باسلام واحترام خدمت دوست گرامی جناب عشایری عزیز
راجع به اشکال دوست عزیزاقای سیدمرتضی حسینی خدمت ایشان عرض می کنم که یکی ازمعانی فعل مضارع درادبیات عرب "استمرارتجددی"(دربرابراستمرارثبوتی)است . بنگرید به شرح اشمونی جز اول صفحه9و نیزحاشیه صبان ذيل ان(چاپ انتشارات زاهدی)
بسم الله
#با_معارف_نهج، شماره 28
🌾🌴🍃🌻☘️🌛
🔵مسجد تراز اسلامی
وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لَا تَكُونُوا فَتَّانِين (#نامه_52)
مانند ضعیفترینشان برای آنها نماز [جماعت] بخوانید و گمراه کنندهی [آنها] نشوید.
📢نکات:
1️⃣درباره اینکه امامان جماعت، نماز جماعت را زیاد طول ندهند (و نمازهای طولانی را برای تهجد شخصی خودشان وانهند) سفارشهای زیادی شده است اما آنچه این عبارت نهج البلاغه را متفاوت میکند این است که؛
امام جماعتی که نماز را طول بدهد و حال مأمومان ضعیفش را رعایت نکند، از منظر امام علی علیه السلام گمراه کننده مردم (فتّان) است و گمراه کنندگی مردم، مستند به او است!!😢
2️⃣چگونه نماز طولانی #امام_جماعت موجب گمراه شدن مأمومان میشود؟
به نظر میرسد نتیجه مستقیم طولانی شدن نماز، این است که مردم از مسجد و جماعت مؤمنان دور میشوند سپس "دوری از مسجد و جماعت مؤمنان" نیز موجب گمراهی میشود.
با توجه به این نکته، مسئولیت مسجدداران و مسجدبانان به مراتب سنگین میشود! واقعا آیا مساجد به گونهای هستند که پیوستن به آنها موجب هدایت و گسستن از آنها موجب گمراهی شود؟
3️⃣بر این اساس، #مسجد_تراز_اسلامی از منظر امیرالمومنین علیه السلام، مسجدی است که موجب #هدایت مسجدیان بشود آن هم به گونهای که این کارکرد هدایتگرانه در هیچ جای دیگری غیر از مسجد قابل جبران نباشد به طوریکه اگر کسی از مسجد برید دیگر هدایت نشود.
#کارکرد_مسجد
@banahjolbalaghe
با نهج البلاغه
باسلام واحترام خدمت دوست گرامی جناب عشایری عزیز راجع به اشکال دوست عزیزاقای سیدمرتضی حسینی خدمت ایشا
..
..
استاد سید مرتضی حسینی کمال آبادی درباره دلالت فعل مضارع بر استمرار توضیح زیر را ارائه کرده اند:⏬
✍️محضر اساتید محترم عرض می کنم که؛
نکته دقیقا اینجاست که آیا #فعل_مضارع به هیئت خود، دال بر #استمرار است، یا همراه با قرینه؟
اگر همراه با #قرینه شد، یعنی به خودی خود دال بر استمرار نیست، لذا دلالت استمرار بر فعل مضارع، نوعی مجاز می شود.
عملکرد ادیبان نیز چنین است که دلالت فعل مضارع بر استمرار را با تعیین قرینه در می یابند.
در مفهوم شناسی، انتساب معنای همراه با یک قرینه به یک لفظ مغالطه است، چنانکه ابن هشام تذکر داده است.
اما امروزه، چون اصلی مسلم مورد استفاده قرار می گیرد و برخی باحثان خود را بی نیاز از تبیین قرینه می دانند، انگار صرف فعل مضارع بودن، برای فهم کشف استمرار کافی است.
به نظرم امروزهاز این اصل استفاده های نادرستی می شود.
حال اگر استاد محترم، و دوست گرامیم آقای عشایری، قرینه در جمله ی یفنی ببقائه را نیز تبیین بفرمایند، متشکر می شویم.
