می توان با گیسوان شانه خورده سبزه ای جوان
که تکه ای از طبیعت را به خانه آورده، طراوت را دسته کرد
و دانه دانه «سکه های نو» را که در کنار سفره برق می زنند
و بوی عید می دهند، در دست های کودکانه کاشت
تا شوق معصوم کودکی، در باغ چشمشان بشکوفد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#پیام شما
حالا بزار از مسافرت برگردیم بعد میگیمان شاءالله😂😂😂
..........
بله درسته
ولی منظورم کلا بود نه فقط امسال
#پیام شما
همین امروز خالم و یه بنده خدایی پیشم بودن که این بنده خدا در حقم لطف کرده بودن با یه اعتماد به نفس خاصی خیلی جدی برگشتم گفتم خاله،ایشون خیلی گردن به حق من دارن. خلاصه که از ضایعی آب شدم آبببب
.........
😁
002068.mp3
137.3K
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ ۚ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ
گفتند: از خدایت بخواه که
خصوصیت گـاو را برای ما
معیّنکند. موسیگفت خدا
میفرماید: گاوی نه پیر از
کار افتـاده و نه جوان کار
نکرده، بلکه میانـه ایـن دو
حال باشد،حالانجامدهید
آنچه مأمورید.🌱
↵ بقره/۶۸
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادامه داستان تحول آقا حامد
پیشنهاد دانلود 👌
قسمت آخر
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌲🍃 من مثل جعفر فقط دنبال درس و مشق بچه ها نبودم برای من ایمان و اعتقادات آنها مهمتر از هر چیز دیگر
برای ادامه کتاب من میترا نیستم pdfکامل کتاب خدمت تون بارگذاری میشه
👇
1_1321055102.pdf
606.3K
کتاب من میترا نیستم
زندگی نامه شهیده زینب کمایی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 #گامهای_عاشقی 🌱 _گام های عاشقی پارت 67 بلاخره رسیدم به دوکوهه انگار توی رویا بودم یکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 #گامهای_عاشقی 🌱 _گام های عاشقی پارت 67 بلاخره رسیدم به دوکوهه انگار توی رویا بودم یکی
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
#گامهای_عاشقی 🌱
_گام های عاشقی
پارت 68
بچه ها هنگام پیاده شدن لبخند به لب داشتن
اما موقع برگشت چشمای همه گریان و سکوت کرده بودن فردا عید بود و قرار بود عید و در طلاییه کنار شهدا باشیم
دل توی دلم نبود ،چه سعادتی سال تحویل در کنار شهدا بودن
شرمنده بودم از خودم که چقدر دیر اومده بودم به این سرزمین که بوی بهشت و میده
صبح زود حرکت کردیم سمت هویزه
حاج احمد میگفت هویزه بوی کربلا رو میده ،میگفت اینجا هم حسین زمان(شهید حسین علم الهدی) با یاران عاشورایی خود به کاروان نور و عشق پیوستن، نماز ظهر و به جماعت خوندیم و ناهار و هم همونجا خوردیم و به سمت طلاییه حرکت کردیم
شنیده بودم طلاییه قطعه ای از بهشته و هر ذره خاکش زرنابه
به نقطه ای رسیدیم که اسمش سه راه شهادت بود
حاج احمد دیگه چیزی نگفت و نشست روی زمین و شروع کرد به روضه خوندن و صدای هق هق اش بلند شده بود
هاشمی که دید حاج احمد داره خیلی گریه میکنه شروع کرد به حرف زدن
پرسید: میدونین برای چی به اینجا میگن سه راه شهادت؟
به خاطر اینکه اینقدر اینجا در تیر رأس عراقی ها بوده ،خیلی از بچه ها اینجا شهید شدن
خیلی ها مجبور شدن پا روی دلشون بزارن و از کنار دوستاشون رد بشن
سر در یه جا از طلاییه نوشته بود«فاخلع نعلیک انک بالواد مقدس الوی، کفشهایت را در آر، تو در وادی مقدس طوی هستی»
کفشامونو در آوردیم و به دستمون گرفتیم
تقریبا دو ساعتی مونده بود به تحویل سال
همه بچه ها پراکنده شدیم
هر کسی یه گوشه ای نشسته بود و خلوت کرده بود
پاهام توان رفتن نداشت
چشمم به سفره هفت سین افتاد
سفره ای که خیلی فرق داشت با سفره های هفت سین دیگه
چشمامو بستم و احساس کردم شهدا همینجا هستن ،کنار ما دور این هفت سین
چه آروزویی بهتر از این که باز هم برام دعوت نامه بفرستن
چه دعایی بهتر از اینکه باز هم صدام کنن
صدای زیارت حدیث کسا رو از بلند گوها میشنیدم
کم کم جمعیت نزدیک سفره هفت سین شدن
حال هیچ کسی خوب نبود ،نه شایدم خوب بود که اینجا هستن کنار شهدا
از جمعیت فاصله گرفتم
رفتم یه گوشه روی خاک نشستم
صدای دعای تحویل سال و شنیدم
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
سال تحویل شد
از داخل کیفم کتاب مفاتیح رو بیرون آوردم و شروع کردم به خوندن زیارت عاشورا
بعد از سجده اخر زیارت
انگار حالم خیلی بهتر شده بود....
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━