فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر لحظه دستگیری چند نفر از متهمان شهادت «آرمان علیوردی»
#کانال_سرداران_شهید_باکری👇
👉 join 👇
🌷 @bakeri_channel 🌷
💛💚💛
💚💛
💚
از ما بعيد بود
ولى عاشقت شدیم
از تو بعيد نيست
جهان عاشقت شود..
#شهید_مهدی_باکری
@bakeri_channel
💕همانان ڪہ دلداده او شدند
🍃ڪبوتر ڪبوتر پرستو شدند
💕پرستو پرستو فراز آمدند
🍃و بے سرسرافراز باز آمدند
🕊 #شهید_مهدی_باکری
🌴
@bakeri_channel
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
❤️ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ #ﺑﺴﯿﺠﯽﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻭﻡ، ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻢ❤️
🌺ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﯽﺭﯾﺎﯼ ﺍﻭ ﺯﺑﺎﻧﺰﺩ ﻫﻤﻪ ﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﺑﻮﺩ . ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻣﺮﻓﻪﺗﺮﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ #ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ . ﺍﺯ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺣﻖ ﻃﺒﯿﻌﯽﺍﺵ ﻧﯿﺰ ﺑﻮﺩ ﭼﺸﻢ ﻣﯽﭘﻮﺷﯿﺪ . ﺗﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽﺍﺵ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﻨﺪ . ﺍﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺩﻟﻬﺎ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻣﯽﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
ﻭ ﻧﯿﺰ ﺑﺴﯿﺠﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﯽﻭﺭﺯﯾﺪ . ﻣﯽﮔﻔﺖ : « ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻭﻡ، ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﭘﯿﺶ ﺑﺴﯿﺠﯽﻫﺎ ﻣﯽﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺧﺴﺘﮕﯽﺍﻡ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺷﻮﺩ . ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﯿﺠﯽﻫﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﺘﺤﻤﻞ ﯾﮏ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻫﺰﯾﻨﻪ – ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﯾﮏ ﺳﻨﮕﺮ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺟﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﺪ – ﺑﺸﻮﯾﻢ، ﯾﮏ ﻣﻮﯼ ﺑﺴﯿﺠﯽ، ﺻﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮﺵ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ . ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﭼﻮﻥ ﺩﮊﯼ ﭘﻮﻻﺩﯾﻦ ﻭ ﺗﺴﺨﯿﺮﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍ، ﺳﯿﻤﺎﯾﯽ ﺟﺬﺍﺏ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ . ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺍﺋﻤﺶ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻣﯽﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﺸﺎﺵ . ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﻭ ﭘﺮﺗﻮﺍﻥ ...
#سردارجاویدالاثر
#شهیدآقامهدیباکری
@bakeri_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار خانواده برخی از شهدا با خانواده شهید «علیوردی»
🔹همسر شهید مهدی باکری خطاب به مادرشهید آرمان علی وردی: به شما تبریک میگیم با مدال افتخاری که به درب خانه شما زده شده است.
#کانال_سرداران_شهید_باکری 👇
@bakeri_channel
جان را سپردید و رفتید
عقیده تان این بود
از سر مَباد کم شودش
تارِ مویِ وطن ...
@bakeri_channel
آزاده دلاور مختار یکانی
جمعی گردان حر لشکر مقدس ۳۱عاشورا در دوران هشت سال دفاع مقدس
@bakeri_channel
*روزی که....*
گردان حرّ از لشکر ۳۱ عاشورا به فرماندهی شهید حسن زنده دل سازماندهی شد
در ادامه عملیات والفجر۸، شبی که قرار بود سیل بند دوم بعد از کارخانه نمکِ فاو، توسط این گردان فتح بشود، حدود ساعت یازده شب، گردان، داخل کارخانه مستقر شد و شهید زنده دل، برای گردان صحبت کوتاهی کرد و مضمون و خلاصه آن این بود که:
*اطاعت از فرمانده، اطاعت از امام است، گوش به فرمانِ فرماندهانتان باشید و طبق نقشهای که قبلا توضیح داده شده، به لطف خدا دو سه ساعت دیگر، عملیات را شروع میکنیم لذا در این مدت خوب استراحت کنید.*
حدود ساعت یک بامداد مورخ دوازدهم اسفند۱۳۶۴، آرام آرام حرکت کرده و در سینهیِ سیل بند اول، به صف و مستقر شدیم.
