eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
184 عکس
43 ویدیو
17 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله ، شماره 16 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 «يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ» (همواره آب فراوان از من جارى است). 🔷عنصر زیباشناختی: استعاره کوه از وجود مبارک حضرت امیر(ع)، استعاره سیل از علم و فضیلت و وساطت فیض. 🔹توضیح: حضرت امیر(ع) خود را به کوهی تشبیه کرده است که از آن آب فراوان جاری می شود. روشن است که از هر تپه یا کوه کوچکی آب فراوان به راه نمی افتد بلکه کوه های مرتفع که ذخایر عظیمی از برف بر خود دارند سبب ساز چنین آب فراوان و مستمری می‌شوند. کوه وجود حضرت آنقدر رفیع است که ذخایر عظیم علم و فضیلت (و عیبة علمه) از بلندای آن به سوی بشریت در جریان است. این جمله کوتاه هم حضرت را به صورت کوه تصویر کرده و هم فضیلت ایشان را به صورت آب به تصویر کشیده و تصویر مرکبی را پدید آورده است. 📝نکات: 1⃣ فعل (ینحدر) شهادت بر دوام این ریزش علم و فضیلت دارد چرا که امام، واسطه فیض خداوند است و فیض خداوند لحظه‌ای از هستی منقطع نمی شود. 2⃣وقتی خطبه متقین به پایان رسید، همّام با دریافت آن معارف گهربار ناله‌ای سر داد و جان باخت، حضرت فرمودند که موعظه با اهلش چنین می کند، فردی به امام عرض کرد که پس چرا این مواعظ در خود شما اثر نمی‌کند؟ حضرت فرمودند که این سخن را شیطان بر زبان تو راند. آیت الله جوادی فرمودند به اصرار و الحاح، خویش را مقابل آب سرازیر شده از کوه وجود حضرت قرار داد و آب او را با خود برد ولی قرار نیست که سیل، خود کوه را نیز با خود برد. @banahjolbalaghe
بسم الله ،‌ شماره 20 🌾🌺💐🌺🍃 🔵 «وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ وَ لَا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ» () 🔹قانون (Collocation) اقتضا میکند که هر فعل با متناسب با خودش به کار برود. در زبان عربی (و انگلیسی) گاهی حرف جر (یا حرف اضافه انگلیسی) با فعلی به کار می‌رود که ظاهرا با آن متناسب نیست. 🔸در چنین حالتی نحویان معتقدند که فعل، دربردارنده معنای یک فعل دوم است (تضمین)؛ یعنی همزمان بر معنای فعل دیگری هم دلالت می‌کند و این حرف جری که با خود این فعل تناسب ندارد، در حقیقت با همان فعل دوم تناسب دارد. 👈مثلا در جمله «سمع الله لمن حمده»، حرف لام با فعل «سمع» تناسب ندارد برای همین می‌گویند فعل سمع معنای فعل دومی را در بردارد (استجاب) که آن فعل دوم به این لام جاره نیاز دارد و معنای جمله هم این است که خداوند بشنود و اجابت کند برای همه حمدکنندگان(سمع الله و استجاب لمن حمده). برخی مترجمان و شارحان به این فعل دوم کم‌توجهی می‌کنند و به فهم ناقصی از متن دست می‌یابند. 👈در عبارت «وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ» کلمه «تحشموا» با حرف «عن» تناسبی ندارد. خود کلمه‌ی «احشام» به معنای این است که «بزرگی و هیمنه خودت را چنان به کسی تحمیل بکنی که خجالت زده بشود» اما وقتی با «عن» به کار می‌رود دربردارنده معنای فعل دومی (منع) می‌شود که این فعل (منع) به «عن» نیاز دارد و با آن متعدی می‌شود. 🔹بنابراین معنای دقیق تعبیر «لاتحشموا احدا عن حاجته» این است که «بزرگی خود را چنان بر کسی چیره نکنید که او را خجالت‌زده بکنید و از [در میان گذاشتن] حاجاتش باز بدارید» (لا تحشموا احدا فتمنعوه عن حاجته). ❗️متاسفانه بسیاری از مترجمان (و حتی برخی شارحان) از ترجمه دقیق عبارت درمانده‌اند. