه نمایی از هر که سراغ شب وصل تو گرفتم گفتند قرار است که یک بیایی 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @bachehaeyaseman
زیارت امام زمان عج🌸 در روز @bachehaeyaseman
بچه های آسمان ۳۱۳
☁️🌞☁️ 🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۱۹) ☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمی‌شود کاری کنی
☁️🌞☁️ 🔴 (قسمت ۲۰) 🔷گفتند همه رفقای شما سالم هستند. تعجب کردم، پس منظور از این ماجرا چه بود؟ من آنها را در حالی که با شهادت وارد برزخ شدند مشاهده کرده بودم. 🌼چند روزی بعد از عمل وقتی حالم کمی بهتر شد مرخص شدم.اما فکرم به شدت مشغول بود. ☘ یک روز برای این که حال و هوایم عوض شود با خانوم و بچه ها به بیرون رفتیم .به محض اینکه وارد بازار شدیم پسر یکی از دوستان را دیدم که از کنار ما رد شد و سلام کرد. 🍁 رنگم پرید! به همسرم گفتم: این فلانی نبود؟ همسرم گفت: آره خودش بود. این جوان اعتیاد داشت و دائم دنبال کارهای خلاف بود . ☄برای به دست آوردن پول مواد همه کاری میکرد.گفتم این مگه نمرده؟ من خودم دیدمش که اوضاع و احوال خیلی خراب بود. ⚡️مرتب به ملائکه خدا التماس می کرد حتی من علت مرگش را هم می‌دانم. خانومم با لبخند گفت: مطمئن هستی که اشتباه ندیدی؟حالا علت مرگش چی بود؟ گفتم اون بالای دکل مشغول دزدیدن کابل های فشار قوی برق بوده که برق اون رو میگیره و کشته میشه! خانمم گفت: فعلا که سالم و سرحال بود. آن شب وقتی برگشتیم خونه خیلی فکر کردم.پس نکند آن چیزهایی هم که من دیدم توهم بوده! ❄️ دو سه روز بعد خبر مرگ این جوان پخش شد.از دوست دیگرم که اورا میشناخت سوال کردم ،گفت: بنده خدا تصادف کرده. 🍂من بیشتر توی فکر فرو رفتم، چون من خودم این جوان را دیده بودم حال و روز خوشی نداشت. اعمال،گناهان،حق الناس.. حسابی گرفتارش کرده بود. به همه التماس می کرد برایش کاری بکنند.. 🌾 روز بعد یکی از بستگان به دیدنم آمد ایشان در اداره برق اصفهان مشغول به کار بود. لابلای صحبت‌ها گفت: چند روز قبل یک جوان رفته بود بالای دکل برق تا کابل فشار قوی رو قطع کنه وبدزدد،همان بالا برق خشکش می کند! خیره شدم به صورت مهمان و گفتم فلانی را میگویی؟ گفت :بله خودش، پرسیدم مطمئنی؟ گفت آره، خودم اومدم بالای سرش اما خانواده‌اش به مردم چیز دیگه ای گفتند. 💥 پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده نزدیک را هم دیده‌ام. 💫 نمی دانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم. ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشید. ✨بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد. 🍃یکی دو هفته بعد از بهبودی من پدرم در اثر یک سانحه از دنیا رفت. خیلی ناراحت بودم، اما یاد حرف خدا عموی خدابیامرزم افتادم که گفت این باغ برای من و پدرت است و او به زودی به ما ملحق می شود... 🔷در یکی از روزهای نقاهت سری به مسجد قدیمی محل زدم. یکی از پیرمرد های قدیمی را دیدم . ☘سلام و علیک کردیم و وارد مسجد شدیم.یکباره یاد آن پیرمردی افتادم که به من تهمت زده بود و به خاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید! 🔷 صحنه ناراحتی آن پیرمرد در مقابل چشمانم بود. با خودم گفتم: باید پیگیری کنم ببینم این ماجرا چقدر صحت دارد؟ دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شده را از نزدیک ببینم. به پیرمرد گفتم :فلانی رو یادتون هست همون که چهار سال پیش مرحوم شد؟ 🔅گفت: بله نور به قبرش ببارد .چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی سر و صدا کار خیر می کرد. آدم درستی بود. مثل او کم پیدا می شود. ✅گفتم: بله اما خبر نداری این بنده خدا چیزی توی این شهر وقف کرده، مسجد حسینیه؟ ❗️گفت نمی‌دانم ولی فلانی با او خیلی رفیق بود از او بپرس . 🔰بعد از نماز سراغ همان شخص گرفتیم پیرمرد گفت:خدا رحمتش کند دوست نداشت کسی با خبر شود اما چون از دنیا رفته به شما می‌گویم. ♻️ سپس به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت: این حسینیه را می‌بینی همان حاج آقا که ذکر خیرش را کردی این حسینیه را ساخت و وقف کرد. نمی دانی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد. الان هم داریم بنایی می‌کنیم و دیوار حسینیه را برمیداریم و وصلش می کنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر باشد. ♻️ بدون اینکه چیزی بگویم جواب سوالم را گرفتم..سری به حسینیه زدم و برگشتم و پس از اطمینان از صحت مطلب، از حقم گذشتم و حسینیه را به بانی اصلی اش بخشیدم... ادامه دارد... @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔴نور در چهره افراد! 🔰یک تعبیر در مورد نماز صبح در وجود دارد که مخصوص همین نماز است... 🔹در سوره اسرا آیه ۷۸ می فرماید: *إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً...* ♦️نماز صبح مشهود ملائکه است...هم ملائکه شب و هم ملائکه صبح بدان شهادت می دهند... 🌟غیر از این معنا، اولیای خدا نور نماز صبح را در چهره افراد مشاهده می کنند... ✅نقل کرده اند: جمعی خدمت آیت الله رحمه الله رسیدند که نماز صبحشان گهگداری قضا میشد، ایشان بدون اشاره مستقیم فرمود: 🌷اگر نماز صبحتان قضا هم شد، قضایش را بخوانید که نور نماز صبح در چهره تان وجود داشته باشد..! @bachehaeyaseman
☘پاداش بخشیدن دیگران... @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔵اهمیت ذکر صلوات برای اموات 🌹مرحوم آیت الله بها الدینی: ✳️ گاهی من برای اموات صلوات را هدیه می‌‌کنم و اثرات عجیبی هم دیدم. 💠خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است، مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلوات‌ها او را نجات داده‌اند. 🌟کسی می‌‌گفت: مادرم چند‌سال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچ‌چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی‌کند؛ بهترین هدیه که به من می ‌‌دهی، این ذکر است... @bachehaeyaseman