📝{متنِ حکایت دوم از باب پنجم(در عشق و جوانی)}
🌱مربوط به گزارش صوتی جلسه چهل و هشتم تفسیر گلستان سعدی
🌻گویند خواجهای را بندهای نادر الحسن بود و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت.
با یکی از دوستان گفت: دریغ این بنده با حسن و شمایلی که دارد اگر زبان درازی و بی ادبی نکردی.
گفت: ای برادر! چو اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار که چون عاشق و معشوقی در میان آمد مالک و مملوک برخاست.
خواجه با بندهٔ پری رخسار
چون در آمد به بازی و خنده
نه عجب کاو چو خواجه حکم کند
واین کشد بار ناز چون بنده
#گلستان_سعدی
🆔 @bange_nay110
📝{متنِ حکایت سوم از باب پنجم(در عشق و جوانی)}
🌱مربوط به گزارش صوتی جلسه چهل و هشتم تفسیر گلستان سعدی
🌻پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار نه طاقت صبر و نه یارای گفتار. چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نگفتی و گفتی:
کوته نکنم ز دامنت دست
ور خود بزنی به تیغ تیزم
بعد از تو ملاذ و ملجائی نیست
هم در تو گریزم ار گریزم
باری ملامتش کردم و گفتم: عقل نفیست را چه شد تا نفس خسیس غالب آمد؟ زمانی به فکرت فرو رفت و گفت:
هر کجا سلطان عشق آمد نماند
قوّت بازوی تقوی را محل
پاکدامن چون زید بیچارهای
اوفتاده تا گریبان در وحل
#گلستان_سعدی
🆔 @bange_nay110
📝{متنِ حکایت چهارم از باب پنجم(در عشق و جوانی)}
🌱مربوط به گزارش صوتی جلسه چهل و هشتم تفسیر گلستان سعدی
🌻یکی را دل از دست رفته بود و ترک جان کرده و مطمح نظرش جایی خطرناک و مظنهٔ هلاک.
نه لقمهای که مصور شدی که به کام آید یا مرغی که به دام افتد.
چو در چشم شاهد نیاید زرت
زر و خاک یکسان نماید برت
باری به نصیحتش گفتند: از این خیال محال تجنب کن که خلقی هم بدین هوس که تو داری اسیرند و پای در زنجیر.
بنالید و گفت:
دوستان گو نصیحتم مکنید
که مرا دیده بر ارادت اوست
جنگجویان به زور پنجه و کتف
دشمنان را کشند و خوبان دوست
شرط مودت نباشد به اندیشهٔ جان، دل از مهر جانان برگرفتن.
تو که در بند خویشتن باشی
عشق باز دروغ زن باشی
گر نشاید به دوست ره بردن
شرط یاری است در طلب مردن
گر دست رسد که آستینش گیرم
ور نه بروم بر آستانش میرم
متعلقان را که نظر در کار او بود و شفقت به روزگار او، پندش دادند و بندش نهادند و سودی نکرد.
دردا که طبیب صبر میفرماید
وین نفس حریص را شکر میباید
آن شنیدی که شاهدی به نهفت
با دل از دست رفتهای میگفت
تا تو را قدر خویشتن باشد
پیش چشمت چه قدر من باشد؟
آوردهاند که مر آن پادشه زاده که مملوح نظر او بود خبر کردند که جوانی بر سر این میدان مداومت مینماید، خوش طبع و شیرین زبان و سخنهای لطیف میگوید و نکتههای بدیع از او میشنوند و چنین معلوم همیشود که دل آشفته است و شوری در سر دارد.
پسر دانست که دل آویختهٔ اوست و این گرد بلا انگیختهٔ او. مرکب به جانب او راند. چون دید که نزدیک او عزم دارد، بگریست و گفت:
آن کس که مرا بکشت باز آمد پیش
مانا که دلش بسوخت بر کشته خویش
چندان که ملاطفت کرد و پرسیدش از کجایی و چه نامی و چه صنعت دانی، در قعر بحر مودت چنان غریق بود که مجال نفس نداشت.
