#عارفانه
📿🛎📿#زنى_که_همیشه_بسم_الله_الرحمن_الرحیم_می_گفت
🎀🎊🎀در تحفةالاخوان حکایت شده است که:
🙆♂مردى منافق زن مؤمنى داشت که در تمام امور خود به اسم بارى تعالى مدد مىجست و در هر کار «بسم الله الرحمن الرحیم» می گفت و شوهرش از توسل و اعتقاد او به بسمالله بسیار خشمناک مىشد و از منع او چاره نداشت تا آنکه روزى کیسه کوچکى از زر را به آن زن داد و گفت او را نگاه بدارد!
💖💝زن کیسه را گرفت و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم» آن را در پارچهاى پیچید وگفت: «بسم الله الرحمن الرحیم» و آن را در مکانى پنهان نمود و بسمالله گفت.فرداى آن روز شوهرش کیسه را سرقت نمود و به دریا انداخت تا آنکه او را بى اعتقاد و شرمنده کند.
🐬🦈🐬پس از انداختن کیسه در دریا به دکان خود نشست و در بین روز صیادى دو ماهى آورد که بفروشد.مرد منافق آن دو ماهى را خرید و به منزل خود فرستاد که آن زن غذایى از براى شب او طبخ کند.
🐬چون زن شکم یکى از آن ماهیان را پاره نمود کیسه را در میان شکم او دید! بسم الله گفت و آن را برداشت و در مکان اوّل گذاشت.چون شب شد و شوهرش به منزل آمد زن ماهیان بریان را نزد او حاضر ساخته، تناول نمودند.آنگاه مرد گفت: کیسه زر را که نزدت به امانت گذاشتم بیاور.
🐳آن زن برخاسته، «بسم الله الرحمن الرحیم» گفت و آن را در پیش شوهرش گذاشت.شوهرش از مشاهده کیسه بسیار تعجب نموده و سجده الهى را به جاى آورد و از جمله مؤمنان گردید.
#داستانک
کانال ایتا
🆔 https://eitaa.com/banatolhasaan
کانال واتس اپ
🆔 https://chat.whatsapp.com/EUAXjhsViHGLUsY969WM8e
#عارفانه
🦊🐱داستان کوتاه، جالب و آموزنده تعهد روباه
🌙مَن رَحِمَ وَ لَو ذَبیحَه عُصفُورٍ رَحِمَهُ اللهُ یَومَ القیامَه🌙
🌈پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر که رحم کند هر چند به اندازه سر بریدن بچه گنجشکی باشد؛ خدا در روز قیامت او را رحم کند.( نهج الفصاحه ح ۳۰۱۳)
⛈❄️🌨در یک زمستان سخت که برف زیادی باریده بود؛ یک شب به حاج محمد صادق تخته فولادی عرض می کنند:
🦊 روباهی پای دیوار تکیه ایستاده و از سرما می لرزد. می فرمایند: گوش او را بگیرید و بیاورید اینجا؛ می روند روباه را می آورند، مرحوم حاجی خطاب به روباه می گوید: در اینجا اتاقی هست که چند مرغ و خروس ما در آنجاست؛ تو هم میتوانی شب ها بیایی و در آن اتاق با آن حیوانات بمانی و صبح که شد دنبال کارت بروی.
🐤🐣🐔سپس به خدمت کارشان می فرمایند: روباه را ببرید در اتاق مرغ ها جای دهید.
🍃🌺🍃از آن پس؛ روباه داستان ما هر شب می آمد و مستقیم به اتاق مرغ ها می رفت و تا صبح پهلوی آنها بود. صبح که می شد از تکیه بیرون می رفت.
💢بعد از مدتی؛ یک شب یکی از مرغ ها را می خورد و صبح زود هم طبق معمول از تکیه خارج می گردد؛ اما شب که برمیگردد دیگر داخل تکیه نمی شود و بیرون تکیه پای دیوار می خوابد.
جریان را به حاجی عرض می کنند؛ می فرمایند: بروید روباه را بیاورید.