حدّ فاصلِ بینِ سیل بند اول تا سیل بند دوم(هدف عملیات) شاید حدود سیصد، چهارصد متر فاصله داشتیم و این فاصله، دریاچهیِ نمک و شورزاری به عمق سی، چهل، سانتیمتر بود.
دستور حمله صادر شد.
بی سرو صدا وارد دریاچه شدیم و نفرات گروهانها، پشت سر نفر اولِ تیمها و دستهها، پخش شده و آرام آرام حرکت کردیم (طبق دستور فرمانده).
اما در همان ابتدای عملیات، تعدادی از دوستان ناخود آگاه ندای الله اکبر سردادند و لذا بعثیها با خبر شده و با دو تیربار از دو طرف، تقریبًا به فاصله دویست، سیصد متر با گلوله های رسّام تیر اندازی کردند رسّام ها از فاصله بسیار نزدیک و کنار گوش هامون رد میشدند و ما فقط با کلاش و گاها با آرپیچی هفت به طرف سنگرهای آنها تیر اندازی نموده وبه حرکت و حمله میدادیم، ولی برخی از گلوله به رزمندگان اصابت میکرد ، تعدادی هم زخمی شدند.
هیچ گاه فراموش نمیکنم، یکی از این گلوله های رسّام به گردن شهید عبدالرحمــن خدابخشی که فرماندهی گروهان ما را بر عهده داشت ، اصابت کرد و صدا زد: یا صاحب الزمان! و افتاد
روحش شاد.
البته تیربار هم داشتیم اما تیر اندازی با تیربار داخل دریاچه نمک و شور زار عملی نبود.
اگر این ماموریّت به کماندوها و چریکهای دوره دیده یِ ارتشهای جهان داده میشد احتمالاحتی یک قدم نمیتوانستد حرکت کنند.
اما به حول و قوهیِ الهی و به برکت خون همین شهدا توانستیم به سیل بند مورد نظر برسیم و حتی با مهمّات جا مانده یِ خودشان تا طلوع آفتاب به نبرد ادامه داده و مقاومت کنیم و دوام بیاوریم.
آرپی چی، نارنجک، تیربار، هر چه داشتیم به کار گرفتیم.
چیزی که عذابم میداد صدای ناله های زخمیهای داخل نمک زار بود که هنوز هم که هنوز است در گوشم مانده است و تا عمر دارم عذابم میدهد.
آیا نمک، با زخم سازگاری دارد؟! آن هم زخم گلوله و خمپاره!
گفتن این نکته برایم تلخ است ولی ناگفته نماند تعدادی، شب عملیات منصرف شده برگشته بودند.
تعدادی زخمی شده و نتوانستند ادامه بدهند و تعدادی مثل :
شهید رحمن خدابخشی،
شهید مرتضی صالح نیا
شهید ابراهیم کریمی
شهید محمد محمد حسنلو
شهید ولی الله عدالت فر
شهید کمال حاج آقارضالو
شهید بایرامعلی نقیلو
شهید عبدالرضا حیدر پور
و. . . . . . .
به لقاءالله پیوستند و آسمانی شدند
بعد از نماز صبح، از یک گروهان، پنج نفر مانده بودیم بدون هیچ پشتیبانیِ پیش بینی شده.
برادر جعفر طجرلو کنارم بود و محمد افشائی برایم خشابِ نصفهیِ شهداء و خشابِ بعثیهای به درک واصل شده را می آورد، برادر محبوب زارع و برادر حسین اشرفی هم زخمی بودند.