اگر خود هفت سبع از بر بخوانی
چو آشفتی الف ب ت ندانی
گفتا: سخنی با من چرا نگویی که هم از حلقهٔ درویشانم بلکه حلقه به گوش ایشانم؟
آنگه به قوت استیناس محبوب از میان تلاطم امواج محبت سر برآورد و گفت:
عجب است با وجودت که وجود من بماند
تو به گفتن اندر آیی و مرا سخن بماند
این بگفت و نعرهای زد و جان به حق تسلیم کرد.
عجب از کشته نباشد به در خیمه دوست
عجب از زنده که چون جان به در آورد سلیم
#گلستان_سعدی
🆔 @bange_nay110
❌ ترک معصیت
🔹 ترک معصیت، حاصل نمیشود به طوری که ملکه ی شخص بشود،
مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت؛
🔆امام صادق عليهالسلام:
«لَا أَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَكِنْ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ حَلالِهِ وحَرَامِهِ»
(منظورم [از ذکر] سبحانالله و الحمدلله و لاالهالاالله نیست؛ بلکه یاد خدا نزد حلال و حرام است).
📚به سوی محبوب، ص٢٣
▪️آیت الله بهجت رحمة الله علیه
#خدا
#امام_صادق
#آیت_الله_بهجت
🆔 @bange_nay110
#توییت
رئیس دانشکده اقتصاد شریف،نظامِ حکمرانی را اینگونه توصیف کرد:
هواپیمایی که تیم پرواز،موتور و مسیریابی اش دچار مشکل شده.
توصیفی جامع و کامل از بحران حاکمیت را برای رهبری در یک جمله تبیین کرد*
#محمد_حیدری_رنانی
#حاکمیت
#مدیریت
#انتقاد
🆔 @bange_nay110
💣 اسرائیل و بازگشت به مشیِ داوود
✍امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۰۷/۱۲
حضرت داود میخواست خانه ی خدا بسازد؛ کوشش کرد اما میسّر نشد و نتوانست افتخار ساختِ معبد را به دست آورَد تا مُوَحدان و خداپرستان در آن به راز و نیاز با پروردگارشان بپردازند.
داوود سرگشته از ناکامیاش در آن امر مقدس بود که پروردگار در وحی بر وی نهیب زد و بیدارش کرد که تو موفق به ساخت آن نباید شوی! زیرا بسیار جنگ کردهای و خون بسیار ریختهای!!!
داود در شگفت آمد که مگر آن جنگها و کشتن و کشتارها و خونریختنها در راهِ خودِ خدا نبوده!؟
داوود اما به آن نیندیشیده بود که مقتولین و کشتهشدهها نیز همه و همه بیاستثنا آفریدههای همان خداییاند که وی قصد ساختِ عبادتگاه برای او دارد!!
داود سرخورده از این ناکامی، پسرش سلیمان را فراخواند و موضوع را بدو بازگفت و وی را از جانب خدا مأمور ساختِ خانۀ خدا کرد.
آری سلیمان/شلومو/شالوم (که لقب وی است و حاکی از صلح و سِلم و سلامتی است و نه اسمش که یدیدیّا است) توانست خانه را در دوران حکمرانیاش بنا نهد و به همین خاطر آن خانه به معبد سلیمان مشهور گشت.
اینک اما اسرائیل در تصاحب همان خانه ،که با نفی خونریزی و رویآوری به سِلمِ سلیمانی بنا نهاده شد، سیاستِ شکستخوردهی داوودی را در پیش گرفته و به بهای چیرگیِ دین خدایشان و تسلطِ تامّشان بر معبد سلیمان و معابد تاریخی و وجب به وجب خاکِ آن سرزمین، حاضر است خونها بریزد و از کشتارها بیاعتنا بگذرد و آپارتاید و تبعیض روا دارد و هیچ و هیچ و هیچ از خود نپرسد که مگر دیگر ساکنان آن سرزمین نیز بندگان خدا نیستند و مگر داوودشان به خاطر همان خونهای بهحق و نابهحق ریخته توبیخ نشد!؟
#جنگ
#ظلم
#اسرائیل
#فلسطین
🆔 @bange_nay110
🍃آیا دین؛ جهانِ تو را فراختر کرده است؟
✍ عباسعلی منصوری
👌یک معیار بسیار اساسی و در عین حال قابل سنجش برای ارزیابی دینداری خویشتن این است که در خود بنگریم که دین چقدر جهان ما را فراختر کرده است. چون غایت اصلی دین این است که هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی جهان ما را فراختر کند.