❇️✅روباه را می آورند. حاجی رو به او کرده و می فرمایند: تو تقصیری نداری؛ طبع روباهی تو غلبه کرد و بر خلاف تعهدت عمل نمودی؛ حالا برو جای هر شب بخواب ولی شرط کن دیگر خطا نکنی.
🌐می فرمودند: دو ماه دیگر روباه هر شب می آمد و صبح می رفت بدون اینکه دیگر متعرض این حیوانات بشود؛ تا اینکه زمستان تمام شد.
۱٫ نشان از بی نشان ها، ج ۱ ص ۴۲
#عرفا
#عرفان
#سیر_و_سلوک
#علما
کانال ایتا
🆔 https://eitaa.com/banatolhasaan
کانال واتس اپ
🆔 https://chat.whatsapp.com/EUAXjhsViHGLUsY969WM8e
✨﷽✨
#عارفانه
✅داسـتان مـعـنوی
✍شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیهالسّلام برمیخورد، به حضرت سلام میداد. آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پروندهی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی تمام عیار است.
🔥لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند.
💥☄🔥 ملائکه پروندهی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند. در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیهالسّلام را دید.
🤲🤚 محکم ایستاد و به ملائکهای که او را میبردند گفت من در دنیا هیچ وقت بدون سلام کردن از این بیرقها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم میآیم.
🧚♂🧚♀ملائکه گفتند نمیشود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی.
🍃🌺🍃تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت اباعبدالله علیهالسّلام که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکهی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده کردند. حضرت فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پروندهی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند.
حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند.
ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند امّا در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت میروند خیلی تعجّب کردند!
به پروندهی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامهی اعمال آن شخص نوشتهاند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِ ای کسی که بدیها را به خوبی تبدیل میکنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند.
📚مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب
کانال ایتا
🆔 https://eitaa.com/banatolhasaan
کانال واتس اپ
🆔 https://chat.whatsapp.com/EUAXjhsViHGLUsY969WM8e
#عارفانه
🍃🌺🍃شیخ رجبعلی خیاط چگونه به این درجه و مقام رسید ؟
🔹🔸مرحوم شیخ رجبعلی خیاط در دیداری که با حضرت آیة الله سید محمدهادی میلانی داشت؛ تحول معنوی خودرا چنین بازگو نموده است که:
👩⚕🧜♀«در ایام جوانی «حدود 23 سالگی» دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهاي خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم:
🤔 «رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یکبار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذتبخش به خاطر خدا صرف نظر کن.» سپس به خداوند عرضه داشتم:
✋🤚خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.»
👣آنگاه دلیرانه، هم چون حضرت یوسف «علیه السلام» در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر میگریزد. این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او می گردد.
👀دیده برزخی او باز میشود و ان چه راکه دیگران نمیدیدند و نمیشنیدند، می بیند و می شنود. به طوریكه چون از خانه خود بیرون می آید، بعضی از افراد رابه صورت واقعی خود میبیند و برخی اسرار برای او کشف میشود.
✍از جناب شیخ نقل شدهاست که فرمود:
💢💢«روزی از چهار راه “مولوی” و از مسیر خیابان “سیروس” به چهار راه “گلوبندک” رفتم و برگشتم، فقط یک چهره آدم دیدم! »
💦🔹💦مشروح این داستان را شیخ برای کمتر کسی بیان کرده است، گاهی به مناسبتی بدان اشارهاي میکرد و میفرمود:
🔸🔹«من استاد نداشتم، ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک میکنم و از ان چشم می پوشم، تو هم مرا برای خودت درست کن.»
🔹💦🔹کاغذهای برات از آتش برای اموات!
💦🔸💦آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در ان جا بود.
💖💖در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان میریزد و مردگان جمع می کنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به انها نمی کند!!
🤔جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟
🤲جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که می گویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، به این صورت برای مردگان می آید؛ این کاغذها، برات آزادی از آتش جهنم است.