تاریکی شب روبه زوال بود و آفتاب روز دوازدهم اسفند۱۳۶۴ قصد طلوع کردن داشت، که خُمپاره شصتی بی سرو صدا، کنارِ پای برادر طجرلو افتاد و پایش شدیدًا زخمی شد و زخمش را بستم.
بنوعی تیراندازی میکردیم که بعثیها تصور کنند تعدادِ ما بیش از چهل، پنجاه نفر باشد . لذا جرأت نمیکردن جلو بیایند، و هر موقع هم بلندمیشدند که به طرف ما بیایند، ده، پانزده نفری بلند میشدند و بنده از این پنج نفر باز مانده یِ گروهانِیک، رزمندهیِ سالم بودم و سنگر گرفته و با کلاشینکف و به برکت آیهیِ شریفهیِ"وَمَا رَمَیتُ اِذ رَمَیتُ" بسوی آنها تیر اندازی میکردم . یک نفرشان را که میزدم ببخشید صدای الاغ میدادند و می افتادند و به درک واصل می شدند و بقیه، عقب میکشیدند، در لحظات آخر، دیگر نصف خشاب گلوله داشتم
به برادر طجرلو که فرمانده دسته ما بود گفتم الان چکار کنیم با لحن بسیار آرامبخش گفت: *مقاومت دیگر فایده ندارد چون حتی یک وجب از سیل بند را نمیتوانیم تا شب نگه داریم، من زخمی هستم بلند میشوم، اگه مرا زدند تو هم نصف خشاب باقی مانده رو خالی کن و اگه مرا اسیر گرفتند شماهم تسلیم بشوید.*
آخرین کلام شهید طجرلو همین بود
و داشتیم سخت ترین تصمیم رو میگرفتیم
آخرین کلام شهید طجرلو همین بود
و داشتیم سخت ترین تصمیم رو میگرفتیم
هر چه به طلوع آفتاب نزدیک میشدیم هم، مهمّات رو به اتمام بود و هم اینکه رسیدنِ نیروی کمکی ناممکن.
و تنها چیزی که به ذهنمان خطور نمیکرد اسارت بود، که به گزینه های احتمالیِ فرجام شرکت در دفاع مقدس، اضافه میشد.
آفتاب داشت طلوع می کرد و
بعثیها نزدیک شدند، جعفر بلند شد و با سر و صدای عجیب و غریب که آن روز نمیفهمیدیم چه میگفتند، جعفر را گرفتند و دستهایش را بستند.
این شد که ما هم اسلحه های خالی را جلو بعثیها انداختیم و تسلیم شدیم.
با ایما و اشاره، ما را به ستون یک حرکت دادند و من نفر جلو ستون بودم در حالی که حرکت میکردیم و هنوز چشمهایمون را نبسته بودند هر از گاهی به عقب نگاه میکردم، افشائی و زارع و اشرفی را میدیدم ولی از برادر طجرلو خبری نبود وتا آخرین روز اسارت هر موقع این خاطره را با دوستان، مرور میکردیم و هر گاه اسیر جدیدی می آوردند همه، دنبال برادر طجرلو بودیم تا اینکه بعد از آزادی متوجه شدیم که ایشان همان روز به شهادت رسیده بود.
خدا میداند به دلیل زخمی بودنش و مشکل انتقال به عقبه، تیر خلاص زده بودند یا هر احتمال دیگر، الله اعلم.
تاعمر داریم یادش را گرامی میداریم
از اینکه شما و احیانًا اگر در هر مقطع زمانی، از خانوادهیِ ایشان، با خواندن این خاطره آزرده خاطر شوند عذر خواهی میکنم.
مختار یکانی
@bakeri_channel
هدایت شده از سرداران شهید باکری
آخرین کلام شهید طجرلو همین بود
و داشتیم سخت ترین تصمیم رو میگرفتیم
هر چه به طلوع آفتاب نزدیک میشدیم هم، مهمّات رو به اتمام بود و هم اینکه رسیدنِ نیروی کمکی ناممکن.