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 18 🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝 ، شماره1 ✏️نهج البلاغه درمان دردهای جامعه انسانی 🔹اگر امروز به نهج البلاغه مراجعه كنيم در آن چيز های جالبى خواهيم يافت. بيماريهايى كه در اين موقعيت ما را تهديد مىكند و درمان اين بيماريها، براى ما ارزنده و حياتى است كه برويم و اين درمانها را [در نهج البلاغه] جستجو كنيم. .. 🔸نهج البلاغه آن بيماريها را يكى يكى به ما معرفى مىكند. ...البته اگر مىخواستم تشريح كنم كه چطور امير المؤمنين «عليه السلام» نسخهاى به دست ما مىدهد كه وقتى آن نسخه را مطالعه مىكنيم، مىفهميم مخصوص چه نوع بيمارى است...، بايستى يك رساله بنويسيم. 🔹... بايد بگويم كه جستجوى اين مسأله در نهج البلاغه خيلى زحمت هم ندارد، بگرديد، همين طور تورّق بكنيد خودش را به شما نشان خواهد داد. بازگشت به نهج البلاغه، ص42 و 43 @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 26 🌾🌴🍃🌻☘🌛 🔵هفت ویژگی دیگر رانتخواهان در نهج البلاغة پیش از این (، شماره23) هشت ویژگی رانتخواهان بیان شد. در بُرش دیگری از نامه 53 به چند ویژگی دیگر رانتخواهان نیز اشاره یا تصریح شده است که عبارت‌اند از: 1. خود را بر دیگران مقدم می‌کنند (استئثار) 2. بر مردم تکبر می‌ورزند (تطاول) 3. در معامله با مردم کم‌انصاف هستند (قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ) 4. از بیت المال توقعات مالی ویژه دارند (لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً) 5. با سوء استفاده از انتساب به مسئولان، به مردم ظلم می‌کنند (تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاس) 6. وظایف اجتماعی خود را بر دوش دیگران می‌اندازند (يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِم) 7. سود رانتخواری را آنان می‌برند و ننگ دنیوی و اخروی‌اش بر مسئولان می‌ماند(فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ و عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة) @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 17 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 «لا یرقی إلیّ الطّیر» (هیچ پرنده‌ای را به قلّه‌ی من راهی نیست). 🔷عناصر زیباشناختی: 1️⃣استعاره کوه از وجود مبارک حضرت امیر(ع)، 2️⃣استعاره پرنده از خیال و اندیشه اندیشوران، 3️⃣ایجاز، 4️⃣ سجع بین کلمه «طیر» با کلمه «سیل» (که در جمله قبلی به کار رفته است) ✍️نکات: 🍃حضرت در این عبارت، خود را در شمایل یک "کوه بلند" ⛰به تصویر کشیده‌اند و اندیشه اندیشوران را نیز در شمایل "پرنده‌هایی"🕊 به تصویر کشیده‌اند که هیچ یک از این پرندگان به بلندای آن کوه نمی‌توانند برسند. در هم تنیدگی دو تصویر (تصویر کوه و تصویر پرنده) زیبایی این عبارت را بسیار دلپذیرتر کرده است. 🔹مهم آن است که این دو تصویر در هم تنیده در کوتاهترین قالب لفظی (Minimal) بیان شده و گوینده در بیان آن، نه تنها به هیچ تکلفی نیافتاده بلکه مرکب سخن آنقدر در دست ایشان رام بوده که حتی توانسته‌اند عبارت «لایرقی الیّ الطیر» را با عبارت قبلی‌اش (ینحدر عنی السیل) به یک سجع بسیار زیبا هم تبدیل بکنند. ◀️ال در « الطیر» ال جنس است یعنی هیچ پرنده ای بر اوج من نرسد و این بیانی دیگر از آن روایت شریف است که فرمود: اهل بیت را به مقام خدایی نرسانید، جز آن هر چه می خواهید در عظمت و شأن آنها بگوئید. (بر اوج غنایت نرسد هیچ کمندی/ بیهوده رسن باف خیالند گمانها). @banahjolbalaghe
