#آیه_گرافی🖇💛
اَنْتَکَهْفیحینَتُعْیینِیالْمَذاهِبُ
فیسَعَتِهاوَتَضیقُبِیَالاَْرْضُبِرُحْبِها🌿❤️
تو پناهگاه منی...🙂
وقتی که راهها مرا به عجز میکشاند ؛
و زمین با همهی وسعتاش بر من تنگ میشود💕
🌱 j๑ïท••↷
『@banatolamahdi♥️🌿』
#معنویجات
راه🛣 خوب بودن؛
راه عزم💪🏼؛
و برنامه مبارزه😇...
🌱 j๑ïท••↷
『@banatolamahdi♥️🌿』
چادر پله بلند من است به یکتا🕊🌱...
معشوق عالم به خدای مهربونـــم✨🙂
🌱 j๑ïท••↷
『@banatolamahdi♥️🌿』
هدایت شده از 『 بَناتُالمَھدۍ 』
بخونیم باهم📣♥️
اللّهُمَّکُنْلِوَلیِّکَالْحُجَّة...🙂
#قرار_شبانه ✨🌚
هدایت شده از 『 بَناتُالمَھدۍ 』
00:00
💕أللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلیِّڪَالْفَرَجْ💕
یھآرزوڪن😌✨
قبلخوآبوضویادتنرھ🌿
شبتدرپناهآقاصاحبالزمان🌸
https://digipostal.ir/cw6j74r
|•🌸🌿•|
هر صبح، 🌸
به شوق عهد دوباره با شما
چشمم را باز میکنم
#عهدمیکنمباشما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم...
السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ🌿
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 🌿
#صبحتبخیرمولایمن✨♥️
🌱 j๑ïท••↷
『@banatolamahdi♥️🌿』
❁#استوری❁
جزدردفرآقحرمتهیچغمینیست
ایندآغجگر سوزتریندآغجهاناست...!)💔
🌱 j๑ïท••↷
『@banatolamahdi♥️🌿』
🌻میگفت...
فعالِمجازۍکہزیادداریم
اماآقاصاحبالزمان
دنبال
ِفعالِ مهدوۍ هستند..!(:
+چہقشنگمیگفت...🍀💛
🌱 j๑ïท••↷
『@banatolamahdi♥️🌿』
『 بَناتُالمَھدۍ 』
🌿♥️『ࢪمان مسیحـا؎ عــشـق』♥️🌿 #پارت13 فاطمه سفارش یک فنجان چای میدهد،من هم همینطور. پیشخدمت میگو
🌿♥️『ࢪمان مسیحـا؎ عــشـق』♥️🌿
#پارت14
_ فاطمه،راستش....نمیدونم چطوری
شروع کنم...اصلا نمیدونم
چجوری باید بگم...
دستم را میگیرد:نیکی،من
نمیخواستم ناراحتت کنم،اگه دوست نداری نگو
_ نه،اتفاقا دلم میخواد بگم...فقط یه کم گفتنش سخته...راستش
فاطمه،من قایمکی چادر سر میکنم،مامان و بابای من،با چادر سرکردن من مخالفن،یعنی کلا،با همه چی مخالفن،با نماز خوندن،روزه گرفتن...
منم اول،عین اونا بودم...
ولی،بعد یه عمر تازه فهمیدم زندگی یعنی چی؟خدا یعنی چی،پیامبر،امام یعنی چی...من
امسال چهارمین سالیه که توبه کردم!
_ یعنی فقط تویی که مذهبی هستی؟هیچکس شبیه تو نیست؟
_ هیچکس که نه،یه عمو دارم شبیه منه.مثل من فکر میکنه.
_ نیڪی کار تو خیلی سخته،ولی من به حالت غبطه میخورم،خوش به حالت دختر،تو....تو واقعا مؤمنی.
_ مؤمن؟میدونی من بعد از چند سال گناه کردن به خودم اومدم؟
_ چطور شد؟یعنی چی شد که...
_ اول دبیرستان که بودم،
روزای محرم بود،
یعنی من که نمیدونستم محرم چیه،کیه؟
فقط یه اسم ازش تو تقویم دیده بودم...
وقتی در و دیوار شهر مشکیمیشد...میفهمیدیم محرمه،ولی اصلا نمیدونستم محرم چیه...
نویسنده:فاطمه نظری
#مسیحاۍعشق
🌱 j๑ïท••↷
『@banatolamahdi♥️🌿』