🔥💥☄پرسیدم: چرا شما استفاده نمی کنید؟
💧💧گفت: من پسری دارم که شبهاي جمعه یک کاسه آب برای من میفرستد، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند، میگذارم.
🌈پرسیدم: اسم پسرت چیست؟
گفت: حسین ودر نزدیکی صحن، بساط خرازی پهن میکند.
💫🌏💫 صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانی اي که گفته بود رفتم و ان جوان را دیدم.
گفتم: شما پدر دارید؟
💫🌙💫جواب داد: نه، مدتی است که از دنیا رفته است.
💧💧 پرسیدم: برایش خیرات میفرستید؟ گفت: من چیزی ندارم، فقط شبهاي جمعه یک کاسه آب به نیت او میدهم.
❄️پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولی اینبار، ان مرد که از ان کاغذها برنمیداشت، برمیداشت.
پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی میگذارم که کسی برایشان خیرات نمی کند، پس چرا حالا برمیداری؟
🥀گفت: دوهفته است که آب برایم نیامده…
صبح که از خواب بیدار شده و از احوال ان جوان جویا شدم، گفتند: دوهفته قبل از دنیا رفته است.
کانال ایتا
🆔 https://eitaa.com/banatolhasaan
کانال واتس اپ
🆔 https://chat.whatsapp.com/EUAXjhsViHGLUsY969WM8e
#عارفانه
#احسن_القصص
🌹مورچه و سليمان نبی(ع)🌹
✍🐜روزي حضرت سليمان(ع) در كنار دريا نشسته بود، نگاهش به مورچه اي افتاد كه دانه گندمي را با خود به طرف دريا حمل مي كرد. سليمان همچنان به او نگاه مي كرد كه ديد او نزديك آب رسيد. در همان لحظه قورباغه اي سرش را ازآب بيرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه درون آب رفت. سليمان مدتي در اين مورد به فكر فرو رفت و شگفت زده فكر مي كرد. ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه از دهان او بيرون آمد ولي دانه گندم را همراه خود نداشت.
🐜سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد. مورچه گفت: «اي پيامبر خدا! در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و كرمي درون آن زندگي مي كند. خداوند آن را در آنجا آفريد. او نمي تواند از آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي كنم. خداوند اين قورباغه را مأمور كرده مرا درون آب دريا به سوي آن كرم حمل كرده و ببرد. اين قورباغه مرا به كنار سوراخي كه در آن سنگ است، مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد. من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن كرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم و به دهان همان قورباغه كه در انتظار من است وارد مي شوم. او در ميان آب شنا كرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي كند و من از دهان او خارج مي شوم.
🐜🌺سليمان به مورچه گفت: وقتي كه دانه گندم را براي آن كرم مي بري آيا سخني از او شنيده اي؟ مورچه گفت: آري. او مي گويد:
💫اي خدايي كه رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي كني، رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نكن.(1) « و چون انسان را نعمت بخشيم روي برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبي بدو رسد دست به دعاي فراوان بردارد.»(2)
📚(1)- داستان انبیاء
📚(2)-سوره فصلت - آيه۵۱
کانال ایتا
🆔https://eitaa.com/banatolhasaan
کانال واتساپ
🆔https://chat.whatsapp.com/EUAXjhsViHGLUsY969WM8e
#عارفانه
🆘بدهکاری عامل سختی و رنج در برزخبدهکاری عامل سختی و رنج در برزخ داستانی از کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب (ره)
💫پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: صاحِبُ الدَّینِ مَغلولٌ فی قَبرِه لا یَفُکُّه الا قَضاءُ دَینِه
قرض دار در قبر خویش در غل است و جز پرداخت قرض وی؛ غل او را باز نمی کند. (نهج الفصاحه ح ۱۸۲۹)
⚡️یکی از علما نقل می کرد که هنگام فوت پدرم؛ در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم؛ و کارهای پدرم به یکی از برادرانم واگذار شده بود و مرا هیچ اطلاعی از گزارش های آنها نبود؛ چون هفت ماه از فوت پدرم گذشت؛ مادرم در اصفهان درگذشت؛ و جنازه اش را به نجف اشرف حمل نمودند.
