eitaa logo
سرداران شهید باکری
479 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
443 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
به : . ....با حلقه‌ی صفیه بازی میکرد، از انگشتش در می آورد و باز میکرد به انگشتش اخم کرد:"اون روزی که باید دستم میکردی، نکردی! مهدی دستش را زیر چانه گذاشت و گفت:"چه اشکالی داره صفیه؟حالا دست میکنم، اگه میدونستم زن اینقدر خوبه، زودتر ازدواج میکردم اصلا تا دیپلم میگرفتم...😊 اینکه مهدی خنده اش را نبیند،بلند شد به هوای چای آوردن و گفت: آره دیگه، اون قدر صلوات فرستادی و نذر و نیاز کردی تا یه زن خوب نصیبت شد ،خودت هم که کوپنی هستی، اگه خدا بخواد، ماهی یک بار اعلام میشی😊معلومه که خوش میگذره.". از خنده ریسه میرفت☺️،گاهی می ماندم که او همان مردی است که سر به زیر بود و به من نگاه نمیکرد؟اما یک چیز را درست حدس زده بودم، اینکه او مردی است که همیشه در حال رفتن است؛توی خانه بند نبود، حالش که بهتر شد،باز من تنها شدم؛منِ خوش خیال به پدرم زنگ زده بودم بیایند اهواز،این چند وقت که مهدی هست دور هم باشیم. بعد از عملیات بهش پیشنهاد دادند برود تبریز و فرمانده سپاه بشود،اصرار میکردم قبول کند، آخر گفت:"فکر نکن اونجا شهادت نیست، ترور که هست"دیگر تمام شد، هیچ چیز نگفتم،میدانست من به چی فکر میکنم. ماه رمضانِ سختی را توی اهواز گذراندم. ماه بود و خرما پزان اهواز، شب احیای سوم، مهدی رسید خانه، آماده شدم با هم برویم مراسم؛ جایی.. مهدی همانطور نشسته،خوابش برده...بعضی شبها خاکی و ژولیده میرسید..،می نشست خستگیش در برود و بعد بلند شود دوش بگیرد و بخوابد،اما همانطوری خوابش میبرد،خودم لباسش را عوض میکردم... همین کم خوابی ها یکبار تصادف کرد،لبش پاره شد و بخیه خورد؛ خانه‌ی یکی از دوستانم بودم که زنگ زد، تا صدایش را شنیدم؛ زدم زیر گریه... بار آخری که رفته بودم اهواز، بیشتر میدیدمش،خبری از عملیات بزرگ نبود و زود به زود سر میزد،یک هفته به نظرم زیاد می آمد،گفت:"بد عادت شده ای ها، زن جنگی باشی نه " برود خانه،من هم زود رفتم،خانه‌ی ما دونبش بود و دوتا در داشت؛ زودتر رسیده بود و کمین میکشید😊 من از کدام در میروم تو ،من از این در وارد شدم؛مهدی پشت در دیگر قایم شده بود.😌 ...از پله میرفتم بالا که در زد، با آن قیافه‌ی گریان که به خودش گرفته بود و لباس خونینش،تا در را باز کردم،جا خوردم، شروع کرد به اوهو اوهو کردن!!!؛ سر به سرم میگذاشت، ادای گریه ی من را در می آورد😐☺️ . ... صلوات @bakeri_channel