#داستان_استاد.
#داستان_عاشورایی🔳
🔰کمی طولانیه ولی واقعا جالبه
🔸دکترعبدالحسین زرینکوب (متوفی ۲۴ شهریور ۱۳۷۸) ادیب، تاریخنگار، منتقد ادبی، نویسنده، و مترجم ایران معاصر است. آثار او بهعنوان مرجع عمده در مطالعات ادبی شناخته میشود.
👇👇👇👇
«روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی.
▪️ نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشهای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم میگشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمیخواستم فعلاً کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر میکردم کمتر به نتیجه میرسیدم، ذهنم واقعاً مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد:
👳♂ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم.
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند.
🔸همینطور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش میکردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهرهای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار. میگفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را میخواند.
🔸پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟ گفت: سوالی داشتم. گفتم: بفرما.
🔸پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم: خب بله، صددرصد. گفت: ولی من اعتقاد ندارم.
🔸پرسیدم: من چه کاری میتوانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی بر میآید؟ (عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت میبردم)
🔸گفت: خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من میکشید؟ گفتم: اگر از دستم بر بیاید، حتماً، چرا که نه؟
🔸گفت: یک فال برایم بگیرید. گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم. بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: بفرما.
🔸مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید. فاتحهای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمیخواهم، میخواهم ببینم حافظ در مورد امروز (روز عاشورا) چه میگوید؟ برای لحظهای کپ کردم و مردد در گرفتن فال. حافظ، عاشورا! اگر جواب نداد چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه میشود؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد.
🔸متوجه تردیدم شد، گفت: چه شد استاد؟ گفتم: هیچ، الان، در خدمتتان هستم. چشمانم را بستم و فاتحهای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحهای را باز کردم:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بیعنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برونآی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
🔸خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین علیهالسلام و وقایع روز و شب یازدهم محرم نباشد، پس چه میتواند باشد؟ سالها خود را حافظ پژوه میدانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل، ویژه برای همین مناسبت سروده شده. بیت اولش را خواندم، از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه با من کرد و از حفظ با من همخوانی میکرد و گریه میکرد. طوری که چهار ستون بدنش میلرزید، انگار داشتم روضه میخواندم و او هم پای روضه من بود. متوجه شدم عدهای دارند ما را تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده، حالا دیگر میدانستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم. بلند شدم، دستم را گرفت. میخواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم.
گفت معتقد شدم استاد. معتقد بودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد. گریه امانش نمیداد. آن روز من روضه خوان امام شهید شدم🔳
@baclassha
#مهارتهای_زندگی
#تربیتی
#توسعه_فردی
🔰شش مهارت کلیدی برای یک معلم موفق🗝(2)
▶️ در شماره های قبل ☝️☝️دو مهارت:
۱. خودآگاهی. ۲. همدلی
را توضیح دادیم.
اینک چهار مهارت دیگر تقدیم می شود:👇👇
3- انتظارات بزرگ:
یک معلم کارآمد انتظارات بزرگ دارد.
🔸 شما باید طوری برخورد کنید تا متقاعد شوید که دانش آموزان شما می توانند تا سطح انتظارات شما ارتقاء یابند. بنابراین شما به آنها اعتماد به نفس می بخشید.
🔸این بدان معنا نیست که انتظارات غیر واقع گرایانه بیافرینید، اما انتظارات ما یکی از فاکتورهای کلیدی در کمک کردن به دانش آموزان برای یادگیری و کسب موفقیت می باشد.
4- هماهنگی و سازگاری: 🌺
🔸به منظور ایجاد فضای یادگیری مثبت، دانش آموزان شما باید بدانند باید روزانه چه انتظاراتی از شما داشته باشند.
🔸 لازم است شما هماهنگ باشید. این ویژگی سبب می شود تا فضای سالم یادگیری ایجاد شود و احتمال موفقیت شاگردان زیاد می شود. شگفت انگیز خواهد بود که دانش آموزان بتوانند با معلمان خود سازگار و هماهنگ شوند تا مطالب را از سطوح سخت تر تا سطوح آسان تر درک نمایند. با این وجود دانش آموزان از تغییر دائمی قوانین کلاس بیزارند.🌺
👇👇ادامه
5- عدالت/انصاف:
🔸بسیاری از معلمان هماهنگی و عدالت را یکی می پندارند.
🔸یک معلم هماهنگ روز به روز تغییر نمی کند و یکسان عمل می کند.
🔸یک معلم عادل، دانش آموزان را به طور یکسان در موقعیت یکسان در نظر می گیرد.
🔸مثلاً دانش آموزان معلم خود را غیرمنصف می دانند اگر معلمشان با یک گروه از دانش آموزان به طور متفاوت برخورد کند.
🔵6- انعطاف پذیری:
🔸یکی از ویژگی های مهم تدریس این است که پیوسته تغییر و تنوع وجود داشته باشد.
🔸ایجاد اختلال و قطع روند تدریس بصورت یک امر متعادل وجود دارد. بنابراین، یک نگرش انعطاف پذیری داشتن، نه فقط برای کنترل اعصاب معلم، بلکه برای خود دانش آموزان نیز مفید است. زیرا آنها انتظار دارند که شما با توجه به موقعیت، تغییراتی ایجاد نمائید و موقعیت را تحت کنترل خود داشته باشید.
@baclassha
#مهارت_تدریس
#تدریس_برتر
🔰 در شماره های پیشین از شرایط آموزشی و عاطفی تدریس سخن گفتیم.
▶️ اینک ویژگی های مدرس:
الف) ویژگی های علمی و آموزشی مدرس
45 - پیش از آغاز تدریس و از طریق مسؤولان مربوط، شناخت اجمالی از موقعیت محل و وضع شاگردان و سطح معلومات آنان به دست آورید.🌺
46 - به شاگردان خود اجازه سخن گفتن و سؤال کردن را بدهید و سخنان آنان را بدون دلیل قطع نکنید. به راستی مگر تنها ما معلمان حق سخن گفتن و سؤال کردن داریم؟💐
47 - اگر بیرون از کلاس حادثه ای رخ داد، در صورت امکان آن را با مطالب درسی خود ارتباط دهید و یا به صورت کوتاه در باره آن سخنی بگویید تا آن حادثه، فکر و ذهن فراگیران را به خود مشغول نکند.💐
48 - برای تشویق شاگردان هدایا و جوایزی را - اگرچه اندک و مانند یک دفتر و خودکار باشد - درنظر بگیرید و در مناسبت های ویژه و مختلف به آنان بدهید.💐
@baclassha
#معلم_قرآنی۱
✍️ چه کسانی محبوب خدا هستند؟
"إنّ الله يحبّ المتّقين" [آل عمران ١٧٦]
"إنّ الله يحبّ المحسنين" [بقره ١٩٥]
"إنّ الله يحبّ المُقسطين" [مائده ٤٢]
خدا
پرهیزکاران،
نیکوکاران
و دادگران را
دوست دارد.
#پرهیزکاران_نیکوکاران_دادگران
ادامه دارد...
@MTeymooriii
💫🌟✨🌷🌷🌷🌷🌷💫🌟✨
@baclassha