🌈در آن اوقات؛ شبی پدرم را در خواب دیدم و گفتم: شما در اصفهان فوت کردید؛ چگونه الان در نجف اشرف هستید؟ گفت: پس از فوت مرا به اینجا آوردند.
پرسیدم: آیا مادرم نزد شماست؟ گفت: در نجف است؛ لکن در مکان دیگری است؛ دانستم که مادرم هم درجه پدرم نیست؛ سپس گفتم: حال شما چطور است؟ گفت: در شدت و سختی بودم؛ ولی الان بحمدلله راحتم.
⭐️تعجب کردم و گفتم: آیا شما با این مقام و مرتبه بالا گرفتار بودید؟ گفت: بله؛ حاج رضا پسر آقابابا مشهور به «مغلبه» طلبی از من داشت و مطالبه می کرد؛ به همین خاطر حالم بد بود.( بدهکاری خود را پرداخت ننموده بود )
🌟از ناراحتی بیدار شدم و شرح خواب خود و ماجرای بدهکاری پدرم را برای برادرم که وصی بود نوشتم و از او خواستم تحقیق کند و ببیند آیا چنین شخصی از پدرم طلب داشته یا خیر؟!
✍برادرم در جواب نوشت: دفترها را بازرسی نمودم اما اسم حاج رضا جزء طلبکاران نیست و پدر به این شخص بدهکاری ندارد؛ دوباره به برادرم نوشتم: آن شخص را پیدا کن و از خودش بپرس که آیا از پدرم طلب داشته است؟
✍برادرم در جواب نوشت: از او پرسیدم؛ گفت: بله، پدرت به من بدهکاری داشت و من از او هجده تومان طلب داشتم و به جز خداوند هیچ کس از آن مطلع نبود؛ پس از فوت آن مرحوم، از شما سؤال کردم که آیا اسم من هم جزء طلبکاران وی هست یا نه؟! شما گفتید: خیر نیست و پدرم به شما بدهکاری ندارد! من هم سندی نداشتم و راهی برای اثبات طلب خود نداشتم؛ خیلی دلتنگ شدم که چرا آن مرحوم طلب مرا در دفتر خود ثبت ننموده اند!
پس خواستم آن مبلغ را به او بدهم اما قبول نکرد؛ وی گفت: او را حلال نمودم.
شاهین اجل سخت به پرواز فتاد | غافل مشو از خویشتن ای مرغ هوس ها
۱٫ کتاب گناهان کبیره ج ۲ ص ۲۰
☘️✨☘️✨☘️✨
کانال ایتا
🆔 https://eitaa.com/banatolhasaan
کانال واتس اپ
🆔 https://chat.whatsapp.com/EUAXjhsViHGLUsY969WM8e
#عارفانه
◾️مؤثرتر از این ندیدم...
آیت الله تقوایی:
💢بهترین راه برای اینکه اسماء و صفات خدا در وجود ما تجلی کند، گریه برای اهل بیت است، همین گریه هایی که برای امام حسین می کنیم. بنده چیزی مؤثر مثل گریه ندیده ام، برای همین است که امام صادق می فرمایند: خدایا رحمت کن آن فریاد و ناله ای که برای جدم حسین زده میشود. گریه اسم اعظم خداست؛ وقتی گریه می کنی یعنی با تمام وجودت می خواهی از خودت خارج شوی و به خدا تبارک و تعالی وصل شوی. ما باید قدر اهل بیت علیهم السلام را بدانیم، تک تک سیلی هایی که خوردند به خاطر ما بود.
#محرم
☘️✨☘️✨☘️✨
کانال ایتا
🆔 https://eitaa.com/banatolhasaan
کانال واتس اپ
🆔 https://chat.whatsapp.com/EUAXjhsViHGLUsY969WM8e