eitaa logo
داوش فندک داری؟
1.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
262 ویدیو
10 فایل
سخت است همزیستیِ دائم با کسانی که دغدغه هایت را نمیفهمند، اما عزیزان تو هستند .
مشاهده در ایتا
دانلود
تو دایره لغات من "متاسفم نمیتونم بیام" وجود نداره :)))
سوسکا مزخرف‌ترین و چندش‌ترین موجودات روی زمینن.
خیلی جای تعجب داره ولی همین الان ۴ تا سوسک کشتم :)))) وایی چقدر چندشنن.
مودم وقتی به بدترین شکل خوردم زمین : خیلی عادی بلند شدم انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده و میگفتم اصلنم درد نداشت درحالی که از درد پاره شدم.
تازه تو یه ویسش هم قشنگ صدای افتادنش میاد😭😭😂
خداروشکر مبینا باهام نبود وگرنه جوری رفتار میکرد که همه عالم و ادم خبردار می‌شدن :)))
داوش فندک داری؟
تازه تو یه ویسش هم قشنگ صدای افتادنش میاد😭😭😂
داشتم به این گاو ویس میدادم که افتادممم همش تقصیر توعه😭😭😂
داوش فندک داری؟
خداروشکر مبینا باهام نبود وگرنه جوری رفتار میکرد که همه عالم و ادم خبردار می‌شدن :)))
شک نکن که اگه بودم کمکت نمیکردم واسه بلند شدن ، بلکه خودمم از شدت خنده کنارت میوفتادم🤣
هدایت شده از -NoteBook
من ، تو موقعیتای کاملا جدی :
شاید باورتون نشه ولی رفیق واقعی رو قشنگ از اینجا میشه شناخت یتنسنسنسن :))
پس همینی که هست و قدرمو بدون.
هراتفاقی که فکرشو کنید تو این ۴۵ دقیقه برام افتاد و پدرم هنوز نیومده. انتظار بد دردیه واقعا.
از امروز بخوام بگم ، پر از خستگی‌های رضایت بخش بود.
بعد از چندماه دوباره رفتم والیبال و دوسانس تو باشگاه بودم. حقیقتا دوباره تجربه کردن فضای باشگاه(فضای والیبال واقعا فرق میکنه) خیلی حس خوبی برام داشت💘
از باشگاه تا خونه پیاده تقریبا نیم ساعته و من این مسیرو تو یه ربع برگشتم.
پاهام؟ در حال جون دادن بودن :)))
اومدم برم حموم دوش بگیرم تا برم کلاس که با سوسکا مواجه شدم :)) تا جان در بدن داشتم جیغ زدم و بعدش یکی یکی کشتمشون😭🤌🏻
رفتم کلاس و واقعا دلم برای فضای کلاس تنگ شده بود و بازم بهم خیلی خوش گذشت💁🏻‍♀
من برم میام باز🦦😂
خب داشتم میگفتم
تو کلاس اتفاقای دلچسب و خوشگلی برام رخ داد و قلبم قشنک اینجوری بود :✨✨✨
کلاس تموم شد و با دوتا از بچه‌های جدید کلاس دوست شدم و تا خونشون رسوندمشون😭😂 قدرت دوست شدنم با بقیه :
شماره‌شون رو دادن و از وقتی رسیدم خونه دارم باهاشون حرف میزنم🌚
میخواستم سیمای گیتارمو عوض کنم و گیتار تو ماشین بابام بود و بابام گفت برو خونه معلوم نیست کی برسم
منم گفتم ده دقیقه وایمیسم بعد میرم بعد ده دقیقه که میخواستم برگردم خونه : بابام : نزدیکم دارم میام
۵۰ دقیقه من همینجوری وایساده بودم تا بابام بیاد و گیتارمو بدم :))))
توی این پنجاه دقیقه مصدوم شدم ، به چند نفر آدرس دادم ، یه پسر بچه که بهم گفت خاله میشه منو از خیابون رد کنی رو رد کردم و چندبار هم سگ رد شد و سکته کردم.