دو چشمون سیه پوشت نه تنها غارت جان کرد
که بعد از دیدنت در من نمانده دین و ایمانی
@badeto
حالا که دگر نیست هوای تو به خانه
این کلبه ی ویرانه سزاوار کُلنگ است...
#الهام_هاشمی
@badeto
از گِلی دیگر مرا شاید پدید آوردهاند
در کنار دیگران احساس غربت میکنم
@badeto
خسته ام، نیست کسی حال مرا درک کند
کاش این روح شبی جسم مرا ترک کند..
@badeto
لبخند تو جا مانده در این چشم پر از اشک
گاهی سببِ ذوق و گهی، مــایه ی دردی....؛
@badeto
یه مصرع از صائب تبریزی هستش،
که گاهی سوال منم هست:
«ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟»
@badeto
مثل شربت های تلخ کودکی هایم شدی
ناگوارایی ولی من را مداوا میکنی
@badeto
در غلغلهی جمعی و تنها شدهای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی ... :)
@badeto
جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم
هرچند میرویم به منزل نمی رسیمــ...
@badeto
در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم
آید از تربت من بوی وفاداری دل...
@badeto
"یک نفر هست ڪه خود نیست ولی خاطره اش"
نیمه شب خواب مرا سخت پریشان ڪرده...
@badeto
خواب نمیبَرَدمرا، یار نمیخَرَد مرا
مرگ نمیدَرَد مرا، آه چه بی بها شدم
@badeto
گرچه در چشم خلایق خسته و کم طاقتیم
خلوتی داریم و حالی خوش، ک با آن راحتیم
@badeto
تعجب می کنم با گوشه یِ چشمی و لبخندی
چگونه در دلِ تنگم خودت را خوب جا کردی
برایم خواستی نسخه بپیچی قرصِ ماهت را
تب و تابِ مرا دیدی و من را مبتلا کردی
@badeto
من شدم مبهوت نجوا؎ قشنگ مو؎ تو؛
مۍکشد آخࢪ مࢪا عشقت، خبࢪ دار؎ گلم؟
@badeto
چه دنیای ساڪتے
دیگر صدای تپش قلبها
غوغا نمیڪنــــــــــد..
بي گمان
همه شڪسته اند.💔
@badeto
امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست
دلـــــم آرام نگیــــرد کـه دل آرامم نیست
@badeto
اخرش اشعار خود را من کتابش میکنم
نام ان را میگذارم یک نفر هرگز نخواند
@badeto
عهد بستی حال و احوالِ مرا خوش ميکنی
قبل از عشقت حال من بد بود، حالا بدترم!
شبتون بدون غم🌙
@badeto