برای پژوهش بیشتر این آدرس ها را هم می توان مراجعه کرد:
مغنی اللبیب، ج1، ص 148.
کشاف ج 3، ص 151
همان ج 4 ص 247.
مقاله ای را هم حامد عبدالقادر دارد به نام معانی الماضی و المضارع که بر خلاف عنوانش در این پیوند سخنی ندارد.
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 17
بسم الله
#بازیباییهای_نهج، شماره 19
🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴
« كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ» #حکمت_115
فردی از حال حضرت پرسید. ایشان در پاسخ فرمودند: یعنی چگونه باشد حال كسى كه با هستى خود، در حال فنا است و با تندرستىاش بيمار مىشود و از پناهگاهش گرفته میشود.
🔷عنصر زیباشناختی:
باریک بینی شگرف در ایجاد رابطه میان اضداد و ارجاع امری به ضد خویش.
✍️توضیح عبارتِ «يَسْقَمُ بِصِحَّتِه»
تندرستی، مورد علاقه هر انسانی است حال آنکه انسان چون با صحت و سلامت زندگی میکند، در حال فرسودگی است و در نگاهی لطیف، سلامتی، همان فرسودگی است؛ به عبارت دیگر چون سلامت هستی باید نتیجه بگیری که در حال فرسوده شدن نیز هستی.
زیبایی این عبارت در بازگرداندن تندرستی به بیماری است که با ژرف نگری عجیبی به دست آمده است.
@banahjolbalaghe
بسم الله
#بازیباییهای_نهج، شماره 19
🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴
« كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ» #حکمت_115
فردی از حال حضرت پرسید. ایشان در پاسخ فرمودند: یعنی چگونه باشد حال كسى كه با هستى خود، در حال فنا است و با تندرستىاش بيمار مىشود و از پناهگاهش گرفته میشود.
🔷عنصر زیباشناختی:
باریک بینی شگرف در ایجاد رابطه میان اضداد و ارجاع امری به ضد خویش.
✍️توضیح عبارتِ «يَسْقَمُ بِصِحَّتِه»
تندرستی، مورد علاقه هر انسانی است حال آنکه انسان چون با صحت و سلامت زندگی میکند، در حال فرسودگی است و در نگاهی لطیف، سلامتی، همان فرسودگی است؛ به عبارت دیگر چون سلامت هستی باید نتیجه بگیری که در حال فرسوده شدن نیز هستی.
زیبایی این عبارت در بازگرداندن تندرستی به بیماری است که با ژرف نگری عجیبی به دست آمده است.
@banahjolbalaghe
بسم الله
#با_مترجمان_نهج، شماره23
🌾🌺💐🌺🍃
🔵#کلمه_اعتراض_شماره 3
📢و لَا اعْتَرَضَتْهُ فِي حِفْظِ مَا ابْتَدَعَ مِنْ خَلْقِهِ عَارِضَة #خطبه_91
یعنی هیچ مانعی نمیتواند در حفظ مخلوقاتی که آفریده مانع او بشود.
فیروزآبادی در قاموس📗 اصل معنای کلمه اعتراض را "مانع شدن از چیزی" دانسته است. به چوبی که در عرض نهر میایستاد و راه آب را میبست، عربها میگفتند: معترض.
در این جمله نهج البلاغه نیز این کلمه به کار رفته و برخی مترجمان آن را خوب ترجمه کردهاند اما متاسفانه برخی دیگر کلمه «اعترض» را به معناهایی مانند «دچارعارضه شدن, نگران شدن، گرفتار کلفت شدن، احساس خستگی کردن و ...» ترجمه کردهاند😯؛
مثلا این ترجمه ها را نگاه کنید⏬:
✍️و در نگهدارى آفريدگانش دچار عارضهاى نشده. 😯
✍️ براى نگهدارى اين همه از مخلوقات رنگارنگ كه پديد آورده دچار نگرانى نمىشود، 😯
✍️نگاهدارى آن برايش كلفتى بوجود نياورد😯
✍️نه براى حفظ آنچه را كه خلق كرده است احساس خستگى مىكند، 😯
@banahjolbalaghe
بسم الله
#بازیباییهای_نهج، شماره 20
🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴
حضرت امیر(ع) در ابتدای #نامه_31 نهج البلاغه چهارده صفت برای مخاطب خود آوردهاند؛ یکی از آن صفات این است که مخاطبشان را «رَهِينَةِ الْأَيَّامِ» (در گرو روزگار) خواندهاند.