و تنها چیزی که به ذهنمان خطور نمیکرد اسارت بود، که به گزینه های احتمالیِ فرجام شرکت در دفاع مقدس، اضافه میشد.
آفتاب داشت طلوع می کرد و
بعثیها نزدیک شدند، جعفر بلند شد و با سر و صدای عجیب و غریب که آن روز نمیفهمیدیم چه میگفتند، جعفر را گرفتند و دستهایش را بستند.
این شد که ما هم اسلحه های خالی را جلو بعثیها انداختیم و تسلیم شدیم.
با ایما و اشاره، ما را به ستون یک حرکت دادند و من نفر جلو ستون بودم در حالی که حرکت میکردیم و هنوز چشمهایمون را نبسته بودند هر از گاهی به عقب نگاه میکردم، افشائی و زارع و اشرفی را میدیدم ولی از برادر طجرلو خبری نبود وتا آخرین روز اسارت هر موقع این خاطره را با دوستان، مرور میکردیم و هر گاه اسیر جدیدی می آوردند همه، دنبال برادر طجرلو بودیم تا اینکه بعد از آزادی متوجه شدیم که ایشان همان روز به شهادت رسیده بود.
خدا میداند به دلیل زخمی بودنش و مشکل انتقال به عقبه، تیر خلاص زده بودند یا هر احتمال دیگر، الله اعلم.
تاعمر داریم یادش را گرامی میداریم
از اینکه شما و احیانًا اگر در هر مقطع زمانی، از خانوادهیِ ایشان، با خواندن این خاطره آزرده خاطر شوند عذر خواهی میکنم.
مختار یکانی
@bakeri_channel
چقدر دلم لک زده برای سفره هایی که
چفیه بودند ولی نه بر سر این و آن!
مقداری نان خشک، تکه ای پنیر ...
و دیگر هیچ!
از حلیم و آش شله قلمکار خبری نبود.
جوجه کباب و کباب لقمه و ... که در خوابشان هم راه پیدا نمی کرد!
کسی در روزی دیگران دست درازی نمی کرد!
هیچکس حقوق صدها میلیون تومانی نمی گرفت!
و دیگران را محکوم به دروغ گویی نمی کرد!
کسی 3 هزار میلیارد تومان اختلاس نمی کرد و در پی توجیه هیچ گناهی نبود!
همه راضی بودند به رضای خدا و نه در پی کسب رضایت کدخدا!
همه خدا را بنده بودند نه قدرت و ثروت را !
و حرف و شعار و عملشان، قلبی و زبانی فقط این بود:
ایاک نعبد و ایاک نستعین
و باورشان این بود که:
آنکس در پیشگاه خداوند پذیرفته تر است که تقوایش بیشتر است!
نه آنکه قدرت، ثروت، سابقه مبارزه و جبهه، درجه و مقام بالاتر، اصالت قومی، طایفه ای و خانوادگی، گذشته طولانی، پدر و مادر آنچنانی و ... داراست!
@bakeri_channel 👈تلگرام
قاتل شهیدان رضازاده و زینالزاده دستگیر شد
🔹فردی که روز پنجشنبه ۲۶ آبان ۲ نفر از مدافعان امنیت را در منطقه حر عاملی مشهد به شهادت رساند لحظاتی قبل دستگیر شده است.
🔹دادستان خراسان رضوی: متعاقب یک کار گسترده و دقیق،تیم عمل کننده موفق شد بامداد امروز، فرد قاتل با هویت «مجیدرضا رهنورد» فرزند محمد جواد را هنگام طی مسیر برای خروج از مرزهای غربی در یکی از استانهای مرکزی دستگیر کنند.
🔹در همین رابطه هشت نفر دیگر که در اختفا و فراری دادن نامبرده مشارکت داشتند نیز دستگیر شدهاند.
@bakeri_channel 👈تلگرام _اینا
ضارب شهید «اوجاقی» در تبریز دستگیر شد
روابط عمومی سازمان اطلاعات سپاه عاشورا:
🔹ضارب شهید مدافع امنیت «حسین اوجاقی» توسط ماموران این مجموعه دستگیر شد.
