دعا کنید امتحانمو خوب بدم 🙏🏻

برای جلسه‌ای که امروز داشتیم همه خوشگل کرده بودن و اومده بودن .

منی که با مانتوی مدرسه مستقیم رفتم جلسه و فقط روسریمو عوض کردم :

تو مدرسه مقنعه‌م رو در اوردم و روسری سر کردم،: بچه‌های کلاس : یگانه چقدر کرمی بهت میادد طپسپطوسمس .

انقدر حال ریاضی خوندن ندارم که راضیم بیافتم .

جدی منو عسل کنار هم بیافتیم هیچ ابرویی برامون باقی نمیمونه :))))

باز چایی خوردیم ای بابا .

همش تقصیر این چاییه .

تا قبل از اینکه من برسم عسل خیلی متین و خانوم نشسته بود ، من اومدم عسلو اغفال کردم😔

درحالی که داشتیم از خنده تیکه تیکه میشدیم و اشکمون درمیومد خاله‌ی یگانه میگفت نکنید زششتهههههه نکنیدددد

داشتیم یه بنده خدایی رو مسخره میکردیم و در گوش هم حرف میزدیم بعد این طرف گفت پسرم خیلی حساسه ، من حواسم نبود یهو بلند گفتم حساس بید بعد با عسل پقی زدیم زیر خنده :)))) خالم : اصلا هم نفهمید با اونید .

تا تو باشی تو جلسه تورو داش من حرف نزنی وقتی انقدر حق میگه خانم x .