🔹عنصر زیباشناختی: استعاره در کلمه «رهینه» و استعاره در کلمه «ایام»
🕊توضیح:
مخاطبِ نامه به وثیقهای که بدهکار در نزد طلبکار میگذارد تشبیه شده است (استعاره تصریحیّه)
روزگار به طلبکاری که وثیقه اخذ کرده تشبیه شده است(استعاره مکنیّه)
تلفیق این دو استعاره نشان میدهد که مخاطب نامه مانند وثیقهای در نزد روزگار به ودیعت نهاده شده است. حال وجه شبه در این دو استعاره چیست؟
🍃وجه شبه میان انسان و رهینه(وثیقه):
همانگونه که وثیقه تحت سلطه و اختیار طلبکار است، انسان نیز زیر سلطه روزگار است؛ از این روی در هر بهار که طبیعت جامهای نو از نشاط و طراوت میپوشد، انسان که در گرو زمان است نیز جامهای نو از فرسودگی بر تن میکند و این فرسودگی، گام به گام او را به مرگ نزدیکتر میکند.
🍃وجه شبه میان روزگار و طلبکار (ایام):
روزگار طلبکار است اما طلبکاری که طلبش، خودِ بدهکار است و این بار دیگر از طلبکار چیزی را به عنوان گرو اخذ نکرده بلکه خود او را به گرو گرفته و این خود او است که با هر نفسی که میکشد، بخشی از بدهیاش را به روزگار باز پس میدهد تا وقت رسیدن اجل، تمام بدهیاش (همه عمرش) را پرداخته باشد.
✍️ کاش در این سال جدید پیش از آنکه ایام، طلبش را به طور کامل از ما بازپس بگیرد سری هم به خود بزنیم و نگذاریم حسرت این دیدار در قیامت و تا ابد بر دلمان بماند.
👈دیرگاهی است که افتاده ام از خویش به دور شاید این عید به دیدار خودم هم بروم.
#دنیا
@banahjolbalaghe
بسم الله
#با_معارف_نهج، شماره 29
🌾🌴🍃🌻☘️🌛
🔵#محیط_زیست و #طبیعت
📢اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ #خطبه_167
از خدا درباره بندگانش و سرزمینهایش بترسید؛ چرا که شما [درباره همه چیز] حتی درباره زمینها و حیوانات مورد سوال قرار میگیرید.
🍃در این خطبه، پس از آنکه حرمت مسلمان بیان شده، درباره بندگان خدا و زمینهای خداوند نیز توصیه به رعایت تقوا شده است.
لغویان «بلد» را به مطلق زمین معنا کردهاند ولی راغب اصفهانی بلد را به زمینی که دارای ساکنانی باشد، معنا کرده است.
🔹 البته اگر نظر راغب را بر دیگر لغویان مقدم بکنیم، سخن امام علی علیه السلام به محیط زیست ربط خواهد یافت اما اگر بلد را به معنای مطلق زمین بدانیم همه طبیعت را شامل خواهد شد.
🔸با این حال در ادامه عبارت، کلمه «بقاع» به کار رفته که بر هر نوع زمینی دلالت میکند و موجب میشود که معنای مراد امام علیه السلام را همان معنای گسترده زمین بدانیم تا شامل محیط زیست و هر گونه طبیعتی بشود.
