eitaa logo
کانون هیئات مذهبی نور-بخش بلده نور-
314 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
466 ویدیو
18 فایل
ارتباط با مدیر👇 @h_mohammad ارتباط باادمینها👇 @Qasem_bashin @SMYH_AZARY اینستاگرام👇 https://instagram.com/_u/baladeh_e_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📗قسمت داستان سه دقیقه در قیامت 🔻🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 @baladeh_e_noor
کانون هیئات مذهبی نور-بخش بلده نور-
💢سه دقیقه در قیامت #قسمت‌دهم 📕در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب‌المثل بود آ
✅سه دقیقه در قیامت 🔸یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت: اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند. 📖 کتابهای خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود. 🔹سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده می‌کردند. ⭕️ بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتاب‌ها را هم بردم. 🔸 یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتاب‌ها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند. 📕لذا کتاب‌ها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده می‌شود. 🌼جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتاب‌ها کرد و گفت: این کتاب‌ها جزو بیت‌المال و برای آن مکان بود. ❗️چون بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمی‌آوردی 🔰باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت می‌طلبیدی. 💢خیلی ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتاب‌ها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم..خدا به داد کسانی برسد که بیت‌المال را ملک شخصی خود کرده‌اند! ❗️درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم. 🔅مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند. اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت، 🔆 روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت. 🔸وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر می‌کنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند. ✨ تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا گرفتارم برای من کاری بکن. ⭕️تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند! راست می گویند که مرگ خبر نمیکند. 🔰 در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل شده که: روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت شد و همان دم شهید شد. 🔸یارانش گفتند: بهشت بر تو گوارا باد. ✅خبر به پیامبر رسید.ایشان فرمودند: من با شما هم عقیده نیستم زیرا لباسهایی که بر تن او بود از بیت‌المال بود و آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش آن را احاطه خواهد کرد. 💢 در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم. 🔻 حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش🔥 در پای تو قرار می‌گیرد. ⭕️ در میان روزهایی که بررسی اعمال انجام شد ما به باطن اعمال آگاه می شدیم. 🔰 یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را می‌فهمیدیم. ❗️چیزی که امروزه به اسم شانس نام برده می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود! ✅بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت‌ها افتاده بود که معلوم میشد .. 💢مثلا روزی در جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو رسید. ❗️ نمی‌دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم بیشتر این نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند. 🔷 یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. روز دوم اردو هم باز بقیه را اذیت کردیم. 🔵 البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. 📘وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده 🔸 من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دوعدد پتو برای خودم یک تختخواب قشنگ درست کرده بودم. 