6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا می دانستید طبق پژوهشهای مختلف، زنانی که در آپارتمان زندگی می کنند درگیر مشکلات بالینی و روحی روانی بیشتری می شوند؟
آیا می دانستید نرخ طلاق در میان ساکنان آپارتمانها در مقایسه با خانه های ویلایی بیشتر است؟! هزینه پنهانی که هر طلاق به حاکمیت تحمیل می کند (اعم از هزینه های معنوی و مادی) چقدر است؟
مدیرانی که در مملکت پهناور ما به بهانه صرفه جویی در مصرف زمین، بر توسعه عمودی شهرها اصرار دارند روی هر آسیب اجتماعی و اختلالات روحی روانی زنان و کودکان ما چقدر قیمت می گذارند؟!
هزینه هر یک روز تعطیلی کلانشهرها به دلیل آلودگی هوا که به دلیل این نوع شهرسازیِ متراکم و عمودی رخ می دهد چقدر است؟
لطفا این ویدئوی کوتاه برسد به دست همه مدیرانی که دچار اشتباهات راهبردی در محاسبه بهره وری شده اند.
زمان: ۱ دقیقه و ۴۴ ثانیه
@baladetayyeb
گزارش اجمالی ملاقات با آیت الله اراکی (دام ظله):
امروز عصر در منزل آیت الله اراکی جلسه نسبتا مبسوطی با ایشان داشتم و ضمن ارائه یک فایل تفصیلی، نگرانی خود را از برخی تحولات شهرسازی تهران و همچنین برخی اشتباهات وزارت راه و شهرسازی (نظیر توقف ویلایی سازی در شهر قم) خدمتشان عرض کردم.
ایشان ضمن تایید عرایض حقیر به مسئول دفترشان فرمودند پیگیر دو جلسه مجزا شوند؛ یک جلسه با آقایان ذوالنور و امیرآبادی (نمایندگان محترم قم) و یک جلسه هم با وزیر محترم راه و شهرسازی. قرار شد وزیر راه را دعوت کنند تا برای جلسه با ایشان بیایند قم.
انشاالله که این جلسات محقق شود و مفید واقع شود.
تردید داشتم که خبر این جلسه را عمومی اعلام کنم یا خیر؛ ولی تصمیم گرفتم اعلام کنم تا دوستان بدانند که در حوزه علمیه، بحمدالله هستند علمایی که نسبت به وقایع اطرافشان مسئولیت پذیر هستند و علاوه بر فعالیتهای علمی، نقش اجتماعی خود را نیز به خوبی ایفا می کنند.
لازم به ذکر است که آیت الله اراکی، قبلا نیز با ورود به مسائل شهرسازی، درس خارج فقه نظام عمران شهری را دائر کرده بودند (حد فاصل سالهای ۹۳ تا ۹۵ در مدرسه دارالشفاء قم) که آن درس منحصر به فرد هم برکات زیادی داشت.
اگر امثال ایشان که این چنین احساس مسئولیت می کنند و به چنین موضوعاتی ورود جدی می کنند بیشتر شود جای امیدواری برای اصلاح وضع موجود و اصلاح برخی سیاستهای سکولار وجود دارد. امید است سایر اساتید محترم حوزه های علمیه نیز به احسن وجه متوجه عمق خطر سکولاریسم در نظام علمی و اجرایی کشور باشند.
محمدمنان رئیسی، شامگاه ۲۵ دی ماه ۱۴۰۱
@baladetayyeb
مقاله نور و مزاج زنان.pdf
748.8K
اهمیت ویژه معماری خانه در تعادل مزاج و سلامت افراد:
در این پژوهش ارزشمند، رابطه بين نورگيری فضای سکونت با مزاج افراد بررسی شده است.
یافته ها نشان می دهد بين مزاج زنان با ميزان نورگيری و همچنین جهت بازشوهای خانه ارتباط معناداری وجود دارد به نحوی که بیش از ۷۰ درصد از زنان ساکن در خانه هایی که ميزان نورگيری کمتری دارند دچار سردی مزاج شده اند!
