eitaa logo
سرداران شهید باکری
484 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
469 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
سرداران شهید باکری
گمشده هور
🍂🍂 🔻 گمشده هور 2⃣7⃣ ❣ سردار حاج علی هاشمی روزهای پایانی این فصل را با من بخوان این عاشقانه ست این فصل را با من بخوان باقی فسانه ست دیگه نفهمیدم چی شد، ننه میزدم توی سر و کله خودم. گفته بودند گم شدی هر چه گشته اند پیدایت نكرده اند. مگه میشه؟ تو جزیره را عین کف دستت می شناختی، آنقدر که آنجا بودی خانه نبودی. این سال ها که بی تو گذشت، بر ما خیلی سخت گذشت. تمام ترسم از این است که ننه على را از پس چروک های صورتش و موهایش که سپيد شده نشناسی. گفته بودی: نوبت سهم شما هم می رسد، اما سهم ما بعد از جنگ فقط چشم انتظاری بود و نگرانی های همیشگی که دست از سر ما بر نداشته. پدرت رفت. تمام آرزویش دیدن دوباره ی تو بود. بعد از تو دوازده سال حصير انداخت توی کوچه و نشست دم در و زل زد به آدم هایی که می آیند و می روند شاید نشانه ای از تو در آنها پیدا کند. دوازده سال زل زد به انتهای کوچه تا بیایی و ببینی که در انتظار نشسته است. پدرت رفت على از بچگی با دردسر و سختی بزرگت کردم، همان وقت ها که در یک اتاق کرایه ای زندگی میکردیم و درآمد پدرت فقط روزی پنج تومان بود. وقتی به دنيا آمدی، پاهایت کج بود. خرج دوا و درمانت زیاد می شد. دایی کمک کرد و پولش را داد تا بدهیم دکتر خشایار پایت را عمل کند. چهارده روزه بودی که پایت را شکستند و دوباره گچ گرفتند یک سال در گچ بود، سنگین شده بودی و حمام کردن و جابه جا کردنت سخت بود. پدرت بیکار شد، دنبال یک مهندس که کارخانه داشت راه افتادیم و بابا راننده ی او شد. از اهواز رفتيم تهران، و بعد مازندران از بیکاری خیلی بهتر بود. کنار دریا یک خانه گرفتیم که هر روز مار می آمد زیر رختخواب های تو و خواهرت قمر، چاره ای نبود. باید می ساختيم. همراه ما باشید.
زخم ميدان‌های مين، يادش بخير کوچ عُشّاق از زمين ، يادش بخير همراه ما در کانال سرداران شهید باکری باشید.👇👇👇 @bakeri_channel
4_471972839465943678.mp3
4.23M
🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵 🌷باز امشب در هوای بارانم 🌹دلتنگ خاطرات یارانم 🌹مداحی شهدایی از حاج میثم مطیعی همراه ما در کانال سرداران شهید باکری باشید.👇 @bakeri_channel
4_525758023424016787.mp3
7.18M
✨🕊میگفت میخوام برم بشم فدای زینب❣ یه عمر که شنیدم از غمای زینب❣ ✨🕊همیشه نون و نمکه سفره شو خوردم حالا بایدبشم سپر بلای زینب❣🕊 همراه ماباشید.👇👇👇 @bakeri_channel
🌺چه مردای مردی مثل باکری 🌸پر از شور اروند و کارون شدن 🍀شبای پر از نور هورالعظیم 🌼چه مردای مردی که مجنون شدن 🕊🌹🕊🌹 @bakeri_channel
سو قربانلاری دوزدو سس سیز یارالاندیز، سویا باتدیز، قانیز آخدی دوزدو ظالیم قودوروب خنجرینی سینه زه تاخدی دوزدو سیز جان وئره لی بوینو یوغونلار هامی باخدی نیسگیلوز عالمی یاخدی قوی قانیز آخسادا، آخسین اجنبی باخسادا باخسین خنجرین تاخسادا تاخسین نه قدرجسمیده جان وار نه قدر قولدا توان وار نه قدر داماردا قان وار داها چیخماز یادیمیزدان، یادی نیز، دیلده قالاندیر سیزین آوازه عشقیز له جهان وارسا جهاندیر باش اَیَن، سیز لره قارداش اوجا داغلار ،ساوالاندیر باشی قار، سینه سی قاندیر سیزین ائللرآرا، ایللر بویو، یادلار دا یادیز وار آیریلیق داغی گورن قانلی اوره کلرده آدیز وار آللاهیز وار هرزادیز وار
✾صبحی که نبینم رخ دلدار نه صبح است بی روشنی چهره دلدار نه صبح است ✿خورشید چه باشد چه نباشد به چه سودم چون دیده ندوزم به رخ یار نه صبح است @bakeri_channel
هدایت شده از سرداران شهید باکری
گمشده هور
🔴 سلام، صبح دوستان بخیر مطلب زیر مروریست از زبان سردار گرجی از جریان جزیره مجنون و شهادت سردار هور، حاج علی هاشمی که تا آخرین لحظات در کنار ایشان حضور داشتند و در کتاب "زندان الرشید" روایت شده است. این مطلب در تکمیل خاطرات "گمشده هور" تقدیم می شود. 👇👇👇
سرداران شهید باکری
گمشده هور
🍂 🔻 گمشده هور برداشتی از کتاب زندان الرشید خاطرات سردار گرجی زاده ▪️▫️ صدای حاج عباس هواشمی بلند شد و گفت حاج علی خوب گوش کن من دارم سه هلی کوپتر می بینم که به سمت قرارگاه می آیند. هر دقیقه چند گلوله جنگی و شیمیایی به زمین می خورد. حالت تهوع داشتم. چفیه را خیس کردم و روی صورتم گذاشتیم. علی دو دستش را پشت کمرش گره کرده بود و در سنگر قدم می زد. بعد پیراهنش را توی شلوار کرد و فانسقه اش را محکم بست و گفت گرجی بچه ها را آماده کن به عقب برویم. احساس خوبی ندارم. حوالی ظهر بود. وضو داشتیم. به امامت علی نماز ظهر و عصر رو خوندیم. صدای زنگ تلفن درآمد. صدای غلامپور را شنیدم که با عصبانیت می گفت گرجی مگر تو آدم نیستی؟ حرف حساب سرت نمی شود؟ چطور بگویم بیایید عقب؟
سردار گرجی از همرزمان سردار شهید علی هاشمی