اهل حجر کوه ها را می تراشیدند
قرآن از مردمانی خبر می دهد که در تراشیدن کوه ها تخصص داشتند و ممکن است... در ماسه های صحرا و به طور خاص در جنوب غربی عمان دانشمندان خاک ها را از یکی از عجیب ترین تمدن ها کنار زدند. تمدنی که بر کوه ها حک شده است، تا صاحبانش را از آفاتی همچون حیوانات درنده، زلزله و سیل در امان نگه دارد. خانه هایی امن و لوکس برای مردمانی که پنج هزار سال پیش زندگی می کردند.
این خانه ها هزاران سال قبل بدلیل تغییرات جوی و انباشته شدن لایه های شن بر روی آن ها ناپدید شدند تا در قرن بیستم بار دیگر کشف شوند... محققان می گویند: که تمدن این شهر از شکوفایی، ثروت و رفاه بالایی برخوردار بوده است.
محققان همچنین از علت دقیق از بین رفتن چنین تمدنی که مردمانش قدرت عجیبی در تراشیدن کوه ها داشتند، آگاه نیستند.
❤️خداوند می فرماید: : «و اهل حجر ]نیز[ پیامبران ]ما[ را تکذیب کردند(80) و آیات خود را به آنان دادیم و ]لی [ از آن ها اعراض کردند (81) و ]برای خود[ از کوه ها خانه هایی می تراشیدند (82) پس صبحدم فریاد ]مرگبار[ آنان را فرو گرفت (83) و آنچه به دست می آوردند به کارشان نخورد (84)
🔴پاسخ به یک شبهه تاریخی از زبان آیتالله بهجت
حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) نقل کردهاند: «فرماندار يا شهردار كرمان در رژيم پهلوي در عيد غدير مجلس جشني برپا نمود، در آن مجلس مردوخ نيز شركت داشت. مداح در ضمن خواندن اشعار و مديحه سرايي درباره حضرت اميرمؤمنان عليه السلام به جريان بيرون آوردن تير از پاي مبارك آن حضرت در حال نماز و عدم التفات و توجه آن بزرگوار به آن اشاره كرد، جناب آقاي مردوخ كه پاي منبر نشسته بود رو كرد به آقاي فرماندار و با صداي بلند فرياد زد: «آقاي فرماندار ، آيا اين ها افسانه نيست؟!»
فرماندار مي گويد: اعتراض ايشان در آن مجلس و در ميان آن جمعيت مثل يك كوه بر سر من فرود آمد، با خودم گفتم: شب عید است بايد مستبشر و شادمان باشيم، و اگر جواب ندهم شكست اسلام و مذهب است. ولي ديدم من اهل علم نيستم تا جواب كافي به او بدهم و يا بحث و مجادله نمايم. گويا به من الهام شد و يك مرتبه به ذهنم خطور كرد كه بگويم:
آقا شما قرآن خوانده ايد؟ گفت: بله، گفتم: درباره ي اين آيه چه مي فرماييد كه خداوند متعال در سوره یوسف ميفرمايد:« فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ » چون زنان مصر حضرت يوسف عليه السلام را ديدند او را بزرگ انگاشته و دست هاي خود را بريدند. زنان مصري در مجلس زليخا، جمال مخلوقی را ديدند، اين ها كجا و تجلياتي كه براي حضرت علي عليهالسلام در نماز پيش آمد كجا؟! آن ها با ديدن يوسف عليه السلام محو ديدار جمال اوشدند و بي اختيار دست هاي خود را بريدند پس جا داشت كه حضرت اميرمؤمنان عليه السلام در حال نماز در برابر تجليات انوار الهي و مشاهدهي جلال و جمال حضرت حق غرق شده و متوجه بيرون آمدن تير از پاي مبارك شان نگردد. اين جا بود كه: «كأنه و أُلقِمَ حَجَراً»( گويي سنگ به دهان او انداختند) لذا شرمسار سرش را به زير انداخت و هيچ نگفت.
منبع: كتاب نكته های ناب از آيت الله بهجت(رحمه الله عليه) ص35