طی سالهای اخیر تحقیقات متعددی نظیر این پژوهش انجام شده است که تاثیرگذاری معماری بر سلامت افراد (اعم از سلامت جسمی و سلامت بالینی و روانی) را اثبات می نماید؛ اما در مقام عمل، چنین پژوهش هایی کمتر مورد توجه واقع شده اند که نتیجه این بی اعتنایی، رواج انواع بیماری های جسمی و بالینی در سبک زندگی معاصر بوده است.
@baladetayyeb
رحمت واسعه خداوند بر مرحوم امام خمینی که ۴۰ سال قبل چنین فرمود: "ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم لکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت" ؛ بعد از برنامه امروز چشم انداز از شبکه ۴ با موضوع نهضت ملی مسکن، معنای این جمله امام (ره) را با عمق جان فهمیدیم.
یک نفر از مدافعان مسکن ویلایی و توسعه افقی را گذاشته بودند مقابل سه نفر از اساتید مدافع توسعه عمودی و آپارتمان سازی و هرچه آن یک نفر استدلال می آورد که مجموع هزینه های توسعه افقی را محاسبه کرده ایم و نه تنها بیشتر از هزینه های توسعه عمودی نیست بلکه کمتر هم هست اما آنها دوباره حرفشان را تکرار می کردند که هزینه این نوع توسعه افقی را چه کسی می دهد؟!
خب برادران محترم، بیش از ۴۰ سال است که با الگوهای مدنظر شما و دوستان شما کلانشهرهایمان را ساختیم و نتیجه شد این چیزی که امروز می بینیم. دو سه سال هم اجازه بدهید که یک الگوی دیگر را اجرا کنیم تا مردم طعم نوع دیگری از سبک زندگی را بچشند.
چرا فکر می کنید که هرچه در رفرنسهای غربی و شرقی و کتب ترجمه ای خوانده اید وحی مُنزَل هست و خلاف آن معادل کفر است؟! چرا متوجه نیستید که هر جهان بینی، تجلیات کالبدی متناسب با خودش را تولید می کند و آنچه امروز در شهرهای متراکم و عمودی غربی شاهد هستیم محصول جهان بینی شرک آلود نظام سرمایه داری است؟ مگر می شود ظرف زندگی مردم را مبتنی بر مبانی شرک آلود بسازید و انتظار داشته باشید که از آن، مظروفِ معنوی تراوش کند؟!
خب واضح است که از کوزه همان برون تراود که در اوست. این همه معضلات اجتماعی و فرهنگی و افزایش سرانه جرم و طلاق و ... که امروز با آن مواجه هستیم از نتایج بدیهی این نوع سبک زندگی است و اگر غیر از این میشد باید تعجب می کردیم.
البته آنچه جای تعجب دارد این است که ما از پاپ هم کاتولیک تر شده ایم، چون خود غربی ها هم شهرهایشان را به اندازه ما متراکم نمی سازند؛ شاهد آنکه تراکم امروز تهران حدودا ۳ برابر لندن و چند برابر اغلب پایتختهای غربی است.
ضمنا جا دارد یک خداقوت اساسی هم به مدیران مدبّر برخی برنامه های صدا و سیما عرض کنیم که کمتر از یک هفته بعد از تاکید رهبر انقلاب مبنی بر لزوم تحول توسط جوانان انقلابی در اداره کشور، دوباره چیدمان مهمانهایشان را طوری می چینند که دوستان تحول خواه در برنامه هایشان چنان غریب و تنها باشند که انسان به یاد صحرای کربلا بیافتد.
اینکه چقدر دیگر باید خون دل بخوریم تا این سکولاریسم، از نظام رسانه ای و علمی و اجرایی کشور رخت بربندد را والله اعلم...
@baladetayyeb
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنیده اید که میگن طرف از پاپ کاتولیک تر شده؟ مصداقش وضعیت شهرسازی ما هست که از خود آمریکا به عنوان مهد نظام سرمایه داری هم جلو افتاده ایم!
این ویدئوی کوتاه را ببینید تا متوجه شوید که با احتکار زمین در کشور پهناور ایران چه بلایی بر سر سبک زندگی ما آورده اند.