دو نکته مهم:
1️⃣یکم) کلمه بلاد به ضمیر خداوند #اضافه شده است (بِلادِه) و نشانه این است که این زمین و طبیعت و محیط زیست، چون ملک خداوند است محترم است و انسان مومن از باب رعایت تقوای الاهی باید حرمت طبیعت را نگهدارد.
2️⃣دوم) پیشتر در همین خطبه تصریح شده است که بالاترین حرمت، حرمت مؤمن است، در این جمله نیزکلمه «بلاده» به کلمه «عباده» #عطف شده است (عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ). این امر نشانه آن است که حرمت بلاد و بهائم نیز بسیار فراوان است.
به هر حال این عبارت نهج البلاغه مورد توجه شارحان قرار نگرفته و به اندازه لازم به آن توجه نشده است.
#کلمه_بلد
@banahjolbalaghe
آنقدر که از شمشیر علی (علیه السلام) سخن گفته ایم از منطق بهت آور و سخن شگفت آورش نگفته ایم. @banahjolbalaghe
بسم الله
#بازیباییهای_نهج، شماره 21
🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴
« كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ» #حکمت_115 (قسمت سوم)
فردی از حال حضرت پرسید. ایشان در پاسخ فرمودند: چگونه باشد حال كسى كه با هستى خود، در حال فنا است و با تندرستىاش بيمار مىشود و از پناهگاهش [به اسارت] گرفته میشود.
🔷عنصر زیباشناختی:
باریک بینی شگرف در ایجاد رابطه میان اضداد و ارجاع امری به ضد خویش😯
✍️توضیح عبارتِ «يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِه»
تعبیر «یؤتی» به معنای همان کلمه «أخذ» است که در #خطبه_132 نیز به کار رفته در آنجا آمده است: «نَزَلَ بِهِ الْمَوْتُ ... وَ أَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِه» اخذ در اینجا به معنای اسیر کردن و دستگیر کردن است. (الأخیذ به معنای اسیر است) مأمن نیز به معنای پناهگاه است یعنی درست در همان جایی دستگیر میشود که گمان میکرد در آنجا از دست دشمنش ایمن میماند.
انسان در جستجوی امنیت به اسباب و اموری دل خوش میکند و میپندارد که با همین امور میتواند امنیت خود را تامین کند؛ حضرت میفرمایند دقیقا همان چیزهایی که برای امنیت خودش دست و پا میکند همان چیزها برای او سببب ناامنی (دستگیر شدن و اسیر شدن) میشود.
@banahjolbalaghe
بسم الله
#با_مترجمان_نهج، شماره24
🌾🌺💐🌺🍃
🔵#کلمه_أخذ
📢كيْفَ نَزَلَ بِهِ الْمَوْتُ فَأَزْعَجَهُ عَنْ وَطَنِهِ وَ أَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِه #خطبه_132
چگونه مرگ به سراغش آمده و او را از وطنش آواره کرد و در پناهگاهش دستگیرش کرد.
🔷أخْذ یعنی حيازت كردن و به دست آوردن چیزی. اين واژه گاهى به معنى دستگير كردن و گرفتن اسیر نیز به کار میرود. در برخی از عبارات نهج البلاغه هیچ ابهامی وجود ندارد که کلمه اخذ به معنای دستگیر کردن و اسیر کردن به کار رفته است.
برای مثال در #نامه_27 آمده است: «وَ أَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَكُمْ وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُم» (شما [چون شکارهایی] تحت تعقیب مرگ هستید؛ اگر بایستید دستگیرتان میکند و اگر فرار کنید به شما میرسد) (چه تشبیه زیبایی!)
در خطبه 132 در جمله « أَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِه» کلمه اخذ به معنای دستگیر کردن به کار رفته و معنای جمله این است که مرگ انسان را در مأمنش (جایی که باید در آنجا احساس امنیت میکرد) دستگیر میکند و از آنجا بیرون میکشد (کاربرد کلمه من جاره از باب #تضمین است)
🍃 لطافت معنایی:
این جمله از طریق #تضاد دلنشینی که بین «دستگیر شدن» و «مأمن» ایجاد کرده میخواهد نشان بدهد که ابزارهای دنیوی (که مأمن یکی از آنها است) در برابر مرگ چقدر بیفایده و ناچیز هستند!
