فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛱وقتی چتـرت خـداست
بگـذار ابـر سرنوشت
هر چقـدر میخواهـد ببـارد
وقتی دلـت بـا خـداست
بگـذار هر کس میخواهـد
دلت را بشکنـد
وقتی توکلـت بہ خـداست
بگـذار هر چقـدر میخواهنـد
با تـو بی انصـافی کننـد
وقتی امیـدت بہ خـداست
بگـذار هر چقـدر میخواهنـد
نا امیـدت کننـد
وقتی یـارت خـداست
بگـذار هر چقـدر میخواهنـد
نا رفیـق شـونـد
✨همیشـه بـا خـ♡ـدا بمـان✨
🏴🍊 @baharnarenj251
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیافتیم؛ قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم؛ به خاک افتادند تا ما به خاک نیافتیم؛ سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند؛
*فرا رسیدن هفته دفاع مقدس بر بازماندگان؛ شهــــــــدا؛ رزمنــــــدگان؛ جانبازان و همــه ملت ایران گرامــــــــی باد.
🌹⛰💚🌹✌🏻✌🏻✌🏻✌🏻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🍊 @baharnarenj251
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .
گفت: مثل حالا رقابت بود؟
گفتم : آری.
گفت : در چی؟
گفتم :در خواندن نماز شب.
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟
گفتم: در توفیق شهادت.
گفت: جرزنی بود؟
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .
گفت: بخور بخور بود؟
گفتم: آری .
گفت: چی میخوردید؟
گفتم: تیر و ترکش
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها.
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین.
گفت: آوازم می خوندید؟
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟
گفتم: آری.
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟
گفتم: صنعتی ،خردل،تاول زا ، اعصاب💀☠️
گفت: استخر هم می رفتید؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .
یاد و خاطره رزمندگان بی ادعا
گرامی باد.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🍊 @baharnarenj251
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله
✍️در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید ۱۶ ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد
❌گناهان یک هفته او اینها بود؛
شنبه: بدون وضو خوابیدم.
یکشنبه: خنده بلند در جمع
دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم.
سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم.
چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت.
پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم.
جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات.
📝راوی که یکی از بچههای تفحص شهدا بوده مینویسد:
⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...
⁉️ما چی⁉️ ما کجای کاریم⁉️
🏴🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁دوسـت خـوب مـن
🍂روزهای پائیـزیت زیبـا
🍁بـرگریـزان غصـه هایـت
🍂را از خـدا آرزومنـدم
🍁در ایـن روز پائیـزی زیبـا
🍂امیـداورم چهـره ات
🍁همیشـه سـرخ بمـانـد
🍂در ایـن فصـل زرد
🍁بهتـرینها نصیبـت بـاد
🍂امـروز ساعـت را
🍁به وقـت عاشـقی كوک کن
🍂لبخنـدهایـت را
🍁روی مـدار خوشبختی تنظيـم کن
🍂نفـسهایـت را
🍁با بـوی مهـربـانی آغشتـه کن
🍂و روزت را زیبـا آغـاز کن
🏴🍊 @baharnarenj251
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
در زمانهای قدیم مرد جوانی در قبیلهای مرتکب اشتباهی شد، به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند
در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند
پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد
بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید
پیر قبیله کوزهای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد
بزرگان قبیله با دیدن او پرسیدند:
قصه این کوزه چیست؟
پیر قبیله پاسخ داد:
گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه میکنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمدهام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم
بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند
عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست
عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را
─┅─═इई🍂🍁🍂ईइ═─┅─
🏴🍊 @baharnarenj251