زمان: ۱ دقیقه و ۲۸ ثانیه
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معماری مرگبار
بخش کوتاهی از صحبتهای دکتر محمدمنان رئیسی در گفتگوی ویژه خبری درباره هزینههای پنهان توسعه عمودی شهرها را در این ویدئو ملاحظه بفرمایید. هزینه هر یک روز تعطیلی تهران و سایر کلانشهرها به علت آلودگی هوا چقدر است؟ دولت هر سال بابت هزینه درمان جامعه (اعم از درمان بیماری های جسمی و یا بالینی و روانی) چقدر سوبسید میدهد؟ آیا نمیتوان با تدابیر شهرسازانه این هزینهها را کاهش داد؟ آیا پیشگیری مقرون به صرفهتر از درمان نیست؟
زمان: ۱ دقیقه و ۳۰ ثانیه
@baladetayyeb
زوجیت، از خانه ایرانی تا خانه غربی
زمان لازم برای مطالعه: ۳ دقیقه
زوجیت، قاعدهای است که به تصریح قرآن کریم در سراسر پدیدههای هستی جاری و ساری است: وَ مِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون (ذاریات/۴۹). آیا تاکنون به تجلی کالبدیِ مفهوم زوجیت در خانه ایرانی (به عنوان فضای اصلی حضور زوجین در کنار هم) اندیشیدهاید؟
آنچه در سنت ایرانی، جاری و ساری بوده است، تقسیم فضای خانه به دو بخش اندرونی و بیرونی بوده است. اندرونی فضایی بوده است برای حضور آزادانه بانوی خانه (به عنوان یک رکن زوجیت در خانه) و بیرونی، فضایی بوده است برای مهمانداری مرد خانه (به عنوان رکن دیگر زوجیت). این دوگانه اندرونی بیرونی، به نوعی تجلی مفهوم زوجیت در دوگانه مرد و زن بوده است و همانطور که زوجین، در عین تفاوتهای ذاتی، مکمل یکدیگر هستند، اندرونی و بیرونی خانه نیز در عین مرزبندی و تفاوتهای فضایی، در تداوم یکدیگر و مکمل فضاهای هم بودند.
اما مفهوم زوجیت در نگاه اسلامی ایرانی، نقطه مقابل مفهومی است تحت عنوان «تضاد» که در دیالکتیک هگلی و همچنین مارکسیسم مطرح میشود؛ زیرا رکن اصلی دیالکتیک هگل که بعدها مارکس نیز از او به عاریت گرفت، تضاد است که در این نوع نگاه، حرکت جامعه و حرکت تاریخ، ناشی از تضاد است؛ به نحوی که در بطن هر حرکتی، «تز» و «آنتیتزی» وجود دارد که از برآیند این دو، سنتز به وجود میآید. اما در اسلام، سنتز از آنتیتز به وجود نمیآید، بلکه از زوجیّت به وجود میآید؛ از زوجیّتی که در کانون خانواده، فلسفه آن آرامش است: "وَ مِنْ آيَاتهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنوا إِلَيْها: و از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید"(روم/۲۱).
وقتی تضاد دیالکتیکی جایگزین مفهوم زوجیت شد چه اتفاقی برای خانه می افتد؟ زن به عنوان یک رکن اصلیِ مفهوم زوجیت در خانه، جایگاه اصلی و فطری خود را از دست میدهد و در این تضاد دیالکتیکی، قربانی مرد میشود؛ او به بهانه لزوم تساوی با مرد، از خانه به کارخانه کشانده میشود تا هم چرخ نظام سرمایهداری ارزانتر بچرخد و هم به او چنین القا شود که حقوق اجتماعیاش تمام و کمال پرداخته شده است.
آنگاه چنین خانهای که حضور زن در آن معنای سابق را ندارد، به فضای حریممند برای حضور زن نیز نیازی ندارد و چنین میشود که اندرونی از خانه حذف میشود و آنچه که در سرتاسر خانه دیده میشود، صرفاً تجلی بیرونی است. به نحوی که در چنین سنتزی با حذف حیاط مرکزی، دیگر حتی بازشوهای خانه نیز به سمت درون باز نمیشود و با مکانیابی بازشوها به سمت کوچه و خیابان، مرز بین اندرون و بیرون (فضای داخل خانه و فضای خیابان) شکسته میشود و این دو، از یک جنس و در راستای هم تلقّی میشوند.