◀️از بین مترجمان، #فیض_الاسلام (و چند مترجم دیگر) کلمه «اخذ» را به «ربودن» برگرداندهاند و تا حدودی معنای آن را رساندهاند اما اغلب مترجمان این کلمه را به معانی نامربوطی (مانند «برکندن»، «دور کردن» و ...) ترجمه کرده و لطافت حدیث را بر باد دادهاند.
@banahjolbalaghe
بسم الله
#با_معارف_نهج، شماره 30
🌾🌴🍃🌻☘️🌛
🔵محبتهای ویژهی حاکم اسلامی، کارگزاران را مغرور نکند
صعصعة بن صوحان از نزدیکترین یاران امام علی ع بود. به قول امام صادق علیه السلام، از بین کسانی که در اطراف علی علیه السلام بودند، فقط صعصعه و یارانش حق ایشان را میدانستند (ما كان مع أمير المؤمنين من يعرف حقّه الّا صعصعة و أصحابه).
🔸روزی صعصعه در بستر بیماری بود. امیر المؤمنین علیه السلام به عیادت صعصعه رفتند اما به او فرمودند: «ای #صعصعه عیادت من را موجب تکبر بر قبیلهات قرار نده» (یا صَعْصَعَةُ، لَا تَجْعَلَنَّ عِيَادَتِي إِلَيْكَ أُبَّهَةً عَلَى قَوْمِك)
🔹صعصعه که در کنار فضیلتهای دیگرش، سخنوری کمنظیر نیز بود عرض کرد: «نه یا امیرالمومنین، اما عیادت شما نعمتی است که باید شاکرش باشم» (لَا وَ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنْ نِعْمَةً وَ شُكْرا) (الغارات؛ 2:359)
#محبت_حاکم_اسلامی
#غرور_کارگزاران
@banahjolbalaghe
دکتر سهیل اسعد؛ که در یک همایش فلسفی در یکی از کشورهای آمریکای لاتین، فیلسوفی را با یک حدیث نهج البلاغه آشنا کرد و موجب شیعه شدن او شد.
@banahjolbalaghe
بسم الله
🔷🔷امام علی علیه السلام:
إنّ قوماً عبدوا الله رغبةً فتلک عبادة التّجار وإنّ قوماً عبدوا الله رهْبةً فتلک عبادة العبید وإنّ قوْماً عبدوا الله شُکراً فتلک عبادة الأحرار. #حکمت_237
📢در جای دیگری نیز فرموده است: «إلهي ما عبدتك خوفاً من نارک ولا طمعاً في جنتك ولكن وجدتك أهلاً للعبادة فعبدتك»
خدایا تو را از ترس آتشت نمی پرستم، برای رسیدن به بهشتت [نیز] تو را نمیپرستم ولی میبینم که شایسته پرستش هستی و میپرستمت.
◀️دکتر سهیل اسعد میگفت:
در نشست تخصصی «فلسفه اسلامی» که در یکی از کشورهای آمریکای لاتین برگزار شد، به ذکر حدیثی از امیر مؤمنان(ع) پرداختم که موجب مسلمان شدن یکی از فیلسوفان شد.
من در آن نشست تخصصی-فلسفی گفتم یکی از فیلسوفان اسلامی به نام علی علیه السلام میگوید: من خدای متعال را به این دلیل میپرستم که شایستگی پرستش را دارد.
