برای روز جمعه تصمیم گرفت برم دعای ندبه
ماشین را روبروی درب 2 پارک کردم. (البته چون حال نداشتم ماشین رو پارکینگ ببرم، در لاین خلاف، پارک کردم)
مراسم خیلی خوبی بود
برگشتیم که سوار ماشین بشیم، یکی از افسران راهنمایی و رانندگی، اومد کنار ماشین و گفت چرا اینجا پارک کردی؟ مگه نمیدونی حق الناسه
ازش عذرخواهی کردم و سریع پریدیم تو ماشین که حرکت کنیم اما ماشین توان هضم گناه #حقالناس را نداشت و نمیتوانست حرکت کند.
مشکل اینجا بود که فکر می کرد دیگه با این گناه، کارش تمومه و خدا نمیبخشه.
او با یه گناه، روحیه خودش رو از دست داده بود
سعی کردم بهش بفهمونم: درسته که حق الناس مهمه اما در کنارش چیزهای دیگه هم مهمه.
چیزهای مانند ناراحت نکردن یه افسر راهنمایی و رانندگی
چیزهایی مانند جریمه نشدن
اما خیلی دلنازک بود
او باید یاد بگیره که با یه گناه، روحیهاش رو نبازه.
با یه گناه، امیدش رو از دست نده
خدا توبه رو برای همین مواقع گذاشته
با یه توبه دلنشین، با کمی لطافت، میتونیم گناه رو هضم کنیم و بدون استرس، بریم سراغ کارهامون
وسط مشاوره دادن به ماشینم بودم که دوباره همون افسر اومد.
گفت: پیاده شو...ماشین پنچر شده !!
گفت: بعضی اشتباهات، تاوان داره و تاوان این حق الناس، پنچر شدنه.
برو آچار و زاپاس رو بیار تا لاستیک رو عوض کنیم.
گفتم: خدا خیرت بده. الان میارم.
گفت: جریمه هم برات نوشتم تا این اشتباه، مجدد تکرار نشه.
خیلی زود و حرفه ای لاستیک رو تعویض کرد و رفت.
باید سعی کنم دفعاً بعد، جایی پارک کنم که با ایشون برخورد نکنم....
#سبک_زندگی
https://eitaa.com/bandegekhas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
صبح اول هفته تون بخیر و شادی🌺
حواسم پرت حُسنت شد ؛
من دسـت و پا چلفتی نصف بیشتر شعرم را ریختم زمیـن !
فقط ماند: ‹ یک دوستـت دارم سـاده 🦢›