دقیقاً همانطور که زن و مرد نیز در فرهنگ غربی، در نبردی نابرابر، با قاعده مساوات (و نه عدالت) قضاوت میشوند.
خب نتیجه چه میشود؟ خانه از شأنیت آرامش بخشیِ خود ساقط میشود؛ چون چنین خانهای برخلاف گذشته، دیگر نه اندرونی دارد و نه حریم مشخصی دارد و نه حتی به علت اِشراف فضای بیرون بر درون، میتواند پوشاننده امور شخصی ساکنین باشد. چنین خانهای فی الواقع بخشی از فضای بیرون است که از خیابان و بلوکهای مجاور، هر لحظه حریم آن در معرض نقض است.
اکنون می توان از آیه ۸۰ سوره نحل رمزگشایی نمود: "وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا: و خداوند از خانههایتان برایتان آرامش قرار داد". چرا فرمود از خانههایتان و نه در خانههایتان؟ چون هر خانهای آرامش بخش نیست و شرط آرامش بخشی، پوشانندگی و داشتن حریم است. همانطور که فلسفه آرامش بخشیِ زوجین در کنار هم، پوشانندگی و لباس بودن آنها برای عیوب یکدیگر است: هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ: آنان (همسران شما) برای شما پوشش و شما هم برای آنان (همسرانتان) پوشش هستید (بقره/۱۸۷).
پس خانهای که بنیانش به جای مفهوم زوجیت، بر دیالکتیک بنا نهاده شود، دیگر نه تنها آرامش بخش نیست بلکه به کانون نزاع و تضاد تبدیل میشود؛ انبوه خانوادههای تک والد و افزایش روزافزون نرخ طلاق در کشورهای غربی شاهدی است بر این مدعا؛ کما اینکه انبوه خانههای بدون حریم و فاقد فضاهای مختص حضور بانوی خانه نیز تجلی کالبدیِ این سنتز فضایی است.
حال آیا در این آپارتمانهای بیتوجه به شأن و حریم بانوی خانه که اساسش تضاد دیالکتیک است، می توان حقیقت مفهوم زوجیت را جستجو نمود؟ و آیا چنین سرپناه هایی می تواند مصداق "و خداوند از خانه هایتان برایتان آرامش قرار داد" (نحل/۸۰) باشد؟!
اگر بله، پس رابطه معنادار میان افزایش نرخ نزاع و طلاق بین زوجین از یک سو و تغییرات معماری خانههای ما از الگوهای سنتی به آپارتمانهای غربی از سوی دیگر را چطور میتوان توجیه نمود؟!
@baladetayyeb
1640374017_345327445.pdf
23.44M
ریاست محترم شورای شهر تهران صبح امروز (اول بهمن ماه) در آئین رونمایی از بسته حمل و نقل پاک چنین فرموده اند: "اینکه چقدر ساختمانهای بلند جلوی باد را میگیرد یا نه؟ و اینکه آیا اساسا این حرف علمی است یا نه را نمی دانیم. هر چند که من فکر میکنم این مسئله چندان تاثیری ندارد".
خدمت این برادر عزیز عرض می شود که هم در داخل و هم در خارج از ایران، پژوهشهای متعددی در اثبات تأثیر ساختمانهای بلند بر جریان باد انجام شده و حتی برخی از این پژوهشها، در داخل خود شهرداری تهران انجام شده است که از باب مثال، صرفاً فایل یکی از این پژوهشها (از میان ده ها پژوهش مختلف) به شرح فوق منتشر میشود.
لذا اینکه مدیران شهری، حتی پژوهشهایی که در مجموعه خودشان با صرف بودجه های فراوان انجام شده است را نفی نمایند محل تأمل است.
البته بخش عمده درآمد شهرداریها از محل عوارض ساخت و ساز تأمین می شود و هرچه ساختمانها بلندتر شوند و تراکم بیشتری عرضه شود، درآمد بیشتری برای شهرداریها ایجاد می شود اما این دلیل نمی شود که انبوه مطالعات علمی را زیر سوال ببریم.
لازم به ذکر است که سالانه بیش از ۶۰۰۰ نفر در تهران، فقط به علت آلودگی هوا جان می سپارند و لذا هر اقدامی که منتج به آلودگی بیشتر هوای شهر شود، مصداق حق الناس است.