🔹جزئیات بیشتر در این زمینه طی روزهای آینده منتشر و اطلاعرسانی میشود.
@bakeri_channel 👈 تلگرام _ اینا
🍂 بسیج، فهم درست اتحاد، اراده و اخلاص مسلمانان است و هفته بسیج فرصتی است برای گرامی داشت فداکاریها و جانفشانی هایی که برای سرافرازی سرزمینمان انجام شده است. در واقع بسیج با ظهور اسلام در میان ملتهای مسلمان رشد کرده است و نمیتوان گفت که بسیج فقط حاصل جنگ تحمیلی یا انقلاب اسلامی است بلکه تلاش حضرت امام خمینی (ره) و عدالت خواهی میلیونها انسان باایمان باعث تبلور دوباره بسیج در عصر حاضر بود.
هفته بسیج گرامیباد
🔴کانال سردار رشید اسلام شهید آقا مهدی باکری 🔴
🇮🇷〰🇮🇷〰🇮🇷〰🇮🇷〰🇮🇷〰
پس از ورود به کانال روی کلمه join کلیک کنید
@bakeri_channel
🕊🌹🕊🌹🕊🌹
مثــل عکس رخ مهتاب که افتـاد در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست😭😭
#فرمانده_شهید_مهدی_باکری
29.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جبهههاى جنگ و دفاع مقدس، در طول سالهاى متمادى، از خون عزيزان بسيجى رنگين شد و ناصيهى انقلاب را درخشان كرد.
#مقام_معظم_رهبری
هفته بسیج بر بسیجیان هشت فصل عاشقی دفاع مقدس گرامی باد .
@bakeri_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رصد لحظه ای و دستگیری اغتشاشگران توسط پاسداران گمنام امام زمان در سپاه شهرستان #خوی
نصیحت های مقام معظم رهبری به بسیجی ها:
1️⃣ بسیجی بمانید
2️⃣ قدر خود را بدانید
3️⃣ دشمن و نقطه ضعفهای دشمن را بشناسید
4️⃣ نقشه های دشمن را بشناسید، غافلگیر نشوید
5️⃣ رشد معنوی خودتان را اندازه بگیرید
6️⃣ مراقب نفوذ در مجموعه بسیج باشید
7️⃣ ولاتهنوا ولاتحزوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین
🔴 #کانال_سرداران_شهید_باکری 👇
@bakeri_channel
💕 برای حفظ مرزها و استقلال وطن
🎄سروها بر زمین افتادند
🇮🇷🇮🇷 تا پرچم #ایران عزیز تا ابد برافراشته بماند . . .
دوران #دفاع_مقدس
ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
.... و در این اوضاع آشفته جنگ رسانه ای، آن جوان بی تجربه و خام و ناآگاه از پیشینه تاریخی خود، عقل و دین در گرو دشمنان (فضای مجازی، منوتو، اینترنشنال و ....) نهاده و گفته بدخواهان را بر زبان می آورد.
چپاولگران بین المللی خواب بازگشت دوباره را در سر می پرورانند و برای مرزهای آینده میهن نقشه می کشند
برای آنها، ایران تکه تکه شده، به مراتب از یک #ایران_قوی و مقتدر مطلوبتر است
#هشیارباشیم
-------------------------------------------
🆔 @bakeri_channel
هزار قصہ نوشتیم
بر صحیفـــــہ ی دل...
هنوز عشــــق تو
عنوان سرمقالہی ماست...
#شهید_ولی_مزرعه_لی
#شهـدا_امام_زادگانِ_عشــق_اند
#شلمچه #شلمچه_بوی_چادر_خاکی_مادر_میدهد #شلمچه_قطعه_ای_از_بهشت_است
#غروب_دلگیر
#پیج_سرداران_شهید_باکری👇
.
#mahdi_va_hamid_bakeri
#کانال_سرداران_شهید_باکری_تلگرام_ایتا👇
@bakeri_channel