6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 ما اهل آخرت هستیم...
🌷۵ اسفند؛ آیین بدرقۀ سید شهید مقاومت
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
11.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◽️ تا چشم کار میکند جای تو خالیست...
🌷۵ اسفند؛ آیین بدرقۀ سید شهید مقاومت
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
🔸دلهای ما آنجاست💔
🔸مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبديلًا | احزاب ۲۳
#إنا_على_العهد
#وداعا_ابانا
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارون اومده، سید از میدون غرق خون اومده
بارون اومده، حاج قاسم برات مهمون اومده
#انا_علی_العهد
#سید_حسن_نصرالله
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
وقتی امام خمینی ۴۲ سال قبل گفت:
سربازان من در گهوارهها هستند
قاسم ۶ ساله بود
سیدحسن ۲ ساله،
یحیی و اسماعیل ۱ ساله
#کلام_رهبری
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══
•¦[📙💠⃟❅]¦•
🔶گردان قاطرچی ها
🔹داوود امیریان
◾️قسمت27
روستای قیز لچمن که نزدیکیهای اردبیله.
میدونم همهتون کنجکاو شدید بدونید که به چه دلیل از شما دعوت کردیم تا در اینجا جمع بشوید.
شاید بعضی از شما دوستان در عملیاتی که همین تابستان در کوههای غرب کشور انجام شد، شرکت داشتید.
در این عملیات .....
یوسف شروع کرد به روده درازی و آسمون ریسمون بافتن.
قصدش این بود که همان اول بسمالله نگوید که از آنها برای چه منظوری دعوت به همکاری میکند.
از عملیاتی حرف میزد که خودش در آن نبود و حرفهای آقا ابراهیم و شرایط سخت و نرسیدن آذوقه و مهمات را گفت و سرانجام درحالیکه قلبش تندتند میزد گفت:
«حالا مسئولان لشکر تصمیم گرفتهاند برای پیشبرد اهداف جنگی علیه دشمن بعثی، از وجود قاطرها استفاده کنند.
حیوانات نجیب و زحمتکشی که همگی با آن آشنا هستیم».
حسین که خشکش زده بود، ناخودآگاه دست راستش را روی شانهی چپش گذاشت و آنجا را مالید.
علی که متوجه این حرکت شده بود، به سختی جلوی خندهاش را گرفت.
حسین متوجه خنده آرام علی شد و غرید: «زهر مار نخند!» 😡
علی سر پایین انداخت.
حالا قرار شده قاطرها در یک یگان و گردان تحت فرماندهی و آموزش قرار بگیرند تا اگر دوباره عملیاتی در غرب کشور شکل گرفت، از وجود آنها استفاده کنیم.
بنده هم از طرف شخصفرمانده لشکر برای فرماندهی این گردان در نظر گرفته شدهام.
یوسف با غرور سینه جلو داد و به آنها نگاه کرد. چند نفر پوزخند زدند.
سیاوش که نیشش تا بناگوش باز شده بود با صدای بلند گفت:
«برای سلامتی فرمانده قاطرها صلوات!»🤣
حتی کربلایی هم به خنده افتاد و خنده کنان صلوات فرستاد.
یوسف سرخ شد و به سیاوش چشم غره رفت.
خنده و کِرکِر داشت بیشتر میشد؛
یوسف میدانست اگر کمی دست دست کند دیگر نمیتواند جمع را اداره کند و سر رشته امور از دستش در میرود.
خواهش میکنم خنده و شوخی را بگذارید برای بعد.
سیاوش به اکبر خراسانی که مات و مبهوت به یوسف نگاه میکرد، گفت:
«آفرین اکبر آقا. پس گروه کماندویی ویژه همینه، آره؟»
اکبر نتوانست حرف بزند.حسین بغض کرده بود؛اما علی با آرامش به یوسف نگاه میکرد.
حالا برادرانی که تمایل دارند در این امر مهم به بنده و دوستان دیگر کمک کنند،دستشان را بلند کنند تا اسامی یادداشت و نوشته شود.
نگران انتقالی از واحد و گردانتون نباشید با مساعدت فرمانده لشکر تمام واحدها و گردانها وظیفه دارند با انتقال شما به این گردان موافقت و همکاری کنند.
خُب حالا چه کسانی داوطلب هستند؟
ادامه دارد...
#رمان
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
🥀 در تاریخ خواهند نوشت که مردم و عاشقانت در لبنان و بسیاری کشورها تو را آنقدر دوست داشتند که شهادتت را باور نمیکردند.
#شهیدانه
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─