عرض خود را با این روایت نورانی از پیامبر اکرم (ص) به پایان می برم:
"أتدرون ما حقّ الجار؛... و لا تستطل عليه بالبناء فتحجب عنه الرّيح الّا باذنه: آیا می دانید حق همسایه چیست؟ ... و خانه خود را بالاتر از ساختمان او قرار ندهى كه مانع گردش هوا در منزلش بشود، مگر با اجازه او" (شهید ثانی، مسكن الفؤاد).
@baladetayyeb
این تصویر، بخشی از پاسخ یکی از دانشجویان به این سوال پایان ترم درس مبانی نظری معماری است: اهمیت مبانی نظری در آینده کاری و حرفهای خود را شرح دهید؟
عنایت بفرمایید که دانشجویان در زمان این آزمون در سال سوم کارشناسی، حدود یکصد واحد درسی را گذراندهاند و معنایش این است که تا قبل از این و در میان حدود یکصد واحد درسی، هیچ نوع آموزش موثری مبنی بر ظرفیتهای غنی منابع دینی در معماری و شهرسازی ندیده اند! البته معلوم نیست که در بقیه رشته ها هم وضعیت چندان بهتر از این باشد.
به پاسخ ایشان توجه بفرمایید: "تا پیش از این ترم فکر نمیکردم که اسلام تا این حد به این امور حساس و دقیق باشد ...". این دانشجو که اینطور تعجب خود را ابراز داشته نمونهای از هزاران جوان مملکت ما است که به رغم علاقه به مبانی آیینی و بومی (که از پاسخ ایشان مشخص است)، در دانشگاههای مختلف ما، تحت نظام آموزشی سکولار مشغول تحصیل هستند و تمام این علاقهی بالقوه به فرهنگ بومی، به علت ضعف نظام آموزشی ما عملا میسوزد و از دست میرود.
نتیجه چه میشود؟ انبوهی از فارغ التحصیلان خوش قلب ولی بیاطلاع از ظرفیتهای آیینی و بومی که آینده شهرهای ما را همین فارغ التحصیلان میسازند.
مسئولان مربوطه (در وزارت علوم و شورای تحول و ارتقا علوم انسانی و شورای عالی انقلاب فرهنگی و ...) بیاندیشند که چرا بعد از ۴ دهه از انقلاب اسلامی، اینقدر کوتاهی کردهایم؟ کوتاهی، هم در کادرسازی و تربیت استاد آشنا و مسلط بر چنین مباحثی و هم در تولید محتوا و تالیف کتب برای آموزش جوانان مملکتمان. با این نوع نظام آموزشی سکولار چطور میتوانیم تمدن سازی کنیم؟
@baladetayyeb
متن یادداشتی که اخیرا به سفارش سازمان ملی بهره وری برای ارائه به اعضای محترم هیات دولت تهیه شده است (با اندکی ویرایش):
زمان لازم برای مطالعه: ۳ دقیقه
در حال حاضر مصرف روزانه بنزین در ایران بیش از ۱۰۰ میلیون لیتر است که بیش از یکسوم آن، در هشت کلانشهری مصرف میشود که با معضل جدی ترافیک مواجه هستند. این در حالی است که هزینه تمامشده هر لیتر بنزین برای دولت با احتساب قیمت امروز دلار و فوب خلیجفارس، حدود ۳۰ هزار تومان است یعنی دولت روی هر لیتر بنزین، بیش از ۲۵ هزار تومان سوبسید میدهد. حال با فرض اینکه از حدود ۳۵ میلیون لیتری که مصرف روزانه بنزین در کلانشهرهاست، یکسوم آن در ترافیک این شهرهای بزرگ سوزانده شود، آنگاه میتوان چنین مدعی شد که دولت روزانه حدود ۳۵۰ میلیارد تومان صرفا برای سوزاندن بنزین در ترافیک کلانشهرها هزینه میکند!
با این حساب، دولت سالیانه بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار میلیارد تومان فقط برای دودشدن بنزین در ترافیک هشت کلانشهر کشور سوبسید پرداخت میکند! یعنی ۲ تا ۳ برابر کل بودجه شهرداری تهران در سالجاری!