در آن نشست گفتم، امیر مؤمنان پرستش را چند نوع میدانند که یک نوع پرستش، پرستش تجارتپیشگان است (این افراد خدا را به این دلیل میپرستند که به بهشت بروند)، یک نوع پرستش مختص افراد ترسو است (اینان به این دلیل خدا را میپرستند که به جهنم نروند). به گفته مولای متقیان، نوعی دیگری از پرستش، پرستش آزادگان است که از سر آزادگی کامل خدا را فقط به این دلیل که لایق پرستش است، میپرستند.
🔵پس از بیان این سخن حکیمانه امیرالمؤمنین(ع)، یکی از فیلسوفان حاضر در جلسه اذعان کرد که در متون فلسفی چنین جمله حکیمانهای ندیده است که پرستش را با آزادگی جمع کند و بتواند آن را به وجهی از آزادگی برگرداند. این فیلسوف تحت تاثیر سخن امام علی علیه السلام قرار گرفت و شیعه شد.
#تازه_مسلمان #عبادت_آزادگان #عبادة_الاحرار
@banahjolbalaghe
پشتوانهی روحی، معنوی و فکری، عامل اصلی حل همهی مشکلات است و تأمل و تدبر در نهجالبلاغهی مولای متقیان، چنین پشتوانهای را فراهم میسازد. 🌾🌻🌺
👇به کانال با نهج البلاغه بپیوندیم👇
@banahjolbalaghe
بسم الله
به مناسبت تولد امام علی علیه السلام
🔵شگفتی شخصیت علی علیه السلام (نبأ عظیم)
در مورد شخصیت علی علیهالسلام پنج دیدگاه به منصه ظهور رسیده که گمان نمیکنم چنین برداشتهای متعدد و شگفتآوری درباره شخص دیگری به منصه ظهور رسیده باشد:⏬
1️⃣دیدگاه اول (الاهیت): در زمان حیات ظاهری امام، برخی به الاهیت ایشان اعتقاد داشتند.
2️⃣دیدگاه دوم (عصمت شخصی): عدهای از معتزلیان علی علیه السلام را معصوم میدانند اما تاکید میکنند که ما مثل امامیه نیستیم که بگوییم علی علیه السلام چون امام است باید معصوم باشد بلکه معتقدیم برای اثبات عصمت علی علیه السلام دلایل کافی وجود دارد. (ابن مُتَّوَیه و ابن ابی الحدید از طرفداران این دیدگاه هستند.)
3️⃣دیدگاه سوم (عصمت از باب امامت): این دیدگاه همان دیدگاه امامیه است که میگویند علی علیه السلام چون امام است ضرورتا باید معصوم باشد.
4️⃣دیدگاه چهارم(کفر): خوارج علی علیه السلام را کافر میدانستند!
5️⃣دیدگاه پنجم: دیدگاه عامه است که معتقدند او اعلم صحابه و یکی از خلفای اربعه است. البته برخی از طرفداران این دیدگاه معتقدند که علی علیه السلام از خلفای دیگر برتر است (احمد بن حنبل هموراه میگفت علی از اهل بیت است و با دیگران قابل مقایسه نیست! ابوجعفر اسکافی نیز در المعیار و الموازنه برتری او را بر دیگر خلفا اثبات کرده است).
🔷جمع شدن این دیدگاههای پراکنده درباره یک شخصیت، جدا بینظیر است و نشانه عظمت شخصیتی او است که به حق باید او را همان «نَبأ عَظیم»ی دانست که «هُم فیه مُختلفون»!
#مناسبتی، شماره15 #نبأ_عظیم #عصمت_علی
@banahjolbalaghe
بسم الله
#با_مترجمان_نهج، شماره25
🌾🌺💐🌺🍃
🔵#کلمه_استقامة
📢فلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّة (#خطبه_216)
پس رعيت صلاح نپذيرد مگر آنكه واليان صلاح پذيرند و واليان به صلاح نيايند، مگر به راستى و درستى رعيت. (ترجمه آیتی)
✍️استقامت را فیروزآبادی و جوهری 📚به معنای اعتدال دانستهاند. طریحی «استقامة یک چیز» را به معنای تام و کامل بودن آن دانسته است. در آیات قرآن نیز استقامت به معنای «پایبندی عملی به لوازم دینداری» و به معنای «منحرف نشدن از مسیر و خارج نشدن از راه انتخاب شده» نیز به کار رفته است.