🔹چادر ما چراغ نداشت متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه‌ها می‌خواهد من را اذیت کند. ✅لذا همین طور که پوتین به پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. 💢 یک باره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفت! ♻️ داد میزد: کی بود،چی شد!؟ ⭕️وحشت کردم...سریع از چادر آمده بیرون و فهمیدم حاج آقا جای خواب نداشته، بچه‌ها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست. 🔘 لگد خیلی بدی زده بودم.بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. 🔻حاج آقا آمد بیرون و گفت: الهی پات بشکند، مگر من چه کردم که اینجوری لگد زدی؟ 🔸گفتم:حاج آقا غلط کردم ببخشید. من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم ..خلاصه خیلی معذرت خواهی کردم. 🔰 به حاج آقا گفتم: شرمنده من توی ماشین میخوابم شما بخوابید. فقط با اجازه بالش خودم را بر می دارم. 💥رفتم توی چادر همین که بالش را برداشتم دیدم یک عقرب بزرگی اندازه کف دست زیر بالش من قرار دارد . من و حاج آقا هر طور بود او را کشتیم. ⭕️حاجی گفت :جون من را نجات دادی.. ادامه دارد.. 📕🔰📕🔰📕🔰📕 @baladeh_e_noor
🔰⚜🔰⚜🔰⚜🔰 ✨«به نام خدا» ✅فراخوان مردمی برای تکمیل فاز نهائی «بارگاه ملکوتی و یادمان ۳۸۳ شهید » ♻️همانگونه که پیش از این از سوی خادم الشهداء و دبیر اجرائی پروژه ساخت «بارگاه ملکوتی و یادمان ۳۸۳ شهید بخش بلده نور» ✅به استحضار اهالی شریف بلده نور رسید ۵ درصد عملیات احداث این پروژه شامل عناوینی که در ادامه تقدیم حضور می شود باقی مانده است. 🔸عناوین بخش های پایانی این پروژه عبارتند از: 👈۱_ لمبه زیرسقفی گلزار با وسعت تقریبی ۱۲۰ مترمربع: برای این بخش از کار پروژه نیاز به ۱۶ کیلو رنگ روغن دیوترول (Diotrol) سوئیسی و ۸ لیتر سیلر(Sealer) است. 💵هزینه تقریبی ۴۲ میلیون تومان به انضمام ۱۰ میلیون هزینه نقاشی مجموعا ۵۲ میلیون تومان. 👈۲- خرید ۵ دستگاه و استقرار آن ها در فضای گلزار به منظور تامین امنیت آن مجموعا به مبلغ ۳۳ میلیون تومان 👈۳- هزینه پوشش دهی ورودی گلزار به مبلغ حدودا ۳۵ میلیون تومان. 🔹بر اساس آنچه در بالا بیان شد مجموعا برای تکمیل پروژه ۱۲۰ میلیون تومان بودجه لازم است. ⭕️بدین منظور نیاز به هست تا فاز نهائی این یادمان با شکوه به اتمام برسد. 🔸با عنایت به اینکه تاکنون این با هدایا و کمک های مردمی محب شهداء احداث شده، امید است با ، تکمیل نهایی شده و بعنوان یک میراث ارزشمند معرفی بخش به یادگار مانده و محل زیارتگاه عاشقان و عارفان و غیرتمندان این دیار قرار گیرد. 🔹علاقه مندان می توانند هدایای نقدی خود را به حساب «هیات امنای گلزار شهدای گمنام بلده نور» در بانک کشاورزی شعبه بلده نور بر اساس اطلاعات ذیل ارسال واریز نمایند: شماره حساب: 842073561 شماره کارت: 0471 – 2022 – 7017 – 6037 شماره شبای حساب: IR030160000000000842073561 💢بر این اساس سرورانی که وجهی را به منظور تکمیل فاز نهائی واریز می نمایند رسید آن را به شماره آقای در پیام رسان «ایتا» به شماره 09122964358 ارسال نمایند. 🔹همچنین اگر از خیرین محترم کسانی بتوانند مورد نیاز را تامین نمایند و یا خود می توانند بانی خرید و نصب برای یادمان شهدا شوند این آمادگی برای مشارکت را به جناب آقای اعلام نمایند. ✅در پایان اهالی شریف بلده نور و روستاهای تابعه در صورت هر گونه سوال می توانند از طریق شماره آقای در پیام رسان «ایتا» پیشنهادات و نقطه نظر خود را مطرح نمایند. 🙏امیدوارم شهدا دست گیر و شفیع همه ی ما در صحرای محشر باشند. ان شاءالله ارادتمند🌹 ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ @baladeh_e_noor
🔅صبح شد 🌸زندگی در می‌زند 🍃مهربانی، شوق، شادی پشت در منتظر است 🔅باز کن پنجره را که خداوند زشوق من و تو می‌خندد 🌼زندگی کوچه سبزیست میان دل و دشت که در آن عشق است و گذشت زندگی مزرعه خوبی‌هاست زندگی راه رسیدن به خداست 🔅 🌺🍃🌺🍃🌺🍃 @baladeh_e_noor
