۱. انسان خلیفه خدا در زمین است.هدف اساسی خلقت انسان،خلیفه الله شدن او است و اساسی ترین هدف تاسیس حکومت اسلامی،راهنمایی و مقدمات سیر و سلوک انسان را فراهم کردن است.(۱۶)این بدین معنی است که انسان آنقدر میتواند تعالی پیدا کند که کارهای خدایی از او صادر شود.جا داردکه به چنین کسی بگوییم جانشین خدا است.(۱۷)
۲. ظرفیت علنی انسان بزرگترن ظرفیت هایی است که مخلوق ممکن است داشته باشد.انسان لحظه ای در سکون نیست و خر لحظه مراحل جدیدی را میپیماید.
۴. در سرشت انسان ترکیبی از ماده و معنی،از جسم و جهان وجود دارد.خداوند انسان را از کل افرین و سپس از روح خویش در او دمید. لذا انسان از یک کرامت ذاتی و شرافت باطنی برخوردار است.امتياز او برای حیوانات مرهون ویژگی های انسانی وی است. قوای نباتی و حیوانی در واقع زمینه ساز رشد انسانی و کمال معنوی و ابزار هایی برای رسیدن به درجات بلند مدت و سعادت جوانی اند.(۱+۱۷)
۵. انسان شخصیتی مستقل و آزاد دارد. امانت دار خداست و از او خواسته شده با کار و ابتکار خود جهان را آباد سازد.بناب این انسان با رسالتی که دارد میتواند با راهنمایی و هدایت به منظور پیشبرد جامعه تلاش کند.
۶. او جز با یاد او با چیز دیگر آرام نمیگیرد. این اصل در بحث انگیزه ها بسیار مهم است.زیرا مهم ترین و نیرومند ترین انگیزه ها،انگیزه های معنوی است.
۷. خداوند انسان را برای این آفرید که با شناخت،تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد.انسان به عنوان نماینده خدا میتواند هرگونه حرکات و سکنات خود را به عنوان عبادت و پرستش انجام دهد. کارگر و کارفرما در کارگاه،محصل و استاد در مراکز دانش،نماز گزار در عبادتگاه،همع میتواند کوچکترین حرکت عضوی و فکری خود را تا بزرگترین آنها در تحت پرستش خداوند متعال در آورند،زیرا تنظیم زندگی مادی و فردی و اجتماعی، مورد تاکید خداوند است.(۱۸)
۸. انسان جز با پرساش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی یابد.ادمی اگر بخواهد به ارزش های خویش پی ببرد،چاره ای ندارد جز اینکه به خدا توجه داشته و او را فراموش نکند وگرنه غرق در غرور ها،تجملات هواهای نفسانی و امیال دنیوی که چیزی جز بدبختی و هلاکت به دنبال نمی آورد میشود.(۱۹)