👌یعنی دین در مقام نظر و شناخت، انسان را به این امر رهنمون میکند که جهان و مناسبات آن منحصر در عالم ماده و مناسبات مخصوص عالم ماده نیست بلکه عالم غیب و ماورائی وجود دارد که مناسبات خاص خود را دارد.
با این وصف اگر کسی در حساب و کتابها و برنامه ریزیهای زندگیش و در تحلیلش از امور ، تمام توجه و التفاتش به مناسبات مربوط به عالم ماده باشد و التفاتی چندانی به مناسباتی غیبی (مانند تاثیر دعا، توکل،توفیق الهی عاری نبودن همین جهان از مکافات عمل و.....) نداشته باشد، در واقع زیست جهان نظری او بیشتر به زیست جهان یک انسان غیر دیندار نزدیک است تا زیست جهان یک انسان دیندار.
👌همچنین غایت دین این است که در ساحت عمل ،افق خواست و عواطف ما را فراختر کند یعنی انسان را به این امر رهنمون کند که در اراده و خواست ،تصمیم، کردار و عواطف و احساساتش از سطح مناسبات دنیوی فراتر رود و همچون کسی زندگی کند که به غیب و مناسبات آن باور دارد.
با این وصف اگر کسی در مقام عمل به گونه ای زندگی کند که خواست ها و تصمیم هایش، رفتاروکردارهایش،عواطف و احساساتش مبتنی بر دغدغه ها و باید و نبایدهای روزمره و این جهانی باشد، عمل او بیشتر به عمل یک انسان غیر دیندار نزدیک است تا یک انسان دیندار.
به عنوان مثال باید در خود بنگریم که در روابط با اطرافیانمان(خویشاوندان،دوستان.همکاران و...) چقدر تصمیم و کنش و واکنش های ما،مبتنی بر مناسبات و مصالح و باید و نبایدهای دنیوی است و چقدر مبتنی بر باید و نبایدهای دینی و اخلاقی.
به صورت ملموستر در خود بنگریم که در تعامل با خویشاوندان درجه اول، چقدر از موضعی نسبتا فارغ دلانه و بدون کینه و از سر شفقت و خیرخواهی و ناظر به عمل بر اساس اخلاق و طلب رضایت خدا رفتار می کنیم و چقدر بر اساس مصلحت سنجی ها و حب و بغض های دنیوی. مهمتر آنکه در خود بنگریم که اساسا چقدر دلمشغولی های ما مصروف به این امور می شود و این امور چقدر ذهن و روان ما را به خود مشغول می دارند.
👌البته گاهی برخی دینداران به نام دین،ساحت عمل خود را نه فراختر که تنگتر می کنند.یعنی تصمیم و کنش و واکنش آنها به حسب ظاهر از جنس جهان فراختر دین است اما در واقع چنین نیستند. این هنگامی است که فرد دیندار، بیشتر دلمشغول ساحت عقیدتی و هویتی دین باشد تا ساحت اخلاقی و معنوی دین. یعنی در تعامل با دیگران ابتدا عقیده و باورهای آنها را لحاظ کند تا انسان بودنِ آن ها را.
