#داستان_بسیار_زیبا
داستان توبه ی مرد جوان
در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در بارهاش نمیداد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد.
یک بار، هنگامی که روز بود، خانهای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانهای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر میبرد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه میزیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت میگذراند.
دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهرهای از مال و ثروت ، و بهرهای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:
«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّهدار کردم، پس از مدّتی میمیرم و به دادگاه الهی خوانده میشوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!»
از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:
«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت.
شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم.
شب گذشته، سایهای روی دیوار خانهام دیدم.
احتمال میدهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم.
از شما میخواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمیخواهم؛ زیرا از مال دنیا بینیازم.»
در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت.
در میان آن جمع، نظر محبتآمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند.
سپس از او پرسید: «ازدواج کردهای؟»
– نه!
– حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟
– اختیار با شماست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد
و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!»
جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانهاش رفت
و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد.
زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفتزده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!
جوان پاسخ داد:
«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد.
من همان دزدی هستم که دیشب به خانهات آمدم،
ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم
و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود.
به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!»
زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است!»
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
https://eitaa.com/bandeghy
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
✨﷽✨
✅باعث اذیت امام زمان نشویم"
✍ امام عصر عليه السّلام در نامه اى به جناب محمدابن علی كرخى چنين نوشته اند:
يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّيعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِينُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ...
اى محمّد بن على! جاهلان و نابخردان شيعه، موجبات آزار و اذيّت ما را فراهم مىكنند و افرادى كه براى دينشان به اندازه يك بال مگس ارزش قائل نيستند، باعث ناراحتى ما مى شوند.
📚 طبرسی، الإحتجاج ج۲ ص۴۷۴
به راستی کدام یک از اعمال ما شیعیان باعث می شوند تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه، اذیت شوند؟
افرادی که برای دینشان به اندازۀ یک بال مگس ارزش قائل نیستند کدام گروه از شیعیان هستند؟ یکی از مهمترین وظایفی که منتظران بر عهده دارند این است که سبک زندگیشان امام زمان پسندانه باشد تا آن حضرت از عملکرد آنها رضایت داشته باشد.
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
https://eitaa.com/bandeghy
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
سخن بی تو مگر جای شنيدن دارد،
نفسم بی تو مگر نای دميدن دارد...
علت كوری يعقوب نبی معلوم است،
شهر بی يار مگر ارزش ديدن دارد...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
─┅═इई 🍃🌹🍃 ईइ═┅─
🌾@bandeghy 🌷
🌷ســـــــــلام
🌷صبح شنبه تون بخیر
🌷روز و هفته تـون پر از خـیر و بـرکت
🌷تنتون سالم و روزتون قشنگ
🌷 #سلام_صبحتون_زیبا
─┅═इई 🍃🌹🍃 ईइ═┅─
🌾@bandeghy 🌷
روزمون را پُر برکت می کنیم🌸
🌸صبحمان را معطر می کنیم
🌸نفسمان را خوشبو می کنیم
به ذکر صلوات بر
🌸حضرت محمد(ص)
و خاندان مطهرش🌸
🌸 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم 🌸
─┅═इई 🍃🌹🍃 ईइ═┅─
🌾@bandeghy 🌷
#داستان_بسیار_زیبا
🔶ماری که مامور بود
✍در بحارالانوار (ج ۲۶ ص ۲۳۸) آمده است که قنبر در میان یاران امیرالمومنین (ع) از حرمت و منزلتی بسزا برخوردار بود و همواره مورد عزت و احترام مردم بود.
نقل است روزی یکی از یاران حضرت علی (ع) با یکی از دشمنان آن حضرت در کنار هم نشسته بودند که ناگهان قنبر از دور پیدا شد، آن شخص شیعه با مشاهده قنبر قیام کرد و به احترام او سر پا ایستاد.
آن مرد بدخواه گفت: «مگر قنبر کیست که تو اینگونه او را احترام کردی؟»
گفت: «آیا به کسی که ملائکه بال خود را زیر پای او میگسترانند، احترام نگذارم؟»
شخص مخالف از روی عصبانیت قنبر را فراخواند و با ذکر بهانهای به وی دشنام داد و چند ضربهای به او زد.
خبر این ماجرا به امیرالمومنین (ع) رسید. از قضا ماری آن شخص را که به قنبر احترام کرده بود، گزید. حضرت علی (ع) جهت عیادت وی به منزلش رفت و دید که آن مرد از شدت درد مینالد و به خود میپیچد. حضرت با مشاهده حال او فرمود: «آیا میدانی تو خود باعث این مصیبت شدهای.»
عرض کرد: «برای چه؟»
حضرت فرمود: «تو خوب میدانستی فلانی دشمن و مخالف ماست، با این حال پیش او به قنبر احترام زیاد گذاشتی که حساسیت و حسادت او را برانگیختی و او را ناخودآگاه تحریک نمودی که به قنبر اهانت کند و او را اذیت نماید و به این ترتیب تو موجب آزار قنبر شدی و خداوند هم با این مار تو را کیفر نمود؛ بنابراین اگر میخواهی خداوند تو را عافیت و سلامت عطا کند، عهد کن دیگر در برابر دشمنانمان با ما و دوستان ما بهگونهای رفتار نکنی که بیم گزندی بر ما باشد.»
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
https://eitaa.com/bandeghy
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
#سلام_مولای_من
سلام بر مهدی فاطمه (س)
درد درمان میشود
با ذکر يا مهدی مدد
سخت آسان میشود
با ذکر يا مهدی مدد
بس که آقايم
غريب است و ندارد ياوری
چشم گريان میشود
با ذکر يا مهدی مدد
💚 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج💚
─┅═इई 🍃🌹🍃 ईइ═┅─
🌾@bandeghy 🌷