در زبان فارسی امروز ـ اما ـ کلمه استقامت به معنای پایداری و پافشاری است هر چند در برداشت عمومی کاربران زبان فارسی به معنای صبر و طاقت آوردن نزدیکتر شده است.
🔷در عبارت «وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّة» حضرت، «صالح شدن حاکمان» را منوط به استقامت رعیت دانستهاند و منظور از استقامت همان راستی، درستی و منحرف نشدن است نه پایداری و مقاومت و طاقت آوردن.
🔹برخی مترجمان کلمه استقامت را به معنای «راستی و درستی»، «اطاعت» و معانی نزدیک به آنها برگرداندهاند که هر چند بیاشکال نیست اما به هر حال به معنای متن نزدیک ولی برخی مترجمان کلمه استقامت را به معنای «استقامت» یا «مقاومت» یا ... برگرداندهاند که قرابت کافی با متن مبدأ را ندارد.
@banahjolbalaghe
بسم الله
به مناسبت سالروز وفات حضرت #زینب بنت علی علیهما السلام
حضرت زینب خطاب به یزید فرمودند:
📢«...أَ ظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ حَيْثُ أَخَذْتَ عَلَيْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ كَمَا تُسَاقُ الْأُسَارَى أَنَّ بِنَا عَلَى اللَّهِ هَوَاناً وَ بِكَ عَلَيْهِ كَرَامَة؟!...» ای یزید گمان میکنی حالا که پهنهی زمین و آفاق آسمان را از ما گرفتهای و ما مانند اسیران [به این سو و آن سو] کشیده میشویم در پیشگاه الاهی ما خوار میشویم و تو سربلند میشوی؟!
📝حضرت زینب سلام الله علیها و همراهانش در چنگ یزید اسیر شده بودند. یزید و کسانی که در بزم او حاضر بودند منتظر عجز و لابه و التماس زنانه حضرت زینب سلام الله علیها بودند اما ایشان در این جمله (که فقط بخشی از خطابه ایشان است) با دو عنصر زبانی تاثیرگذار، موازنه را بر هم زدند:
1️⃣اولا با یک #استفهام اثرگذار (...أَ ظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ ...أَنَّ بِنَا عَلَى اللَّهِ هَوَاناً وَ بِكَ عَلَيْهِ كَرَامَة؟!...) به یزید فرمودند که اوضاع برعکس است و ما به خواری نیفتادهایم بلکه این خود تو هستی که به خواری افتادهای!
2️⃣ثانیا از کسی که در دست دشمن اسیر است انتظار میرود خودش را اسیر بنامد اما حضرت زینب سلام الله علیها در همین جمله نمیفرماید ما را اسیر کردهاید و به این سو و آن سو میبرید، بلکه میفرماید: «ما مانند اسیران به این سو به آن سو کشانده میشویم» تعبیر «مانند اسیران» نشانه این است که حضرت در مواجهه با یزید اسیر بودن خود را به رسمیت نمیشناسند.
🔹این عناصر زبانی روح زخمی کودکان و زنانی که همراه حضرت بودند را درمان و روحیه یزید و بزمنشینان او را ویران میکرد.
کاربست هنرمندانه و قهرمانانه #کاف_تشبیه در جملهی «نُسَاقُ كَمَا تُسَاقُ الْأُسَارَى» آن هم از سوی کسی که ظاهرا اسیر دست دشمن شده است شمشیر برندهای بود که به رزمِ بزم یزید رفت.
🔸 چنین سخن قهرمانانهای جز از زبان دختر علی علیهالسلام نمیجوشد.
🌹🌹ما به این بانو افتخار میکنیم.🌹🌹
#مناسبتی، شماره16
@banahjolbalaghe