حال آنکه رفتار دیندار واقعی با دیگران بیش از هر چیز یادآور این سخن ابوالحسن خرقانی است که بر سر در خانقاه خود نوشته بود:
" هر کس که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که نزد خدای به جان ارزد البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد"
#دین
#زندگی
🆔 @bange_nay110
🤐 کمحرفیِ ناپسند
👤ایرج شهبازی
اگرچه در عموم ادیان و مکاتب اخلاقی و عرفانی، کمحرفی یک فضیلت بزرگ به شمار میآید و افراد کمحرف در مقایسه با اشخاص پرحرف و وراج، از ارج و احترام بیشتری برخوردارند، بااینهمه باید بدانیم که هر نوع کمحرفیی پسندیده و ارزشمند نیست و همیشه کمحرفی یک فضیلت به شمار نمیآید. باید سرچشمۀ کمحرفی را بشناسیم و بفهمیم که آیا کمحرفی از انتخاب و اقتدار انسان سرچشمه میگیرد یا از ضعف و بیماری او. همچنین باید آثار و نتایج کمحرفی را به دقت بررسی کنیم. به این ترتیب میتوانیم دریابیم که برخی از کمحرفیها و سکوتها پسندیده نیستند؛ برای مثال به این نمونهها توجه کنید.
گاهی شخص در مجالس و محافل ساکت است و به ندرت سخن میگوید؛ زیراکه دارای اعتماد به نفس و عزت نفس نیست. او به تواناییِ فکری و روحی خود اعتماد ندارد و از حرف زدن میترسد. چنین شخصی درواقع خجالتی است، اما ممکن است خجالتی بودن او به عنوان شرم و حیا تلقی شود.
گاهی هم شخص از طرد شدن میترسد و همین باعث میشود از اظهار نظر و ابراز وجود پرهیز کند. او دچار این ترس درونی است که سخن گفتن باعث میشود دیگران او را از خود برانند.
گاهی اوقات هم افسردگی باعث میشود شخص از سخن گفتن خودداری کند. چنین کسی فاقد نیرو و نشاط زندگی است و به همین سبب انگیزهای برای سخن گفتن و مشارکت در تعاملات اجتماعی ندارد.
مهرطلبی و وابستگی هم از جمله عواملی است که باعث میشود شخص از سخن گفتن پرهیز کند. این مسأله به ویژه در زمانی خود را نشان میدهد که شخص ناگزیر است با کسی که به او وابستگی دارد، مخالفت کند. در چنین مواردی ممکن است شخص مهرطلب و وابسته برای این که تکیهگاه خود را از دست ندهد، ساکت بماند و خود را سانسور کند.
اضطراب هم میتواند باعث سکوت و کمحرفی شود.
این قبیل سکوتها و کمحرفیها نه تنها ارزشمند نیستند، بلکه ناپسند و نادرستند و شخص باید خود را درمان کند تا از کمحرفی بیمارگونۀ خود رهایی یابد. این گونه کمحرفیها و سکوتهایی از آسیبهای درونی سرچشمه میگیرند و آنها را با نشانههایی میتوان شناخت.
یکی از مهمترین نشانههای کمحرفی ناپسند این است که شخص در مواردی که باید سخن بگوید و از حق خود دفاع کند، یا احساسات و اندیشههای خود را بیان کند، قادر به سخن گفتن نیست. چنین کسی معمولاً پس از پایان یافتن ملاقاتها یا جلسات، از این که نتوانسته است سخن بگوید، احساس ناراحتی و پشیمانی دارد.
یکی دیگر از نشانههای کمحرفی بیمارگونه ناتوانی شخص در پاسخ دادن به رفتارهای عاطفی دیگران است. در اینجا شخص به سبب این که هوش عاطفی رشدنیافتهای دارد، یا از عزت نفس و اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست، نمیتواند به محبتهای دیگران پاسخ بدهد و بنابراین در بده و بستانهای عاطفی خاموش میماند. همان گونه که گفتیم، چنین کمحرفیها و سکوتهایی باید درمان شود.
گاهی هم شخص کمحرف است به خاطر غرور و خودبرتربینی. او به سبب این که خود را از دیگران برتر میداند و از موضع بالاتر به انسانها نگاه میکند، در محافل و مجالس معمولاً ساکت است و کمحرف. ناگفته پیداست که چنین رفتاری نیز ارزشی ندارد.
