#عطیه
🔻روایت زنان پیشتیبان محور مقاومت
سلام و احترام لطفا میشه چند دقیقه وقت بزارید این فرم رو پر کنید و لینکش را برای ده نفر از آشناهاتون بفرستین پر کنند خیلی ممنونم. گردآوری خاطرات زنان از کمک به محور مقاومت جهت چاپ کتاب هست.
https://survey.porsline.ir/s/gX6DWl5J
#عطیه_نهضت_روایت_بانوان
@banooye_pishro_nkh
به ساعت نگاه کردم،
شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم.
بعد پاشدم.
به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه، حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم وقتی پاشدم هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم، باورم نمیشد که ساعت مرده باشد.
به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.
آدمها هم مثل ساعتها هستند.
بعضیها کنارمان هستند مثل ساعت، مرتب، همیشگی. آنقدر صبور دورت میچرخند که چرخیدنشان را حس نمیکنی.
بودنشان برایت بی اهمیت میشود، همینطور بی ادعا میچرخند، بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام میشود بعد یکهو روشنی روز خبر میدهد که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم
قبل از شش و بیست دقیقه...!
@banooye_pishro_nkh
✍محمد نوزاد را محکم در آغوش گرفته بودو پیاپی به اولبخند می زد همه به یکدیگر مینگریستند و با سکوت و اشاره شرمساری خود را به هم نشان می دادند محمد دوباره نگاهش را به سلمی افشاند:
ای ،سلمی آیا دختران آفریده خدا نیستند؟
سلمی از در حیاط آرام آرام به سوی محمد بازگشت: خدایان و بتها از زنان ودختران بیزارند همه این را می دانند حتی بزرگان مکه نیز که دائم در خدمت بتهایند ننگی بالاتر از دختر دار شدن ندارند.
محمد در حالی که نوزاد را در آغوشش تکان میداد با همان تبسم دلنشین پرسید:
"به نظرت اگر مادرم نبود آیا اکنون من بودم؟ همین مردانی که دختران و زنان را خوار میشمارند زاییده و پرورده کیستند؟ "
سلمی خشکش زده بود دیگران نیز حالی بهتر از او نداشتند. نخستین بار بود که از زبان مردی قریشی چنین جملاتی می شنیدند. سلمی چند بار چشمانش را با دستانش مالید تا شاید از خواب برخیزد، اما او بیدار بیدار بود، در بیداری سخنان مردی را میشنید که نوزاد دخترش را همچون نوزاد پسر در آغوش گرفته بود و بوسه باران می کرد. هیچ کس توان سخن گفتن نداشت. عده ای در دل می گفتند: - چه میشنویم؟!... زنان مکه وقتی دختری به دنیا می آورند از خجالت و ترس شوهرانشان تا چند روز می گریند و خود را نفرین می کـنند محمد میگوید دختران مانند پسران اند؟!.. سلمی همین که به خود آمد بی اختیار به سوی اتاق خدیجه دوید. اتاق غرق در سکوت و اندوه بود سلمی پرده را کنار زد و با صدای بلند گفت «بانو خدیجه تو را بشارت که چنین همسری داری او از اینکه دختر برایش آورده ای خوشحال است. همه می فهمید! شادمان است....
📚 خواندنی ها کم نیست
#الگوی_سوم
■○| بانوی پیشرو |□●
#آوند_ارگاه_اول:
🔺حجت الاسلام «محمد هادی صالح پرور»، از اساتید برجسته حوزه خانواده و موضوع جمعیت، در نشست آموزشی مباحث "پیامد های سالمندی جمعیت" ویژه 120 کنشگر فرهنگی
🔖این نشست آموزشی بخشی از همايش آموزشي جمعيت و فرزندآوري با عنوان "آوند" در اسفراين بود که با مشارکت کانون هاي مساجد و نهاد هاي دانشگاه علوم پزشکي و تبليغات اسلامي اين شهرستان و نيز حمايت اداره کل ورزش و جوانان استان، با محوريت تربيت کنشگران جواني جمعيت، برگزار شد.
📌مشروح خبر را اینجا بخوانید:
🔸#همایش_آموزشی_آوند
🔸#جمعیت_وفرزندآوری
🔸#ایران_جوان_بمان
گزارش تصویری تربیت کنشگر جوانی جمعیت با عنوان آوند در اسفراین
#همایش_آموزشی_آوند
#جمعیت_وفرزندآوری
#ایران_جوان_بمان