دلیل اصلی این هزینه سنگین نیز ترافیک جدی در این کلانشهرهاست که البته این ترافیک، خود از یک سو، نتیجه اشتباهات ما در نظام شهرسازی کشور و تراکمفروشیها و بارگذاریهای مازادی است که طی دهههای گذشته بهتدریج انجام شده است و از سوی دیگر، عدم سرمایهگذاری مناسب برای توسعه حملونقل عمومی است.
این اتلاف انرژی، فقط بخشی از هزینههای پنهان این نوع مدیریت شهرهاست و بسیاری از هزینههای پنهان دیگر نظیر افزایش سرانه جرم و آسیبهای اجتماعی و زیستمحیطی و ... را هم میتوان به این نوع هزینهها افزود، زیرا طبق پژوهشهای مختلف، میان تراکمافزایی و افزایش این نوع آسیبها، رابطه معناداری وجود دارد.
بهعنوان نمونه، یکی از هزینههای پنهان این نوع تراکمافزایی و توسعه عمودی شهرها، انباشت آلودگی هوا بهدلیل ممانعت برجها از گردش طبیعی هواست. بهنحوی که طبق تحقیقات معتبر، امروزه گلباد کلانشهر تهران نسبت به چند دهه قبل به کلی تغییر یافته است. برای مثال، کریدور هوای شمال به جنوب در این کلانشهر که یکی از محورهای اصلی وزش باد تا چند دهه قبل بوده است، اکنون تقریبا به کلی از بین رفته است.
آیا میتوان پذیرفت که این انسداد گردش طبیعی هوا، صرفاً به دلیل تغییرات اقلیمی بوده و برجسازیها و بلندمرتبهسازیهای شمال شهر، هیچ نقشی در این خصوص نداشته است؟! پاسخ پژوهشهای معتبر به این سؤال، منفی است.
با استناد به گزارش ایستگاه های هواشناسی در سطح شهر تهران، طی ۶۰ سال اخیر (یعنی پس از شروع توسعه عمودی در شهر تهران) سرعت وزش بادهای غربی و شمال- جنوب که از بادهای مهم تهران است، همواره روند نزولی داشته است به نحوی که میانگین سرعت وزش این بادها در ۱۰ سال اخیر، تا یک متر بر ثانیه کاهش را نشان می دهد؛ همچنین با استناد به گرافهای بهدست آمده از ایستگاههای هواشناسی مهرآباد، جریان باد در شمال تهران طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۴ در مقایسه با دوره زمانی ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۴، به شدت کاهش پیدا کرده است.
پس لازم است، این روزها که دائماً کلانشهرهای ما بهدلیل آلودگی هوا تعطیل میشوند این سوالات را با صدای بلندتر بپرسیم که هزینه پنهان هر روز تعطیلی مدارس، ادارات، صنعت و غیره برای کشور چقدر است؟ آیا درآمدزایی از محل تراکمفروشی و بلندمرتبهسازی میتواند همه این هزینههای پنهان فراوان را پوشش دهد؟ تداوم سیاستهای اشتباه شهرسازی و تراکمافزایی روزافزون در کلانشهرهایی که ظرفیت اکولوژیک لازم برای این بارگذاریهای مازاد را ندارند چقدر توجیه دارد؟!
آیا بهتر نیست برای بهرهوری بیشتر و جلوگیری از هدررفت بیش از پیش منابع، روند تراکمافزایی و توسعه عمودی کلانشهرها که علاوه بر افزایش ترافیک و آسیبهای اجتماعی و زیستمحیطی و... ، هیچ نسبتی با سبک زندگی اسلامی- ایرانی نیز ندارد را متوقف کنیم؟!
البته این موضوع الزاماتی دارد که از مهمترین آنها، اولاً بازنگری اساسی در نحوه تأمین مالی شهرداریهاست، زیرا هماکنون حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد بودجه شهرداریهای کلانشهرها از محل عوارض ساختوساز تأمین میشود، بنابراین بدیهی است که مدیران شهری ترجیح بدهند برای کسب درآمد بیشتر، به این تراکمافزاییها دامن بزنند. ثانیا باید به راهبردهای آمایش سرزمین در مقیاس ملی پایبند بود تا بتوان با توزیع عادلانه امکانات و مقدورات کشور، جلو تمرکزگراییِ بیش از این در کلانشهرهایی (بهویژه تهران) که ظرفیت بُرد اکولوژیک آنها تکمیل شده است را گرفت.