کمحرفی ناشی از درونگرایی نیز چندان ارزشی ندارد. اشخاصی که به شدت درونگرا هستند، معمولاً از فقدان مهارتهای ارتباطی رنج میبرند. آن ها به زحمت میتوانند سرِ سخن را با دیگران باز کنند و در دنیای درونیِ خود غوطهورند. سکوتهای طولانیمدت آن ها ممکن است باعث رنجش اطرافیانشان شود. چنین کسانی هم باید کمحرفی خود را نشانۀ فضیلت مندی به شمار نیاورند و با تقویت مهارتهای ارتباطی و تمرینِ سخن گفتن، درونگرایی خود را متعادل کنند.
کمحرفی ناشی از بیسوادی نیز ارزشی ندارد. فراوان میبینیم افرادی را که در جمعها ساکتند و سخنی بر زبان نمیآورند، اما منشأ سکوت آن ها این است که بسیار بیسوادند و اهل تفکر نیستند. چنین سکوتی هم ارزشی ندارد.
ازآنجاکه در بسیاری از فرهنگها به افراد ساکت و کمحرف احترام میگذارند، چنین کسانی ممکن است به مرور دچار این توهم شوند که افرادی فاضل و فرزانهاند. غرض از این بحث مختصر آن است که معلوم شود هر گونه کمحرفی و سکوتی پسندیده نیست و بلکه برخی از کمحرفیها نشانه ی بیماری یا رذیلت مندی هستند و باید درمان شوند.
#سکوت
#حرف_حق
🆔 @bange_nay110
#توییت
گاهی کسی با ذهنیت خودش و نه آنچه در واقعیت هست از شما خوشش می آید یا بدش می آید.
انسان با روح متعالی، حسابی از خوش آمدن و بد آمدنِ دیگران برای خود باز نمی کند.
کسی که بی دلیل شما را بهتر از آنچه هستید می داند اگر یک روز هم بی دلیل شما را بدتر از آنچه هستید دانست، تعجب نکنید*
👇ادامه در توییت بعدی👇
#توییت
من و شما همان هستیم که خود در مورد آن می اندیشیم، نه آنی هستیم که در مورد ما تَوهُم می کنند یا می اندیشند.
وقتی من جاهل هستم و دیگران عالِمَم بدانند تا چه حد به علم من اضافه می شود؟ هیچ!!!
پس بهتر است با اظهار نظر دیگران توهمِ مالکیت واقعیتی موهوم در خود نکنیم و تَوهُم دیگران را واقعیت نپنداریم*
#محمد_حیدری_رنانی
#توهم
#حرف_مردم
#واکنش
🆔 @bange_nay110
📱🙋♂ "خودِ" مجازی یا حقیقی؟؟
➖پدری زحمتکش در دمای ۵٠ درجه سخت مشغول کار کردن بود و پسر ٢۶ ساله اش بی توجه، غرقِ در فضای مجازی،این پست را گذاشت :
" به سلامتی همه ی پدرا... "
➖مادر از ۵ صبح بیدار شده بود و مشغول کارهای خانه ولی دخترش ساعت ١٢ ظهر از خواب بیدار شد و چند ساعت بعد در فضای مجازی پست گذاشت:
"همه ی هستی ام مادر..."
در همان لحظه مادر وارد اتاق دختر شد،
دختر فریاد زد:
هزار بار بهت گفتم بی اجازه نیا تو اتاقم، نمی فهمی ؟؟؟ "
راستی پست دختر کُلی لایک خورد...
➖مرد تابلوی خاتم کاری شده ی زیبایی را که خریده بود، روی دیوار نصب کرد...
همسرش گفت : حال برادرت که بیمار است را پرسیده ای...؟ "
مرد با عصبانیت گفت:
" الان حوصله ندارم..."
راستی !
روی تابلو نوشته بود؛
"بیا تا قدر یکدیگر را بدانیم... !"
🤔راستی ! هیچ فکر کرده ایم که شعار هایمان در دنیای مجازی چقدر به رفتارمان در فضای حقیقی شباهت دارند ؟؟!
🤦♂کاش آدم ها می توانستند همان چیزی که در زندگی حقیقی هستند را نشان بدهند*
#انسان
#فضای_مجازی
#حقیقت
🆔 @bange_nay110