_بی تو من یک عمر بارانی تر از باران شدم؛
_پشت یک لبخند غمگین دائما پنهان شدم
_عاشقی رسوای خلقم کرد بعد از رفتنت؛
_یوسفی بودم که بازارم شکست ارزان شدم
_هیچ چیزی مثل چشمانت پریشانم نکرد؛
_ارگ بم بودم که لرزاندی مرا ویران شدم...
🌒| بدریه|𝒷𝒶𝒹𝓇ℯ𝒾𝒽
_عشق یعنی نفست بند یکی باشد و بس
_جانوتن وصل به پیوند یکی باشد و بس
_گر بپیچد به جهان قهقههای شورانگیز
_دل تو گیر به لبخند یکی باشد و بس
🌒|بدریه|𝒷𝒶𝒹𝓇ℯ𝒾𝒽
_خسته از خویشتنم، تاب ندارم دیگر
_کاش میشد که خودم را بگذارم بروم
🌒| محمد عزیزی
_تو مىترسانىام از دردِ عشق اما نمیدانى
_كه من آموختم از كثرتِ غمها شِمُردن را
_ميانِ اين همه اشعارِ غمگين بر سَرِ آنم
_بياموزم به انسانها اصولِ غصهخوردن را
_بگیر ازمن تمام آنچه دارم راکه چیزی نیست
_خدا از من نگیرد فرصت از یاد بردن را..."
🌒|بدریه|𝒷𝒶𝒹𝓇ℯ𝒾𝒽
_توجه کردهای وقتی که میگویی خداحافظ
_دلم اندازه شب های بی مهتاب میگیرد
_همین که پشت پنجره میایستی با من
_جهان زیباترین تصویر خود را قاب میگیرد
🌒| بدریه|𝒷𝒶𝒹𝓇ℯ𝒾𝒽
_خندهی خشکی به لبدارم ولی بارانیام
_ظاهری آرام دارد بـاطن طوفانیام
🌒| سجاد سامانی
_من از غمهای خود، بال و پر پرواز میسازم
_دلم را بشکنی با تکههایش ساز میسازم
_اگر دستی بچیند ساقهام را، باز میرویم
_اگر پایی بکوبد خانهام را، باز میسازم
_برای داستان خویش، پایانی نمیبینم
_اگر ویران شوم هر بار، از آغاز میسازم
🌒| فائزه امجدیان
_گهی گریان گهی خندان، پر از تغییر و تغییرم
_گهیشادم گهیغمگین، گهی بی حدچه دلگیرم
_گهی خوبم خوش احوالم،گهی بیمار و بدحالم
_گهی آسوده افکارم، گهی درگیر درگیرم
🌒|بدریه|𝒷𝒶𝒹𝓇ℯ𝒾𝒽
_کاش هنگامِ تماشای تو باران باشد
_گریهی حسرتم از چشمِ تو پنهان باشد
🌒| علی صفری