eitaa logo
بنده امین من
6.6هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🌼🌸🦋👦 روزی روزگاری… در یک بیابان شتری زندگی می‌کرد که با شترهای دیگر فرق داشت. فرق او این بود که لنگ‌لنگان راه می‌رفت. شتر قصه‌ی ما یک روز دید که توی صحرا جنب و جوشی به پا شده. از دیگران پرسید: «چه خبر است؟» یکی از شترها گفت: «قرار است مسابقه‌ی دو برگزار شود.» شتر لنگ اصلاً فکر نکرد که نمی‌تواند در مسابقه شرکت کند. برای همین رفت تا اسمش را برای مسابقه بنویسد. دوستان شتر لنگ وقتی دیدند او هم می‌خواهد در مسابقه شرکت کند، خیلی تعجب کردند. شتر لنگ که تعجب آن‌ها را دید گفت: «چه اشکالی دارد؟ چرا این طوری به من نگاه می‌کنید؟ مطمئن باشید من دونده‌ای چابک و قوی هستم و مسابقه را می‌برم.» دوستان شتر می‌ترسیدند در مسابقه به او آسیبی برسد. بالاخره روز مسابقه فرا رسید. همه‌ی شرکت‌کننده‌ها سر جای خود قرار گرفتند؛ اما همین که چشمشان به شتر لنگ افتاد، او را مسخره کردند. ولی شتر لنگ با خونسردی و با لبخند در جواب آن‌ها گفت: «پایان مسابقه معلوم می‌شود که چه کسی از همه بهتر است، عجله نکنید!» سه، دو، یک… همه شترها مثل برق شروع به دویدن کردند. شتر لنگ آخر همه، لنگ‌لنگان می‌دوید. شترها باید از یک تپه بالا می‌رفتند و برمی‌گشتند. مسیر مسابقه خیلی طولانی بود، همه‌ی شترها خسته شده بودند. شترهای جوان‌تر با سرعت زیاد از تپه بالا رفتند؛ اما آن‌ها هم خسته شدند. بعضی از شترها هم از شدت خستگی روی زمین افتادند. اما شتر لنگ آرام آرام، به راه خود ادامه داد. شتر لنگ به هر زحمتی بود خود را به بالای تپه رساند و وقتی از شیب تپه سرازیر شد، تازه شترهای خسته‌ای که مشغول استراحت کردن بودند، متوجه او شدند و تلاش کردند تا به او برسند؛ ولی توانی در خود نمی‌دیدند. برای همین در ناباوری دیدند که شتر لنگ زودتر از همه به خط پایان رسید و برنده شد! 🦋🌼🌸🦋👦 🔙99🔜
🦋🌼🌸🦋👦 یه دوست دانا دارم خیلی تواناست صبور وخوش زبونه قشنگ و خواناست همه چیز رو می دونه هرچه که باشه آروم وبی صدا است در فکر جاشه او دوستی مهربونه هیچ کي مثلش نیست اگر او با تو باشه نمرت می شه بیست اگر آن را بخوانی یه کار عالیست حالا بگو عزیزم نام دوستم چیست؟ 🦋🌼🌸🦋👦 🔙100🔜
هماهنگی‌چشم‌و دست ✔️مناسب برای بالا بردن تمركز كودک، ✔️بالا بردن خلاقيت او، ✔️افزايش مهارتهای حركتی، ✔️ تطابق چشم با دست 🌼🌸👦 🔙101🔜
🌼🌸👦 ایوب در یکی از نواحی شام به نام بثنه زندگی می کرد و ۷ سال در آن شهر به عبادت و پرستش خداوند مردم را تبلیغ کرد و فقط سرانجام ۳ نفر دعوت او را اجابت نمودند. وی یکی از پیامبران است که قرآن نبوت و پیامبری او را بیان کرده است. او فردی مهربان و با تقوا بود و در مهمان نوازی شهرت داشت و قوم خود را به پرستش خدا دعوت می کرد. ایشان دارای مال و خدمه فراوانی بود. اوقاتی بر او گذشت که همه اموال خود را از دست داد و به انواع بلایا و امراض مبتلا گشت و جز زبانش که به ذکر خدا مشغول بود عضو سالمی برایش نماند ولی او در تمامی این مراحل صبر نمود و ناله نکرد. بیماری او آنقدر طولانی شد که هیچکس با او هیچ رابطه نداشت و به خاطر بیماری اش او را از شهر بیرون نمودند و جز همسرش هیچکس دیگر به او مهربانی ننمود و در راه نگهداری و مراقبت از او تمام مال و دارایی خود را از دست داد تا جایی که مجبور شد برای گذران زندگی برای مردم کار کند. همه این گرفتاری ها صبر ایوب را زیاد کرد تا آنجایی که صبر او زبانزد خاص و عام شد. شیطان یک روز به صورت طبیبی بر همسر ایوب ظاهر شد و گفت: من شوهر تو را درمان میکنم به این شرط که وقتی شفا یافت به من بگوید تنها عامل سلامتی من تو بوده ای و هیچ مزد دیگری نمی خواهم و همسر ایوب چنین نمود. ایوب که متوجه دام شیطان بود سخت بر آشفت و سوگند یاد کرد که اگر سلامتی خود را بازیابد صد تازیانه به همسرش بزند و او را تنبیه کند. وقتی که ایوب سلامتی خود را به دست آو 🌼🌸👦 🔙103🔜