بسم الله ،‌ شماره 21 🌾🌺💐🌺🍃 🔵 امیرالمومنین ع در درباره وضعیت فکری مردم در ایام حکومت خلیفه دوم فرموده‌اند: فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ یعنی مردم در ایام خلافت خلیفه دوم به چهار مشکل گرفتار شدند: حرکت بدون آگاهی و معرفت (خبط)، تندخویی و دشمنی با یکدیگر (شماس) بی‌ثباتی در پندار و کردار (تلون) بیهوده فعالیت کردن (اعتراض) 🔹کلمه اعتراض در اینجا به معنای این است که رونده در زمانی که می‌خواهد طول مسیری را بپیماید، در عرض مسیر حرکت بکند و کنایه از شدت گمراهی است و نتیجه‌اش هم این است که فعالیتش بیهوده باشد و راه به جایی نبرد. ✍️متاسفانه برخی از مترجمان، کلمه اعتراض را به معنای همان اعتراض فارسی پنداشته و در فارسی هم به اعتراض برگردانده‌اند! @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 27 🌾🌴🍃🌻☘️🌛 🔵دسترسی معترضان به حاکمان وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَكَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَكَ مِنْ أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ در نامه به مالک اشتر، امام ع و گفتگو با آنان را به رسمیت شناخته و درباره آن، به جناب مالک توصیه کرده‌اند: 1. حاکم برای معترضان وقت ویژه قرار بدهد. (وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْما) 2. در آن وقت مشخص، کاملا در اختیار آنان باشد (تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَك) 3. ملاقات کنندگان افراد خاص و از پیش انتخاب شده ای نباشند بلکه همگان امکان راه یافتن به آن ملاقات را داشته باشند (مجلساً عاماً). 4. با معترضان بی‌چشمداشت و به قصد قربة الی الله (نه برای خودنمایی!) فروتنی کند (تَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلَّهِ) 5. با مداخله‌های نگهبانان و محافظانش، آرامش معترضان را سلب نکند (تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ أَعْوَانَك) 6. حتی نگهبانان ناشناس و بادیگاردهای لباس شخصی (أَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِك) را هم از مداخله منع کند تا فضا امنیتی نشود. 7.سخنگوی معترضان بتواند بدون نگرانی و با راحتی سخن بگوید (يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُمْ غَيْرَ مُتَتَعْتِع) در ، نیز به مأموران جمع آوری مالیات دستور داده‌اند هیمنه خودشان را چنان بر مؤدیان مالیات تحمیل نکنند که آنان نتوانند مشکلات و موانع مالی خود را با آنان در میان نهند(وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ وَ لَا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ). @banahjolbalaghe
بسم الله به مناسبت فاطمیه س 🔵برشی از مرثیه فاطمی امیرالمومنین ع، شماره1 نهج البلاغه مرثیه ای است که امام علی ع پس از دفن حضرت زهرا س به صورت مناجاتی با پیامبر ص ایراد کرده اند، در این خطبه آمده است: فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ () آن ودیعه‌ [که به من سپردی، از من] باز ستانده شد. 1️⃣ ، باب است. استرجاع در قالب مجهول به گونه‌ای است که حضرت می‌خواهند بگویند ودیعه از من پس گرفته شد. یعنی می‌خواهند اشاره کنند که خودم به اختیار و اراده خودم پس ندادم، ودیعه خودش به اراده و اختیار خودش هم برنگشت، بلکه کسانی آن را از من بازستاندند انتخاب فعل مجهول برای این است که آن کسان را معرفی نکنند. 