eitaa logo
مرکز نشر آثار آیت‌الله بهجت
25.4هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
460 ویدیو
3 فایل
کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره 🔶ارتباط با ادمین: @bahjat_admin 🔶سایت رسمی مرکز نشر آثار: www.bahjat.ir 🔶 فروشگاه اینترنتی محصولات مرکز: www.Bahjatava.ir 🔶سایر کانال‌های ارتباطی: yun.ir/Bahjat 🔶تلفکس : ۰۲۵-۳۷۸۳۳۳۷۱
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ آیت‌الله بهجت قدس‌سره: «هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب را مطالعه کنید و سعی نمایید به آن عمل کنید؛ بعد از یک سال خواهید دید که حتماً عوض شده‌اید؛ مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی می‌کند». 🔻 گزیده‌ای از روایات جهادبانفس را در روزهای یکشنبه دنبال کنید: 📝 امام صادق علیه‌السلام: كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ. 🔹 مردم را با غیر زبانتان [و با کردارتان به حق] بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی را ببینند؛ زیرا این امور آنان را [به سوی حق‏] فرا می‌خواند. 📚 (وسائل‌الشیعه، ج۱۵، ص۲۴۶) 🔶 مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت قدس‌سره @bahjat_ir
از آیت‌الله بهجت قدس‌سره ❓ سؤال: گرفتار مشکل روحی هستم؛ چه کنم؟ 📝 جواب: مسافرت زیاد بروید. بین‌الطلوعین در خیابان راه بروید. و اگر احتمال جن‌زدگی است، معوذتین بخوانید و چهار قل را پیش از خواب بخوانید. 🔶 مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت قدس‌سره @bahjat_ir
آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 📝 به عمر سعد در برابر قتل سیدالشهدا علیه‌السلام و اینکه چنان شخصیت بزرگ و بزرگواری را که خویشاوند او هم بود، از بین ببرد، چه وعده‌هایی داده بودند! ولی او نه به شاهی رسید و نه رئیس‌جمهور شد و نه به ملک ری رسید. به خدا پناه می‌بریم! انسان چقدر و از چندین جهت باید حافظ خود باشد که عاقبتش به خیر باشد. 📚 (در محضر بهجت، ج١، ص١٩٣) 🔶 مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت قدس‌سره @bahjat_ir
🔻آیتالله بهجت ره: اگر برای خدا کسی انفاق کرد، ولو یک [مقدار اندک] پول باشد و برای خدا انفاق نکرد هزارها طلا و نقره باشد. اینها فانیات هستند و آنها باقیات هستند. 🔹نشرآثار آیتالله بهجت @bahjat_ir
... کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: یک‌بار زمستان رفته بود حرم زیارت. به حرم که رسید، گفته بودند: «حرم بسته است؛ برای تعمیرات.» اجازه نداد در را باز کنند؛ برای او قطعاً باز می‌کردند. گفته بود: «باشد. از همین پشت در سلامی می‌دهیم و برمی‌گردیم.» یکی‌دو ساعت همان‌جا توی سرما، روی زمین نشسته بود، نماز خوانده بود، دعا کرده بود و برگشته بود. (این بهشت، آن بهشت، ص۶٧؛ بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان معظم‌له) @bahjat_ir
از آیت‌الله بهجت قدس‌سره ❓ سؤال: کف‌زدن در میلاد امامان چگونه است؟ 📝 جواب: آیا خود ائمه در شادی‌ها این کار را می‌کردند، یا ما از آنها مقدس‌تریم؟! 🔶 مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت قدس‌سره @bahjat_ir
آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 📝 چرا متنبّه نمی‌شویم! اگر بهشت و خُلد برین را باور داشتیم، این‌قدر با احکام و دستورات الهی مخالفت نمی‌کردیم. 📚 (در محضر بهجت، ج١، ص ١٧١) 🔶 مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت قدس‌سره @bahjat_ir
از حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ❓سؤال: شرکت در عزاداری، به‌طوری‌که نتوانیم نماز را در اوّل وقت بخوانیم، چه حکمی دارد؟ 🖊جواب: منافاتی ندارد و نماز در اوّل وقت را در اولویت قرار دهید. 🔶 مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت قدس‌سره @bahjat_ir
... کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: آیت‌الله فِهری زنجانی که ساکن سوریه بودند، در تهران برایم گفت: «در مشهد، آیت‌الله بهجت را دیدار کردم.» پرسیدم: «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم؟» دوست بودیم، اگرچه هم‌درس نبودیم. شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید. ما که سید بودیم. چه می‌شد دست ما را هم می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیه‌السلام برای من نگویید، از اینجا نمی‌روم!» سرشان را پایین انداختند. ناراحتی در ایشان ندیدم. سر را بالا آورد و گفت: «یک‌بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزدشان بردند؛ ده مطلب فرمودند. یکی این بود: «مگر می‌شود، مگر می‌شود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!» در سخنرانی مجلس روضه که با حضور آقا برگزار می‌شد، این خاطره را تعریف کردم؛ و گفتم: «اگر کم‌وزیاد دارد، آیت‌الله بهجت تذکر دهند.» پایان سخنرانی خدمتشان رسیدم، اما تذکری ندادند... (این بهشت، آن بهشت، ص۶٨و۶٩؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام صدیقی) @bahjat_ir
🏴شهادت مظلومانه صدیقۀ کبرا، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تسلیت باد ... آقا بعد از تجدید وضو، مثل همیشه در بین راه‌رفتن، مشغول خواندن نماز نافله شدند. احساس کردم در صدای‌شان لرزشی هست. سرم را به سمت‌شان چرخاندم. همان‌طورکه سرشان پایین بود و نماز می‌خواندند، مثل ابر بهار از چشم‌های‌شان اشک می‌بارید. ترسیدم. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است؟ تا نمازشان تمام بشود، دلم هزار راه رفت. بعد از نماز، آقا زیر لب گفتند: «این‌ها چه کردند با دختر پیغمبر…؟» و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو می‌ریخت… در خانه اگر کس است، ص۵٩. @bahjat_ir