🦋🌼🌸🦋👦 قرقره های رنگارنگ سرخ وسفید و آبی رنگ قیچی تیز ، سوزن ریز پارچه های خیلی قشنگ خاله ریزه خیاطی می کرد سوزن میزد ، لباس میدوخت چشمای ریز و تنگ او از زور خستگی میسوخت لباس می دوخت برای کی ؟ برای دوست و آشنا هر کی می دید ، فوری می گفت : درد نکنه دست شما ! خاله ریزه با خودش می گفت : شکر خدا ، هنر دارم چه دوخت و دوزی میکنم رو پارچه ها گل میکارم ! شاعر : شکوه قاسم نیا 🦋🌼🌸🦋👦 🔙104🔜
🦋🌼🌸🦋👦 ⚽️🏀⚾️🎾🏐 میتوانید در خارج از منزل به فرزندتان یاد بدهید تا توپ را بدیوار بزند و سپس آن را بگیرد. در صورتی که فکر میکنید اینکار کمی برای او مشکل است میتوانید اول به او بیاموزید که توپ را بزمین بزند و دوباره بگیرد. پس از بارها بازی کردن او یاد میگیرد که چگونه توپ را به دیوار زده و بگیرد. 🦋🌼🌸🦋👦 🔙105🔜
🦋🌼🌸🦋👦 یکی دیگر از قصه های زیبای کودکانه که دنیای حیوانات را برای کودکان متصور می شود, قصه گربه و روباه است. این قصه به کودکان آموزش می دهد داشتن یک مهارت قوی بهتر از داشتن هزاران مهارت کوچک و ضعیف می باشد. گربه اي به روباهي رسيد .گربه كه فكر مي كرد روباه حيوان باهوش و زرنگي است ، به او سلام كرد و گفت : حالتان چطور است ؟ روباه مغرور نگاهي به گربه كرد و گفت : اي بيچاره ! شكارچي موش ! چطور جرات كردي و از من احوالپرسي مي كني ؟ اصلا تو چقدر معلومات داري ؟ چند تا هنر داري ؟ گربه با خجالت گفت : من فقط يك هنر دارم. روباه پرسيد : چه هنري ؟ گربه گفت : وقتي سگها دنبالم مي كنند ، مي توانم روي درخت بپرم و جانم را نجات بدهم . روباه خنديد و گفت : فقط همين ؟ ولي من صد هنر دارم . دلم برايت مي سوزد و مي خواهم به تو ياد بدهم كه چطور بايد با سگ ها برخورد كني. در اين لحظه يك شكارچي با سگ هايش رسيد . گربه فوري از درخت بالا رفت و فرياد زد عجله كن آقا روباه . تا روباه خواست كاري كنه ، سگ ها او را گرفتند. گربه فرياد زد : آقا روباه شما با صد هنر اسير شديد ؟ اگر مثل من فقط يك هنر داشتيد و اين قدر مغرور نمي شديد ، الان اسير نمي شديد. 🦋🌼🌸🦋👦 🔙107🔜
🦋🌼🌸🦋👦 من انسانی هوشیارم از خوشحالی سرشارم با کودکان عادی خيلي فرقي ندارم روشنایی چشمم آمده است دردستم من با احساس می بینم من یک روشن دل هستم از تاریکی دنیا اصلا من نمی ترسم راه غم را همیشه برقلب و فکرم بستم 🦋🌼🌸🦋👦 🔙108🔜
🦋🌼🌸🦋👦 با توپ بازی بر روی سطح شیبدار رو به بالا و یا رو به پایین و سطح مسطح میتوان مفاهیم جذابی را به کودک آموخت و تجربه های او را افزایش داد. مفاهیمی همچون حرکت توپ به سمت شیب، میزان سرعت توپ در سطوح مختلف، حرکت خود بخود توپ در سطح شیب دار و … توجه: بازی ها به ترتیب از آسان به مشکل نوشته شده است. لطفا بر اساس سن و توانایی های فرزندتان بازی مناسب را انتخاب کنید. اگه یک بازی را شروع کردید و دیدید که برای فرزند شما مشکل است، سراغ بازی های قبلی بروید و بعد از اینکه در آنها مهارت پیدا کرد، بازی های بعدی را هم انجام دهید. 🦋🌼🌸🦋👦 🔙109🔜