@baladetayyeb
زن، ابژه و شهر عریان
زمان لازم برای مطالعه: ۳ دقیقه
🔹پرده اول (پرده فلسفی): از مهمترين مفاهيم فلسفه مدرن سوبژه و ابژه است. اُبژه (Object) در تعريف به معنای شيئی است كه مورد شناسایی واقع ميشود و بنا به همين مفهوم، گاهي ابژه را «متعلقِ شناسايی» نيز ترجمه میكنند. به بیان دیگر، ابژه هر آن چيزی است كه حاصل ادراك است و بر اثر ادراك، عينيت آن اعتبار میيابد. در مقابل، سوبژه (subject) به معنای «شناسا» است که ابژه را شناسایی میکند. پس سوبژکتیویه، مشاهدهکننده و اُبژکتیویه آنچه است که مشاهده میگردد.
قرآن کریم، به لحاظ متعلق شناسایی، تفاوتی بین مرد و زن قائل نیست و هر دو را در جایگاه شناسا به شناخت حقیقت هستی دعوت میکند. عباراتی نظیر «إِنَّ الْمسْلمينَ والْمُسْلِماتِ والْمؤمنِينَ والْمُؤْمِنَات» بیانگر هم شأن بودن زن و مرد در شناسایی حقیقت هستی است که پاداش این متذکر شدن به حقیقت هستی، چه برای زن و چه برای مرد، اجر عظیم است: والذَّاكِرِين اللَّه كَثِيرًا والذَّاكِرَات أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفرَةً وَأَجْرًا عَظيما (احزاب/۳۵). فلسفه دعوت اسلام به حجاب نیز همین موضوع است و از زن میخواهد تا با پوشاندن مظاهر ابژگی، اجازه ندهد تا جامعه او را تا حد «متعلقِ شناسایی» فرو بکاهد.
اما در تمدن معاصر غرب، شأن زن از جایگاه شناسنده به جایگاه متعلق شناسایی فروکاهیده میشود و چون نگاه غالب این تمدن نیز، مادی و ماتریالیستی است پس هر ابژهای (از جمله زن) هرچه وجوه مادی و عینیاش برجستهتر شود مطلوبیت بیشتری دارد و چنین میشود که جسم زن و جذابیتهای زنانگی او در مقام ابژه، موضوعیت مییابد.
🔹پرده دوم (پرده معماری و شهرسازی): لازمه بروز هرچه بیشتر جذابیتهای زنانگی، تحول فضای کالبدی (چه در مقیاس خانه و چه در مقیاس شهر) است. معماری سنتی که تا پیش از فلسفه مدرن، معماری پوشاننده و حریممند بود، به دلیل تغییر نوع نگاه به زن و کالایی شدن او، به معماری عریان و بدون حریم بدل گشت تا از پس این نوع معماری، ابژگیِ زن بیشتر به چشم مرد (به عنوان سوبژه) بیاید.
لوکوربوزیه (به عنوان پدر معماری مدرن) چند اصل مهم را برای معماری مدرن تجویز نمود که دو مورد از آنها (یعنی پلان آزاد و نمای آزاد) به وضوح متأثر از این موضوع بودند.
پلان آزاد سبب شد مرز بین فضاهای درون خانه به کلی مخدوش شود (نظیر مستحیل شدن مرز بین پذیرایی و آشپزخانه در آشپزخانههای اُپن) و نمای آزاد نیز سبب شد مرز بین فضای درون خانه با فضای بیرون (شوارع و خیابانها) مخدوش شود و به این ترتیب، معماری عریان و بدون حریمی شکل گرفت که در آن، دیگر نه خبری از حفظ حریم بود و نه نشانهای از توجه به حرمت. زیرا لازمه تجلیِ ابژگی در معماری، درهم شکستن حریمها و مرزهای معمارانه بود تا ابژگیِ زن، هرچه بهتر به چشم بیاید.