2️⃣ نیز اشاره به این است که پیامبر ص در هنگام وفاتشان دست حضرت صدیقه را در دست حضرت علی ع نهادند و به ایشان فرمودند: «يا أبا الحسن هذه وديعة اللّه و وديعة رسوله محمّد عندك. فاحفظ اللّه و احفظني فيها» (ای اباالحسن این ودیعه خدا و ودیعه رسول او است در نزد تو. پس [حق] خدا را و حق مرا درباره این ودیعه حفظ کن) ، شماره13 @banahjolbalaghe
بسم الله به مناسبت فاطمیه س 🔵برشی از مرثیه فاطمی امیرالمومنین ع، شماره2 نهج البلاغه مرثیه ای است که امام علی ع پس از دفن حضرت زهرا س به صورت مناجاتی با پیامبر ص ایراد کرده اند، در این خطبه آمده است: سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا ای پیامبر، دخترت از همدستی امتت در ظلم [و غصب خشونت آمیز] به او به تو خبر خواهد داد. امام (ع) در این جا برای بیان ظلمی که به همسرشان شده از استفاده کرده‌اند، این کلمه را استعاره‌ برای ظلم می‌داند و ظاهراً استعاره‌ی گویا و موجزی است که به قول ابن سیدة، لغت‌پژوه بزرگ عرب، هر سه معنای "خشونت، ظلم و غصب" را همزمان افاده می‌کند. 🔹بنابراین کلمه هضم به معنای این است که هم ملک او را غصب کردند و هم با خودش رفتار خشنی داشتند! 🔸آن چه در این خطبه آمده همین است که کسانی به دختر پیامبر (ص) ستم کرده‌اند اما امام (ع) به خاطر اصراری به معرفی صریح آمران و مباشران این ستم نداشته‌اند. ، شماره14 @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 18 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 « كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ ...ِ» فردی از حال حضرت پرسید. ایشان در پاسخ فرمودند: چگونه باشد حال كسى كه با هستى خود، در حال فنا است و با تندرستىاش بيمار مىشود و ... 🔷عنصر زیباشناختی: باریک بینی شگرف در ایجاد رابطه میان اضداد و ارجاع امری به ضد خویش. ✍️توضیح عبارتِ «كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِه»⏬ یکی از اموری که مایه آرامش و خرسندی دنیوی انسان میشود، بقای عمر است و در مقابل چیزی که موجب نگرانی و دلشوره انسان است فنا است. در حالیکه امام علیه السلام می‌خواهند به انسان بفهمانند با همان بقای خودش در حال نابودن شدن است درست مانند روشنایی شمع که چون وجود دارد، از بین می‌رود. زیبایی این جمله به آن است که حضرت «خود ِ بودن» را «نابودی» قلمداد کرده‌اند نه حرکت به سوی آن را و به تعبیر دیگر به ما فهمانده‌اند وقتی بقاء روی دیگرش همان فنا است چرا از یکی بیزار و به دیگری مشتاق هستی؟ 🔸استمراری که از فعل مضارع «یفنی» فهمیده می شود به تدریجی و مستمر بودن این فنا اشاره می کند و نشان میدهد که این «فنا شدن» به خاطر تدریجی و مستمر بودنش مورد غفلت قرار گرفته است. @banahjolbalaghe
