حالا دور از شوخی این جمع بالای هندوانه ترکیبی از بهتریناند‌ در نجف...واقعا میگما بجز فیلم‌بردار. و شما ببین چقدر ساده و بی‌ریا با هزار درجه پایین و بالا کنار هم، نشستن به رساندن ی لشکر هندوانه به حدود ۲۰۰ نفر

یک بانی نذر هندوانه کرده بود... من دفعه اول بود می‌شنیدم 🤪 قبول باشه خداییش خیلی هم چسبید ولی لباس بچه‌ها به کنار، به شلوار و جوراب سفید مسئول مجازی هئیت هم کاری نداریم،کل راه پله و فرش‌ها دیدنی بود بعد از خوردن هندوانه. منم فرمودم به نجمه بانو حتما از طرف ما کمال تشکر را بکنید و بفرمایید دفعه‌ بعد برای مقبولیت بیشتر و تقرب بخدا، لطفا زرد آلو باشه . از نوع اصل ایرانی‌.. من خودم امضا میکنم ی قطره‌اش نریزه تو راه‌پله یا روی فرش....روی هوا تناول میشه

بانی دیگه: سبزی مفصل و تازه دست رنج دو بانو همسر مدیر یکی از حوزه‌های ایرانی نجف و معلم پنجم و ششم ایرانی‌ها برای امشب👇

ساعت ۸ِ شب، قبل از روضه رفتیم بریم این همه سبزی را که زحمت کشیده بودند بیاریم برای روضه که ....👇

ساعت ۱۲ بالاخره از هیئت اومدیم بیرون. و فعلا نقطه جانی برای گذاشتن بقیه‌ عکس و فیلم ها ندارم. تو راه که داشتیم می‌اومدیم حس کردم اگر یک چایی بود شاید می‌رسیدم بخانه... اما خب نبود.... رسیدیم خونه، شیخ سعید با این فلاکس وارد شد نمی‌دونستم بخندم یا گریه کنم. شمام روخودتون نیارید که چای اون فلاکس (۸شب)مال من شد‌ . الان موندم چوب خدا بوده یا رحمت خدا که یهو سرازیر شد😅 یعنی این فلاکس با ما رفت هیئت توسط اون دوست بی ریا برگشت توسط خانواده شون رسانده شده به من و آخرش همون چایی رزق من شد... در هرصورت آخدا قدرتا‌ قوربون‌ #کلید_اصرار

خیلی خستم ولی این منتی که بر سرم گذاشتن که برسم به این لحظه که این آرامش و خستگی بعد از یک شب پر کار از خادمی امام‌رضا را با هیچ لذتی عوض نکنم. .این بهترین عیدی امروز من شد. این عیدی را، ابدی برای همه‌جمع‌مون خواستم.

الهی تا باشه از این منت‌ها که همین هم باز نعمت

آره قبول اصلا ما تا عمر داریم بدهکارتیم‌، حضرت سلطان

کاش میشد این متن را امروز تا می‌تونیم منتشر کنیم و حال دل خودمون و خیلیا را احسن‌الحال👇