eitaa logo
به سوی بندگی
118 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
13 فایل
خود را ارزان نفروشیم! در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته‌اند: قیمت = خدا   ارتباط با ادمین https://eitaa.com/tl3155
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ســـ😊ــلام✋ به دوستان عزیز خوبم صبح بخیر ☕😊 سلام به همه آنهایی🌼🍃 که بودنشان 🌼🍃 نورامیدےست دردل🌼🍃 روزے سرشاراز زیبایی 🌼🍃 وسلامتی وشادی وامید🌼🍃 و دلے پر از مهر و دوستی🌼🍃 براتون آرزومندم 🙏 🌷 🌷🍃 ─┅═इई🌴🌹🌴ईइ═┅─ 🌾@bandeghy 🌷
❤️🌱 سِرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا؟ این دل بیمار کجا؟ کاش در نافله‌ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا؟ عبد گنه کار کجا؟ فرج مولا صلواتـــــــ 💕 ─┅═इई🌴🌹🌴ईइ═┅─ 🌾@bandeghy 🌷
کاش در کنار این همه باشگاه زیبایی اندام، یک باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم !! مشکل امروز ما اندامها نیستند، بلکه افكارها هستند. ─┅═इई🌴🌹🌴ईइ═┅─ 🌾@bandeghy 🌷
شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد: در بازار بودم، اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت. سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.! قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم می‌گذشتند... ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمی‌كشیدم، خطرناك بود به مسجد رفتم و فكر می‌كردم همه چیز حساب دارد. این لگد شتر چه بود؟! در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی! گفتم: اما من كه خطایی‌انجام‌ندادم گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد! اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند... ─┅═इई🌴🌹🌴ईइ═┅─ 🌾@bandeghy 🌷
✨﷽✨ 🔴سخن عزراییل_بسیار تکان دهنده... ✍مرحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است: یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا. نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. 📚داستان های شگفت،  حکایت ۱۱۰ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮  https://eitaa.com/bandeghy ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
✨﷽✨ 💫 🔰چرا بعضی از دعاها مستجاب نمی‏شود؟ اگر به جای بنزین مخصوص، گازوئیل یا آب در باک هواپیما بریزیم، پرواز صورت نمی‏گیرد، دعای کسانی مستجاب می‏شود که در شکم آنان لقمه‏ای حرام نباشد. در حدیث می‏خوانیم: من سره ان یستجاب دعائه فلیطیب کسبه 📚( بحار، ج 90، ص 373. ) هر کس دوست دارد دعایش مستجاب شود، درآمد و لقمه خود را حلال کند. آیت الله مجتهدی نیز میفرمود اگر میخواهی دعاهایت مستجاب بشه نیاز نیست صداتو بلند کنی وقتی لقمه حلال بخوری یواش هم بگویی الهی العفو ، خدا قبول می‌کنه. ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮  https://eitaa.com/bandeghy ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🌸 ─┅═इई🌴🌹🌴ईइ═┅─ 🌾@bandeghy 🌷
والشمس که بی روی تومن ،حیرانم والفجر که بی وصل تو در ،،بحرانم واللیل که چون موی تو روزم تاریک والعصر که بی عشق تو در،خسرانم 💚 اللهم عجل الولیک الفرج💚 ─┅═इई🌴🌹🌴ईइ═┅─ 🌾@bandeghy 🌷
امام على علیه السلام می‌فرماید: لِيَكُنْ أبغَضَ النّاسِ إلَيكَ، و أبعَدَهُم مِنكَ، أطلَبُهُم لِمَعايِبِ النّاسِ بايد نزد تو و دورترين آنها از تو كسى باشد، كه بيش از همه مردم است. 📚غررالحكم، ح 7378. ─┅═इई🌴🌹🌴ईइ═┅─ 🌾@bandeghy 🌷
✨﷽✨ ✍دکتری برای خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید! آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست.. حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است.به نظرتان چکار کنم!! استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم ؛به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی. و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد..زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ، طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم..چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!! ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮  https://eitaa.com/bandeghy ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