بسم الله ،‌ شماره 22 🌾🌺💐🌺🍃 🔵 2 «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِيَّة» (ملائکه همگی سجده کردند جز ابلیس که خودخواهی مانعش شد) فیروزآبادی در قاموس اصل معنای کلمه اعتراض را مانع شدن از چیزی دانسته است. به چوبی که در عرض نهر می‌ایستاد و راه آب را می‌بست، عربها می‌گفتند: معترض. در این حدیث هم حضرت میخواهند بفرمایند که آنچه مانع از سجده شیطان شد، تکبر و حمیتش بود. گویا این عبارت تفسیری است برای این آیه که "یا ابلیس ما منعک ان تسجد" (ای ابلیس، چه چیزی مانع از این شد که سجده کنی؟) ✏️تنها یک شارح دیدم که کلمه «اعترضته» را به معنای حائل شدن و مانع شدن گرفته باشد ( _الولاية في شرح نهج البلاغة، ج 2، ص939) 📢مترجمان چه کرده‌اند؟ 🔹مترجمان غالبا «اعترضته الحمیة» را به معنای عارض شدن خودخواهی دانسته‌اند! 🔹یکی از آنان به معنای «رشک بردن» برگردانده است(!) 🔹یکی به معنای «اعراض کردن» برگردانده است (!) 🔹برخی اصلا این عبارت را ترجمه نکرده‌اند (!) 😲عجیبتر از اینها این است که یکی از مترجمان اصلا کلمه «حمیت» را به معنای حسادت برگردانده است (!) @banahjolbalaghe
بسم الله 🎾مطلب ارسالی از سوی استاد سید مرتضی حسینی کمال آبادی؛⏬⏬ ✍️استاد گرامی جناب آقای عشایری در یادداشت اخیر کانال فخیم با نهج البلاغة از دلالت فعل مضارع بر استمرار بهره برده اید. سالیانی پیش از بعض المشایخ شنیده بودم که این دلالت از فعل مضارع از مشهورات قم است!! از آنجا که به وفور این اصل را شنیده بودم ، سخن استاد مرا کنجکاو کرد و درصدد جست و جو بر آمدم... در آن سال در هیچ کتاب و تفسیر ادبی نیافتم که چنین ادعایی را مطرح کرده باشند، البته ایستاده بر قله ها را در نظر دارم. حتی زمخشری در آیه ای برای استفاده استمرار کنار آمدن فعل مضارع با ماضی را دلیل می آورد تا استمرار را ثابت کند. با وجود این در تفاسیری مانند تسنیم و نمونه از این اصل بهره برده شده است. از کانال زیبایتان بهره مندم. ، شماره 15
.. .. بسم الله جناب استاد سید مرتضی حسینی کمال آبادی سلام علیکم با سپاس از الطاف فراوانی که به کانال «با نهج البلاغه» داشته اید و دارید، درباره دلالت فعل مضارع بر استمرار؛ فعل مضارع را ارباب بلاغت دال بر استمرار میدانند اما این معنا را معنای وضعی فعل مضارع نمیدانند بلکه معتقدند فعل مضارع اگر همراه با قرینه باشد، بر استمرار دلالت میکند. سپاس مجدد از همه الطافتان.
باسلام واحترام خدمت دوست گرامی جناب عشایری عزیز راجع به اشکال دوست عزیزاقای سیدمرتضی حسینی خدمت ایشان عرض می کنم که یکی ازمعانی فعل مضارع درادبیات عرب "استمرارتجددی"(دربرابراستمرارثبوتی)است . بنگرید به شرح اشمونی جز اول صفحه9و نیزحاشیه صبان ذيل ان(چاپ انتشارات زاهدی)
بسم الله ، شماره 28 🌾🌴🍃🌻☘️🌛 🔵مسجد تراز اسلامی وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لَا تَكُونُوا فَتَّانِين () مانند ضعیف‌ترینشان برای آنها نماز [جماعت] بخوانید و گمراه کننده‌ی [آنها] نشوید. 📢نکات: 1️⃣درباره اینکه امامان جماعت، نماز جماعت را زیاد طول ندهند (و نمازهای طولانی‌ را برای تهجد شخصی خودشان وانهند) سفارشهای زیادی شده است اما آنچه این عبارت نهج البلاغه را متفاوت می‌کند این است که؛ امام جماعتی که نماز را طول بدهد و حال مأمومان ضعیفش را رعایت نکند، از منظر امام علی علیه السلام گمراه کننده مردم (فتّان) است و گمراه کنندگی مردم، مستند به او است!!😢 2️⃣چگونه نماز طولانی موجب گمراه شدن مأمومان می‌شود؟ به نظر می‌رسد نتیجه مستقیم طولانی شدن نماز، این است که مردم از مسجد و جماعت مؤمنان دور می‌شوند سپس "دوری از مسجد و جماعت مؤمنان" نیز موجب گمراهی می‌شود. با توجه به این نکته، مسئولیت مسجدداران و مسجدبانان به مراتب سنگین می‌شود! واقعا آیا مساجد به گونه‌ای هستند که پیوستن به آنها موجب هدایت و گسستن از آنها موجب گمراهی شود؟ 3️⃣بر این اساس، از منظر امیرالمومنین علیه السلام، مسجدی است که موجب مسجدیان بشود آن هم به گونه‌ای که این کارکرد هدایتگرانه در هیچ جای دیگری غیر از مسجد قابل جبران نباشد به طوریکه اگر کسی از مسجد برید دیگر هدایت نشود. @banahjolbalaghe