علاوه بر خانه، همین اتفاق در فضای شهری نیز رخ داد، شهر با حیای سنتی به شهری بدل شد مملو از فضاهای عریان و بدون حریم تا در چنین شهری، بتوان ابژگی را بیشتر به نظاره نشست. مثال واضحش، تعریف پارکها و بوستانهای عمومی است؛ فراغت و تفریح که تا قبل از تمدن مدرن، در فضاهای حریممند انجام میشد (نظیر باغهای خصوصی و حریممند و یا باغچهها و فضاهای سبز که در خانههای وسیع و مفرّح سنتی وجود داشت) به فضاهایی عمومی تحت عنوان پارک و بوستان منتقل شد که در آن دیگر نه از حریم خبری هست و نه از حرمت؛ هر چه است آشکار و عریان در معرض دید همه قرار دارد زیرا این عریانی، لازمه انعکاس ابژگی در فضای شهری است.
🔹پرده سوم (اکنون چه باید کرد): واضح است که حل این مسئله دفعتا مقدور نیست. تمدن معاصر غرب چنان در اجزای سبک زندگی ما رسوخ پیدا کرده که نمیتوان یک شبه چنین مسئلهای را حل کرد ولی میتوان نقشه راهی برای حل تدریجی آن ترسیم نمود.
به نظر میرسد اولین گام در این نقشه، اصلاح وضعیت کالبدی و عملکردی خانه است؛ اگر بتوان دوباره خانه را از این آپارتمانهای عریان و عمودی، به خانههای افقی و حریممند و دارای حیاط و فضای باز خصوصی تبدیل نمود آنگاه میتوان به بازتنظیم مجدد سوبژه/ابژه و احیاء ارزشهای معنوی در خانه و شهر معاصر ایرانی امیدوار شد. لازمه این مهم، شکستن احتکار زمین و تمرکز زدایی از کلانشهرها برای دست یابی به چنین خانههای مفرّح، وسیع و حریممند در توسعههای آتی است.
@baladetayyeb
رحمت خدا بر حکیم فرزانه، مرحوم آیت الله حائری شیرازی که چنین فرمود:
"زندگی آپارتمان نشینی اجازه نداده انسانها سالی یک بار هم به آسمان نگاه کنند. یکی از محرومیتهایی که ایجاد کرده، محروم شدن از نعمت بزرگ دیدار ستارگان است. اگر انسان ماهی یک شب برود در روستا تا بتواند آسمان را ببیند و زیارت کند، مثل زیارت یک امامزاده برایش سازنده است. ندیدن آسمان، خیلی مضر است. یک نگاه به آسمان برای انسان کافی است که بداند این چیزهایی که برای خودش برداشته، باعث خجالت است. آسمان را گذاشته اند برای صفر کردن تعلقات... برای نجات انسان از تعلقات، یک نگاه معنادار به آسمان بس است.".
در آیات متعددی از قرآن کریم نیز به ارتباط با مظاهر طبیعت توصیه اکید شده است:
"أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا: آیا به آسمان بالای سرشان نگاه نکردند که چگونه ما آن را بنا کردهایم، و چگونه آن را (بوسیله ستارگان) زینت بخشیدهایم" (ق/۶).
"وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ: و پیش از طلوع و غروب خورشید به ستایش پروردگارت تسبیح گوی" (ق/۳۹).
اما آیا کلانشهرهای متراکم و عمودی چنین اجازه ای به ما می دهند؟ ساکنان مناطق متراکم در کلانشهرهایی نظیر تهران خودشان قضاوت بفرمایند که آخرین باری که در این شهرهای متراکم و آلوده، ماه و ستارگان و یا لحظه طلوع و غروب خورشید را دیده اند چه زمانی بوده است؟
در چنین شهرهای ذکر زدایی بروز انواع بحرانهای معنوی و اخلاقی کاملا طبیعی است. شهری که مظاهر قدرت و خلقت الهی را از ساکنانش دریغ کند را نمیتوان شهر/معنویت نامید؛ چنین شهری، شهر/قدرت و شهر/ثروت است.
این نوع شهرسازی، ترجمان کالبدی نظام سرمایه داری است و اینکه غفلت زایی و ذکر زدایی در چنین شهرهایی چقدر برای ما تولید هزینه پنهان می کند (اعم از هزینه آسیب های اجتماعی و بحرانهای روحی و افزایش سرانه جرم و ... ) را والله اعلم.
@baladetayyeb