#فوری| ادامه حمله گسترده هکرها به آمریکا/ سازمان امنیت هستهای هم هک شده است
🔹منابع آگاه میگویند هکرها موفق به نفوذ در وزارت انرژی و سازمان ملی امنیت هستهای آمریکا هم شدهاند. کار این سازمان نظارت بر زرادخانههای تسلیحات هستهای است.
🔸پیش از این خبر هک گسترده پنتاگون، وزارت خارجه آمریکا، موسسه ملی سلامت، وزارت امنیت داخلی و وزارت خزانهداری ایالات متحده هم اعلام شده بود.
منبع: خبرگزاری فارس
📝 *روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم*
🔻 *پنجشنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ساعت ۷ صبح*
✍ *با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،هوا ابری است و نسیم سردی میوزد*.
🔹 *ساعت ۷:۴۵ صبح*
*به مکان جلسه رسیدم.*
*مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضرند*.
🔹 *ساعت ۸ صبح*
*همه با هم صحبت میکنند*... *درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود*.
*با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند ، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند*...
*هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛*
*همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!*
*همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت*.
🔹 *گفت و گفت*... *از منشور پنج سال آینده.*.. *از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر.*.. *از
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی..
*سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه*
.
🔹 *آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه*...
🔹 *ساعت ۱۱:۴۰ ظهر*
زمان اذان ظهر رسید
*با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!*
🔹 *ساعت ۳ عصر*
*حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم*
پایان جلسه..
*مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.*
*خودرویی بیرون منتظر حاجی بود*
*حاج قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...*
🔹 *ساعت حدود ۹ شب*
*حاجی از بیروت به دمشق برگشته*
*شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند*.
حاجی اعلام کرد* *امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند.*
*سکوت شد.*..
یکی گفت؛
*حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نروید!*
*حاجقاسم با لبخند گفت؛*
*میترسید #شهید بشم!*
*باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد*
# *شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!*
_ *حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم*
🔹 *حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده شمرده* *گفت:میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!*
*بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد*؛
*اینم رسیدهست، اینم رسیدهست*.+..
🔹 *ساعت ۱۲ شب*
*هواپیما پرواز کرد*
*ساعت ۲ صبح جمعه*
*خبر شهادت حاجی رسید*
*به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم*
*کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود*.
*«در آن نوشته بود مرا پاکیزه بپذیر»*
*( روایت یکی از همرزمان شهید سلیمانی در سوریه )*
روحش شاد و یادش گرامی باد.
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هدایت شده از #رسالت(۹)
تحیر ژنرال های جنگ نرم استکبار🤥
با مشاهده ی صحنه های تشییع میلیونی سردار سلیمانی در ایران و عراق که با اشک و خشم مقدس همراه بود،در کنار میلیون ها انسانی که از قاب تلویزیون،این تشییع باشکوه را همراهی می کردند!😭😭
فرماندهان جنگ نرم دشمن👈 پروپاگاندای رسانه ای انگلیس و اسرائیل، اتاق فکر جنگ نرم علیه ایران و ....،که سال ها ؛حضور سپاه قدس در عراق و سوریه را به نقد که نه،آماج توهین و تهمت و دروغ قرار دادند😡
نوک تیز حملات ناجوانمردانه ی خود را به طرف سردار عزیز،نشانه رفتند،😡
متحیر و سرگشته و گیج و سردرگم شدند و تمام زحمات شیطانی آنها👿 بر باد رفت.🤔
🌸 #فضائل اخلاقی بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب سلام الله علیها 🌸
زینب (س)
زینب کبری (س) در خانه ای پرورش یافت که عبادت به عنوان جوهر و زینت زندگی در آن مطرح بود. در فضای ملکوتی کلبه ای با صفا و نورانی، شخصیت زینب (س) به گونه ای شکل گرفت که در هر بعدش فضایل و کمالات جد عزیز و والدین بزرگوارش را تداعی می کرد. زینب (س) آئینه تمام نمایی بود که هرکس در او نظر می کرد عظمت خاندان عصمت (ع) را مشاهده می نمود، آن گونه به نماز می ایستاد که گویی حضرت فاطمه (ع) است و آن چنان ناله سر می داد که یاد پدر گرامیش را در خاطره ها زنده می کرد و همچنین در شب زنده داری و ذکر دائم و سجده های طولانی با برادران خویش امام حسین و[2] امام حسن (ع) هماوردی می کرد به گونه ای که امام حسین (ع) در آخرین وداع به او فرمود: خواهرجان! در نماز شب مرا فراموش مکن.[3]
و درباره شب عاشورای زینب (س) از فاطمه دختر امام حسین (ع) نقل شده که در باره حضرت زینب گوید: عمه ام زینب (س) پس وی همچنان در آن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود وبه درگه خدای تعالی استغاثه می کرد و در آن شب چشم هیچ یک از ما به خواب نرفت و صدای ناله ما قطع نشد.
و از حضرت سجاد (ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود: همانا عمه ام زینب (س) همه نمازهای واجب و مستحب خود را در طول مسیر ما از کوفه به شام ایستاده می خواند، و در بعضی از منزلها نشسته نماز خواند و این هم به جهت گرسنگی و ضعف او بود، زیرا سه شب بود که غذایی را که به او می دادند میان اطفال تقسیم می کرد، چون که آن مردمان سنگدل در هر شبانه روز به ما یک قرص نان بیشتر نمی دادند
🌸نشر دهید... یا علی🙏