با نهج البلاغه
باسلام واحترام خدمت دوست گرامی جناب عشایری عزیز راجع به اشکال دوست عزیزاقای سیدمرتضی حسینی خدمت ایشا
.. .. استاد سید مرتضی حسینی کمال آبادی درباره دلالت فعل مضارع بر استمرار توضیح زیر را ارائه کرده اند:⏬ ✍️محضر اساتید محترم عرض می کنم که؛ نکته دقیقا اینجاست که آیا به هیئت خود، دال بر است، یا همراه با قرینه؟ اگر همراه با شد، یعنی به خودی خود دال بر استمرار نیست، لذا دلالت استمرار بر فعل مضارع، نوعی مجاز می شود. عملکرد ادیبان نیز چنین است که دلالت فعل مضارع بر استمرار را با تعیین قرینه در می یابند. در مفهوم شناسی، انتساب معنای همراه با یک قرینه به یک لفظ مغالطه است، چنانکه ابن هشام تذکر داده است. اما امروزه، چون اصلی مسلم مورد استفاده قرار می گیرد و برخی باحثان خود را بی نیاز از تبیین قرینه می دانند، انگار صرف فعل مضارع بودن، برای فهم کشف استمرار کافی است. به نظرم امروزهاز این اصل استفاده های نادرستی می شود. حال اگر استاد محترم، و دوست گرامیم آقای عشایری، قرینه در جمله ی یفنی ببقائه را نیز تبیین بفرمایند، متشکر می شویم. برای پژوهش بیشتر این آدرس ها را هم می توان مراجعه کرد: مغنی اللبیب، ج1، ص 148. کشاف ج 3، ص 151 همان ج 4 ص 247. مقاله ای را هم حامد عبدالقادر دارد به نام معانی الماضی و المضارع که بر خلاف عنوانش در این پیوند سخنی ندارد. ، شماره 17
بسم الله ، شماره 19 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 « كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ» فردی از حال حضرت پرسید. ایشان در پاسخ فرمودند: یعنی چگونه باشد حال كسى كه با هستى خود، در حال فنا است و با تندرستىاش بيمار مىشود و از پناهگاهش گرفته می‌شود. 🔷عنصر زیباشناختی: باریک بینی شگرف در ایجاد رابطه میان اضداد و ارجاع امری به ضد خویش. ✍️توضیح عبارتِ «يَسْقَمُ بِصِحَّتِه» تندرستی، مورد علاقه هر انسانی است حال آنکه انسان چون با صحت و سلامت زندگی می‌کند، در حال فرسودگی است و در نگاهی لطیف، سلامتی، همان فرسودگی است؛ به عبارت دیگر چون سلامت هستی باید نتیجه بگیری که در حال فرسوده شدن نیز هستی. زیبایی این عبارت در بازگرداندن تندرستی به بیماری است که با ژرف نگری عجیبی به دست آمده است. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 19 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 « كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ» فردی از حال حضرت پرسید. ایشان در پاسخ فرمودند: یعنی چگونه باشد حال كسى كه با هستى خود، در حال فنا است و با تندرستىاش بيمار مىشود و از پناهگاهش گرفته می‌شود. 🔷عنصر زیباشناختی: باریک بینی شگرف در ایجاد رابطه میان اضداد و ارجاع امری به ضد خویش. ✍️توضیح عبارتِ «يَسْقَمُ بِصِحَّتِه» تندرستی، مورد علاقه هر انسانی است حال آنکه انسان چون با صحت و سلامت زندگی می‌کند، در حال فرسودگی است و در نگاهی لطیف، سلامتی، همان فرسودگی است؛ به عبارت دیگر چون سلامت هستی باید نتیجه بگیری که در حال فرسوده شدن نیز هستی. زیبایی این عبارت در بازگرداندن تندرستی به بیماری است که با ژرف نگری عجیبی به دست آمده است. @banahjolbalaghe