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📗قسمت داستان سه دقیقه در قیامت 🔻🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 @baladeh_e_noor
کانون هیئات مذهبی نور-بخش بلده نور-
✅سه دقیقه در قیامت #قسمت‌یازدهم 🔸یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به و
✅سه دقیقه در قیامت 🔰نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. ⚜️جوان پشت میز گفت: عقرب مامور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که دادی مرگ تو را به عقب انداخت. 💢لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. همان روز خانم من زنگ زد و گفت: همسایه خیلی مشکل مالی دارد وچیزی برای خوردن ندارند. ⚜️اجازه می‌دهی از پول‌هایی که کنار گذاشتی مبلغی به آنها بدهم؟ ♦️من هم گفتم آخر این پولها رو گذاشتم برای خرید موتور. اما عیب ندارد هرچه می خواهی بردار. ⚜️جوان ادامه داد: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. ❗️اما آن روحانی که لگد خورد ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این لگد را می‌خورد ولی به نفرین ایشان پای توام شکست. 🔰 و به اهمیت صدقه و خیرخواهی مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند: ⚜️کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند از آنچه به آنها روزی داده ایم پنهان و آشکار انفاق می‌کند تجارت (پرسودی)را امید دارند که نابودی و کساد در آن نیست. ❗️البته این نکته را باید ذکر کنم به من گفته شد که: صدقات صله‌رحم نماز جماعت و زیارت اهل بیت و حضور در جلسات دینی و هر کاری که خالصانه برای رضای خدا انجام دهید جزو مدت عمر حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می شود. 💢 بسیاری از ما انسان ها از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور می‌کنیم. ❗️ اگر انسان بداند حتی قدمی کوچک در حل مشکلات بندگان خدا بر می دارد اثر آن را در آن سوی هستی به طور کامل خواهد دید در بررسی اعمال خود تجدیدنظر می‌کند. 🔰آنجا مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود ⚜️ مثلاً شخصی از من آدرس می‌خواست او را کامل راهنمایی کردم و او هم مرا دعا کرد و رفت. ⭕️نتیجه دعای او را به خوبی در نامه عمل می دیدم ما در طی روز حوادثی را از سر می گذرانیم که میگوییم: 🔰خوب شد این طور نشد ،نمیدانیم بخاطر دعای خیر افرادی که مشکل از آنها برطرف کردیم. ♦️این را هم بگویم که صلوات واقعاً ذکر دعای معجزه گر است آنقدر خیرات و برکات در این دعا است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم. 💢 یادم می آید که در دوران دبیرستان بیشتر شب ها در مسجد و بسیج بودم یک نوجوان دبیرستانی در بسیج ثبت نام کرده بود چهره زیبا داشت و بسیار پسر ساده ای بود. ⚜️ یک شب پس از اتمام فعالیت بسیج ساعتم را نگاه کردم یک ساعت بعد از آن صبح بود من به دارالقرآن بسیج رفتم و مشغول نماز شب شدم. ❗️ناگهان این جوان وارد اتاق شد و کنارم نشست.وقتی نمازم تمام شد بگفت شما الان چه نمازی می خوندی؟ 🔰گفتم نماز شب قبل از نماز مستحب است این نماز را بخوانیم خیلی ثواب دارد. 💢گفت به من هم یاد می‌دهی؟ به او یاد داده و در کنارم مشغول نماز شد. ⭕️می‌دانستم از چیزی ترسیده...گفتم اگر مشکلی برات پیش آمده بگو من مثل برادرتم. گفت: 💢 روبروی مسجد یک جوان هرزه منتظر من بود و می‌خواست من را به خانه اش ببرد تا نیمه شب منتظر مانده بود و فرار کردم و پیش شما آمدم. ⚜️ روز بعد یک برخورد جدی با آن جوان هرزه کردم و حسابی او را تهدید کردم و دیگه به سمت بچه های مسجد نیامد. ✅مدتی بعد از دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند خیلی درگیر مسائل گزینش شدند اما کل زمان پیگیری استخدام من یک هفته هم بیشتر طول نکشید. ❗️همه فکر کردند که من پارتی داشتم اما در آن وادی به من گفتند: زحمتی که برای رضای خدا برای نوجوان کشیدی باعث شد که در کار استخدام کمتر از اذیت شوی و کار شما زودتر هماهنگ شود. ♻️ این پاداش دنیایی، پاداش اخروی هم در نامه عمل شما محفوظ است... ادامه دارد.. 📕🔰📕🔰📕🔰📕 @baladeh_e_noor